صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : داریوش همایون

موضوع : داریوش همایون


متن سند:

به : عرض میرساند از : 325 داریوش همایون فرزند نصرالله کارمند دارائی است.
نصرالله دو همسر دارد که از مادر داریوش دو پسر بنامهای سیروس - داریوش و دو دختر دارد.
سیروس همایون چند سال قبل هنگامیکه در آلمان تحصیل می کرد بعلت شرکت در یک باند کلاهبرداری توقیف و از آلمان اخراج شد.
داریوش متولد سال 1307 است.
تحصیلات: تحصیلات متوسطه او در دبیرستان البرز آغاز شد ولی چون او در هر کلاس 2 یا 3 سال می ماند پدرش وی را بمدرسه دارائی برد.
در مدرسه دارائی نیز او سه سال رفوزه شد وسال آخر که مدرسه دارائی منحل شد بعلت اینکه او و 8 نفر دیگر رفوزه شده در کلاس چهارم مانده بودند، مدرسه مذکور یکسال تعطیل خود را بعقب انداخت.
پس از اینکه از مدرسه دارائی فارغ التحصیل شد بخدمت وزارت دارائی درآمد و سال بعد وارد دانشکده حقوق شد.
دوره سه ساله دانشکده حقوق را هم در مدت چهار سال تمام کرد و در دوره دکترا نام نویسی کرد ولی نتوانست بیش از دو سال تحصیل کند و در نتیجه موفق باخذ دکترا نشد.
مشاغل توام با فعالیت سیاسی در سال 1325 ضمن خدمت در دارائی، با چند تن از جوانها که فعالیت ناسیونالیستی داشتند و بنام انجمن کار میکردند، وارد در فعالیت شد.
در این انجمن: علیرضا رئیس جواد تقی زاده محسن پزشکپور علی حق نویس بیژن فروهر دکتر عالیخانی فعالیت می کرند.
داریوش همایون نیز بآنها ملحق شد.
در آن ایام جوانهای مذکور تحت ریاست علیرضا (رئیس) نارنجک می ساختند.
در یکی از روزها که مشغول ساختمان[ساختن نارنجک بودند یکی از نارنجک ها منفجر شد که بلافاصله علیرضا رئیس را کشت و دکتر عالیخانی دستگیرشد.
پس از این حادثه چون داریوش همایون وارد انجمن شده بود و کمیته مرکزی باو پیشنهاد کرد تادر سرقت نارنجک و مین از کمپ امریکائیان باتفاق پزشکپور شرکت کند.
داریوش چون در همان هنگام خودخواهی و مقام پرستی داشت، حاضر شد که مین سرقت کند.
در اولین حادثه قبل از اینکه به کمپ امریکائیان برسد، یک مین پای او را مجروح کرد و پزشکپور وی را به بیمارستان سینا برد.
داریوش مدتی از فعالیت کناره گیری کرد و سپس در سال 1327 که عده ای از جوانان انجمن هنری (جام جم) تشکیل دادند او نیز وارد انجمن مذکور شد.
انجمن جام جم که مجله جام جم ارگان آن بود بوسیله دکتر ضیاء مدرس - شاپور زندنیا (زندنیا هم اکنون متواری است و در آلمان شرقی بسر می برد) اداره می شد.
چون بر سر ریاست با دو نفر مذکور اختلاف پیدا کرد از آنها جدا شده مدتی فعالیت نداشت.
در سال 1328 که عده ای از رهبران (انجمن) مکتب پان ایرانیسم را بوجود آوردند، همایون به حسنعلی صارم کلالی و دکترعاملی متوسل شده با وساطت این دو نفر وارد مکتب پان ایرانیسم شدند.
درسال 1329 از مکتب جدا شده وارد (حزب ملت ایران) که داریوش فروهر رهبر آن بوده و هست شد.
در اول سال 1330 که در حزب مذکور انشعاب شد او بار دیگر باتفاق پزشکپور از حزب منشعب شده وارد حزب پان ایرانیست شد.
اما در این حزب هم با پزشکپور اختلاف پیدا کرد و درنتیجه در تیرماه 1331 وارد حزب سومکا شد.
دراین حزب چون دکتر منشی زاده رهبر حزب شل بود او هم از هر دو پا ناقص بود، هر دو با هم سازش کردند و داریوش تا پایان سال 1332 بسمت (معاون رهبر کل) و سرپرست و اداره کننده و سردبیر (روزنامه سومکا) که هنگام توقیف بنامهای دیگری از قبیل: 1 - پای مردی 2 - شیرشرق منتشر میگردید عهده دار بود.
(رجوع شود به سند شماره یک) در دوره معاونت سومکا یکبار بموجب فرار بازپرس دادرسی ارتش مدت 2 ماه و نیم باتهام ضدیت با سلطنت مشروطه( طبق مندرجات روزنامه سومکا سند شماره یک) زندانی بود که محکومیتش با پرداخت مبلغی خاتمه یافت.
بار دیگر در 29 آبان 1331 بجرم حمل اسلحه غیر مجاز و غارت وآتش سوزی طبق قرار بازپرس شعبه 18 دادسرای تهران بازداشت شد.
پس از چهار ماه که در زندان بود طبق ماده 261 و 257 قانون مجازات عمومی پرونده اش باتهام داشتن اسلحه و آتش سوزی بدادرسی ارتش احاله شد و جمