صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بیوگرافی جمال امامی

بیوگرافی جمال امامی


متن سند:

جمال امامی فرزند مرحوم آیت اله امامی خوئی که از ابتدای عمر به حسب معمول زمان و خانوادگی خود عبا و عمامه بر سر گذارده پدرش به قدری عالم بوده است که قبل از طرح مسایل فقهی در میان حوزه علما جواب موضوعات را نوشته و در پاکت مهر و موم کرده ای می گذاشت و پس از ختم مباحثه آن پاکت را باز می کرده و جواب مطابق بوده است.
اما جمال امامی و سایر برادران به حسب این که فرزند بزرگترین عالم میلیونر بوده اند چیزی یاد نگرفته بوده اند جمال امامی به حسب توصیه پدرش از بانک استقراضی روس پول گرفته و به دنبال روسهای تزاری رفته بود ولی در اثر یک حادثه عجیبی بدین شرح تغییر روش سیاسی داد.
جمال امامی که آن موقع با شیخ جمال آقا موسوم بوده است در روز عاشورا به اتفاق دوستان خویش به منزل یکی از زنان هر جایی می رود که در حالی که لخت بوده است جماعتی از در و دیوار خانه پایین آمده و با عصبانیت زیاد آن چند نفر را به اتفاق جمال امامی دستگیر و با ضرب و شتم بسیار به کلانتری مرکز که موسوم به کمیساری تهران بوده می آورند.
این خبر را درست موقعی به پدرش می دهند که در روضه تکیه دولت نشسته، بوده است که این فاجعه را به او اطلاع دادند به اضافه این که عده ای قصد غارت خانه او را دارند.
امام جمعه خوئی بلافاصله یک نفر را به منزل مرحوم طباطبایی (پدر سیدمحمدصادق طباطبایی) فرستاد و آن مرد به منزل امام جمعه آمد و جلوی جماعت را گرفت در نتیجه امام جمعه خوئی دست از همکاری با روسها تزار کشید و در خدمت انگلیس ها درآمد و به اصطلاح مشروطه خواه گردید.
و بالطبع سایر فرزندانش نیز در این امر خیر شرکت کردند.
آقا جمال را همان روز عصر به بغداد فرستاده و از آنجا به بیروت گسیل کرده و به مدرسه فرانسویها تحویل دادند پس از چندی جمال از اروپا برگشت و عبا و عمامه را کنار گذارده و مدتی در وزارت مالیه و عدلیه کار کرد.
تا پس از شهریور ماه به سمت وکالت مجلس انتخاب گردید.
و در دوره چهاردهم با علی دشتی همکاری و همفکری کرده و حزب عدالت را ساخت جمال امامی با آن که مدتها اروپا بوده کوچکترین معلوماتی نداشته و به همین جهت همیشه در جهت لات بازی های سیاسی مؤثرتر بوده است.
چنان که در برابر مجلس شورای ملی در حالی که وکیل مجلس دوره 14 بوده یک سیلی محکم به گوش سرتیپ گلشائیان فرماندار نظامی زد سپس با قوام السلطنه و پیشه وری وارد مبارزه گردید تا آن که به دستور قوام توقیف گردید.
جمال امامی تلگراف تبریکی به قوام السلطنه مخابره کرد و از وی پوزش خواست که با او بدون جهت مبارزه کرده است به همین جهت جمال امامی بلافاصله آزاد شد ولی در دوره 15 وکیل نشد.
در دوره 15 که دکتر مصدق1 به دربار علیه قوام السلطنه شکایت کرد جمال امامی نیز جزء کسانی بوده با مصدق همکاری داشت.
در دوره 16 با کمک مقامات از تهران وکیل شد و به مبارزه با مرحوم سپهبد رزم آرا پرداخت و می توان گفت در صف مصدق قرار گرفت تا پس از این که رزم آرا کشته شد و اوضاع صورتا وخیم گردید جمال امامی یک روز در مجلس بدون مقدمه پیشنهاد نخست وزیری دکتر مصدق را داد که بلافاصله مورد تصویب قرار گرفت.
مخالفین دکتر مصدق یکی از دلایلی که مصدق را عامل انگلیس ها می دانند پیشنهادی است که جمال امامی برای نخست وزیری او کرد اما پس از زمامداری مصدق جمال مخالف شد.
در بقیه دوره 17 جمال امامی می خواست نقش اقلیت و وجاهت ملی بازی کند اما مصدق و یارانش به او مهلت نداده و چنان او را ننگین کردند که مدتها متواری بود.
پس از ختم مجلس 16 جمال امامی به محاکمه دعوت شده که کلاه بانک را برداشته است.
موضوع این بود که جمال امامی یک خانه به مبلغ 600000 هزار تومان به وزارت فرهنگ فروخته بود و پول های آن را در بانک گذارده بود.
یک روز جمال امامی صورت حسابی از بانک دریافت کرد که از مبلغ 600000 هزار تومان یکصد و پنجاه هزار تومان کسر شده است.
جمال معترض گردید که چرا پول او را کم کرده اند در برابر بانک سه فقره چک به امضای جمال امامی نشان داد که پول ها را گرفته است ولی جمال مدعی شد که آن چکها ساختگی است و بالنتیجه بانک مبلغ مذکور را به جمال امامی داد در زمان دکتر مصدق موضوع مورد تعقیب قرار گرفت و ادعانامه ای علیه جمال امامی صادر گشت که جمال امامی فراری شد و بازپرس قراره مجرمیت غیابی او را صادر کرد تا بالاخره با زمینه سازی هایی که شده بود با یک صحنه سازی جالبی جمال به دیوان کیفر آمده و خود را معرفی کرده و با کفالت مرخص گردید.
اما پس از آن کوچکترین حرکتی علیه مصدق نمی کرد تا پس از 28 مرداد که باز هم به وسط معرکه آمده در انتخابات سنای تهران با آن شکل و صورتی که همه انتخاب شدند انتخاب گردید جمال امامی در دوران دکتر مصدق و رزم آراء2 و ساعد و هژیر به فکر نخست وزیری افتاد ولی عملاً فهمید که (از عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است) به همین جهت این روزها به حمایت دولت پرداخته و یاران خویش را با توصیه بازی های مخصوصی که دارد شریک در سوءاستفاده ها کرده و از ثمرات آن نیز بهره ور می شود.
مشخصات: 1ـ جمال امامی بسیار بی سواد بسیار بی ادب بسیار بی وفا بسیار طماع است.
2ـ با حزب توده3 جدا مخالف است.
3ـ با جبهه ملی به دلیل این که بیش از آن چه انتظار داشت از آنها لطمه دید مخالف است.
4ـ سعی دارد که خود را تابع و عامل انگلیس ها نشان بدهد و به همین جهت مقامات انگلیسی فقط در مواقعی از وجود جمال امامی استفاده کردند و بدین ترتیب که هر چه بدبینی است به طرف او متوجه شود و چون هیچ گاه خودش در فکر حیثیت و آبروی خود نبوده است انگلیس ها هم کمترین توجهی به آبروی او در جامعه نکرده اند.
5 ـ اخیرا جمال امامی به فکر افتاده که از امریکایی ها استفاده کند و به همین جهت در مجلس سنا اظهار داشت که باید رسما ایران وارد ضد شوروی بشود و باید به روسها رسما جواب داد که قرارداد 1921 باطل است صحیح است که امریکایی ها توجه خاصی به این مطلب کرده اند اما هنوز فرصت زیادی لازم است که امریکایی ها به جمال امامی اعتماد کنند.
6ـ جمال امامی همیشه چه دوران مصدق چه در دوران رزم آراء و در دوران قوام گناه مملکت را به گردن شاه گذارده می گوید شاه از خود ضعف اراده نشان داده است که قوام ـ رزم آراء ـ مصدق پیدا شده اند.
7ـ جمال قصد داشت در مجلس سنا رئیس بشود یا حداقل معاون مجلس سنا بشود اما توفیق حاصل نکرد.
8ـ جمال اخیرا با قبادیان کرمانشاهی به مناسبت دخترش وصلتی کرده است.
9ـ به علت این که خانواده جمال امامی همیشه مغلوب خانواده امامی های تهران (دکتر امامی ـ ظهیرالاسلام4 و غیره) بوده اند برای مبارزه با دکتر امامی امام جمعه تهران با بهبهانی ها اتحاد کرده است.
اما خانواده بهبهانی ها فقط از وجود جمال بهره مند شده و تا حال موجباتی فراهم نکرده اند که موجبات شک و تردید زیادتری از امام جمعه نسبت به خودشان تولید کنند.
نورالدین امامی5 برادر جمال نایب رئیس مجلس شورای ملی است.
جمال امامی قوه تجزیه و تحلیل شخصی سیاسی نداشته و تنها مطالبی را می گوید که به او دیکته کرده باشند و به همین جهت اگر مطلب تازه ای را فی المجلس از او بپرسند از عهده جواب مقتضی بر نمی آید.

توضیحات سند:

1ـ دکتر محمد مصدق ملقب به مصدق السلطنه فرزند میرزا هدایت در سال 1261 شمسی به دنیا آمد.
وی در سن 17 سالگی مستوفی خراسان شد.
تحصیلات مقدماتی را در تهران به انجام رسانید و در سال 1287 برای تحصیلات عالیه به پاریس رفت.
بعد از اتمام دوره مدرسه علوم سیاسی پاریس، به دانشگاه توشاش سوئیس وارد شد و در سال 1293 با اخذ درجه دکتری در حقوق، به ایران بازگشت.
چون مخالف قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود، در بهار 1298 به سوئیس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول کار شود که کابینه مشیرالدوله برای تصدی وزارت دادگستری از وی دعوت کرد.
در حین مراجعت به ایران در پائیز 1299 به حکومت فارس منصوب شد.
با این همه در همان سال از شناسایی کودتای سیدضیاءالدین طباطبائی امتناع ورزید.
پس از سقوط سید ضیاءالدین در سال1300 به وزارت دارایی منصوب شد و به اصلاحات در این وزارت خانه پرداخت.
در سال 1301 به حکومت آذربایجان دست یافت و بعد از چندی به علت عدم موافقت دولت مرکزی با نظریات او از این سمت استعفا داد.
در سال 1302 وزیر امورخارجه شد در سال 1303 در دوره پنجم قانون گذاری به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی انتخاب گردید و در این دوره با واگذاری سلطنت به سردار سپه مخالفت کرد.
در دوره ششم مجددا به وکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و ضمن مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان، پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد، از سیاست کناره گرفت و در قریه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید.
با این که به کلی از سیاست کناره گرفته بود، در چهارم تیرماه 1319 به وسیله شهربانی تهران توقیف شد و پس از اعزام به بیرجند، تا آذرماه همان سال در زندان عمومی آن شهر محبوس بود.
سپس مجددا به احمدآباد تبعید شد.
پس از وقایع شهریور 1320 در دوره چهاردهم و شانزدهم بار دیگر از طرف مردم تهران به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب گردید.
در این دوره برای استیفای حفاظت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان جبهه ملی را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت و در 29 اسفند 1329 قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شورای ملی گذراند در اردیبهشت 1330 برای اجرای این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق، نخست وزیری ایران را قبول کرد.
موفقیت مصدق در جریان نهضت ملی شدن نفت، مرهون حمایتها و پشتیبانیهای روحانیون و نیروهای مذهبی بود که در رأس آنها آیه اللّه کاشانی قرار داشت.
اما بروز اختلاف میان آیه اللّه کاشانی و مصدق که با تفکرات لیبرالیستی و ملی گرایی همواره مدافع جدایی دین از سیاست بود، موجب گردید که حکومت شاه با همکاری سیا، نقشه هایی را برای سرنگونی حکومت مصدق طرح ریزی کنند.
در تیرماه 1331 با این که مجلس جدید (دوره هفدهم) به نخست وزیری او رأی تمایل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمدرضا پهلوی برای تصدی وزارت دفاع ملی، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه، قوام السلطنه را به نخست وزیری منصوب نمود، ولی ملت با قیام سی تیر به رهبری آیه اللّه کاشانی مجددا او را به نخست وزیری برگزید.
در 28 مرداد 1332 دولت مصدق سقوط کرد و او پس از محاکمه در یک دادگاه نظامی، به 3 سال زندان محکوم شد.
در شهریور 1335 از زندان آزاد شد و در احمدآباد تحت نظر قرار گرفت.
مصدق در 14 اسفند 1346 بر اثر بیماری درگذشت.
2ـ سپهبد حاجیعلی رزم آرا (1329 ـ 1280) شمسی: وی یکی از مشهورترین افسران ارتش بود که پس از به پایان رساندن مدرسه نظام، با درجه ستوان دومی وارد ارتش شد.
مدتی در رشت و آذربایجان خدمت کرد.
در سرکوب حرکت میرزا مشارکت داشت و پس از گرفتن درجه سروانی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در مدرسه سن سیر به تحصیل پرداخت.
بعد از مراجعت به ایران در هنگ کرمانشاه مشغول به خدمت شد و در 1311 به فرماندهی تیپ مستقل لرستان ارتقاء مقام یافت.
در 1314 به تهران آمد و در دانشگاه جنگ مشغول به کار شد.
در 1317 به درجه سرتیپی رسید.
در 1320 ابتدا فرمانده لشکر یک تهران و سپس فرمانده آمادگاه تسلیحاتی ارتش شد و در 1323 ریاست ستاد کل ارتش را برعهده گرفت.
رزم آرا پس از شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین، در رقابت و کشمکش با سرلشکر حسن ارفع «حزب نهضت ملی» را برای جذب افسران علاقمند به فعالیت سیاسی تشکیل داد که در دستگیری های شهریور 1324 تعدادی از اعضای آن دستگیر و تبعید شدند و خود او نیز معزول و منتظر خدمت شد.
در 1326 دوباره به ریاست ستادکل ارتش رسید و در 1329 به نخست وزیری برگزیده شد و در 16 اسفند همان سال به هنگام ورود به مسجد شاه با شلیک سه گلوله از سوی خلیل طهماسبی در 49 سالگی به قتل رسید.
رزم آرا را از حامیان منافع شرکت نفت ایران و انگلیس دانسته اند.
رزم آرا در زمینه های نظامی تألیفاتی داشته است که یکی از مهمترین آنها مجموعه «جغرافیای نظامی ایران» است.
3ـ حزب توده در مهرماه 1320 یک ماه پس از ورود ارتش های بیگانه به خاک ایران موجودیت خود را اعلام کرد.
موسسان حزب توده از بقایای کمونیستهای سابق بودند که سالیان پیش از شهریور 1320 هش مامور اشاعه افکار کمونیستی بودند و در سال 1310 محکوم شده بودند و تا شهریور 1320 تعدادی از آنها در زندان و یا در تبعید بودند.
طی فرمان عفو عمومی، 28 شهریور 1320 آزاد شدند و پس از آن درصدد برآمدند که حزبی به نام حزب توده با مرام کمونیستی بنیان گذارند.
افرادی چون سلیمان محسن اسکندری، دکتر محمد بهرامی، مرتضی یزدی، جعفر پیشه وری، تقی مکی نژاد و احسان طبری جزو مؤسسان حزب و آزادشدگان از زندان بودند که به اشاره دولت شوروی دست به تشکیل حزب توده زدند.
اولین جلسه هیأت مؤسسان حزب توده در مهرماه 1320 در منزل محسن اسکندری با حضور 37 نفر از دسته 53 نفر و کمونیستهای دیگر و«علی اف» که ایرانی الاصل و کاردار سفارت شوروی بوده و به صورت ناشناس در جلسه حضور داشت، تشکیل گردید.
در این جلسه اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند و مرامنامه حزب به تصویب رسید.
حزب توده از تأسیس تا آغاز پیدایش فرقه دمکرات به صورت یک سازمان علنی و ملی می خواست باشد، ولی در همان آغاز راه منحرف شد و با طرح مسأله اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی نشان داد که نیروی وابسته به امپریالیسم شرق است.
بعد از پیدایش فرقه دمکرات حزب توده به اوج خود می رسد و سه وزیر، به کابینه ائتلافی قوام وارد می کند و حزب توده از نظر کمی و کیفی گسترش می یابد که این دوران را دوران طلایی خود می داند.
پس از تیراندازی به شاه در 15 بهمن 1327، حزب توده غیرقانونی اعلام می گردد و اعضای آن دستگیر و یا متواری و سپس در خارج جمع می شوند و حزب را سامان می دهند.
در زمان نخست وزیری دکتر مصدق با استفاده از شرایط مساعد و آزادیهای به وجود آمده، یک سری سازمانهای علنی ایجاد و با شعار ملی شدن نفت مخالفت می کند.
بعد از کودتای 28 مرداد، سازمان نظامی حزب کشف می شود و دوران ورشکستگی حزب فرا می رسد و مجددا در خارج از کشور کار خود را ادامه می دهند و در تمام این دوره که به سال 1357 ختم می شود، کار حزب توده در داخل کشور اقدام به سازماندهی حزب و در خارج ستیز ایدئولوژیکی با گروههای ملی گرا بود.
دوران نهایی حزب توده از سال 1357 می باشد.
که بعضی از آنها معتقد بودند که با استقرار عناصر لیبرال می توانند در بازیهای دیپلماسی شرکت کنند و می گفتند که نهضت روحانیت و حکومت اسلامی دوامی ندارند و گروه دیگر در دل، شکننده بودن نظام را حتمی می دانستند و با کارهای مخفی به سازماندهی مشغول بودند.
اما در ظاهر حامی نظام بودند و از نظام حمایت می کردند ولی در خفا با خائنانی مانند: ناخدا افضلی و سرهنگ عطاران، سرهنگ کبیری و آذرفر، فعالیت پرجوش و خروش جاسوسی به سود شوروی را رهبری می کردند.
اما در سال 1361 به جرم جاسوسی و توطئه حزب توده منحل و رهبران آن دستگیر شدند و اعضای کمیته مرکزی فعالیت های جاسوسی خود را اعتراف کردند و پایان زندگی این حزب فرا رسید.
سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، خاطرات ایرج اسکندری / تهران / مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ـ خاطرات نورالدین کیانوری / تهران / دیدگاه / 1374.
4ـ سیّد جواد ظهیرالاسلام فرزند حاج سیّدزین العابدین ظهیرالاسلام امام جمعه تهران، در سال 1300 ق.
، تولد یافت.
مادرش، شاهزاده خانم ضیاءالسلطنه، دختر سوم ناصرالدین شاه قاجار بود.
او، به سبب انتساب اهل دربار، همیشه مورد توجه و احترام پادشاهان قاجار بوده است.
بعد از درگذشت پدرش در ذیقعده سال 1321 ق.
، به لقب ظهیرالاسلام ملقب گردید.
وی، در ابتدای مشروطه، راه مماشات پیش گرفت.
مدّتی مدافع شیخ فضل اللّه نوری بود.
پس از پیروزی مشروطه خواهان، راه دیگری در پیش گرفت.
در دوم مهر 1300، به جرم سوءقصد به سردار سپه و قوام السلطنه، بازداشت شد.
ظهیرالاسلام در سالهای 1324ـ334ـ1342 ق.
و مرداد 1330 و آذر 1342 ش.
، نایب التولیه مدرسه عالی سپهسالار بوده و دو بار نیز، در سالهای 1334 و 1338 ق.
، نایب التولیه آستان قدس رضوی گردید.
ظهیرالاسلام، در سال 1315 ش، از طرف دولت ایران، برای افتتاح مسجد مسلمانان، به پاریس رفت و به دستور رضاخان، در همان سال از لباس روحانیت خارج شد.
در سال 1318، وزیر مختار ایران در عربستان سعودی بود.
در دولت قوام السلطنه، به جرم اتهام اختلاس بازداشت شد.
در دوره اوّل مجلس سنا، سناتور انتصابی شد.
در دوران نایب التولیتی مدرسه سپهسالار، کاشیکاری ایوان بزرگ مسجد و تعمیر اساسی شبستان مسجد را انجام داد.
سیّدجواد امامی، در فروردین 1344 در سن 84 سالگی، در تهران درگذشت.
(مشاهیران، مرسلوند، ج 1، ص 261) 5ـ نورالدین امامی برادر دیگر جمال، نورالدین متولد 1287 متولد تحصیلات را در تبریز و تهران به پایان رساند.
در رشته حقوق فارغ التحصیل شد.
در دادگستری به عنوان قاضی استخدام و مدتها در ثبت اسناد بوده در دوره پانزدهم از خوی به مجلس شورای ملی راه یافت.
دوره شانزدهم نایب رئیس مجلس شد، دوره هجدهم و نوزدهم وکیل بود.
در کانون وکلا عضو هیئت مدیره گردید.
وی عمدتا فردی ساکت! و آرام بود! در سال 1365 درگذشت.

منبع:

کتاب جمال امامی به روایت اسناد ساواک صفحه 5



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.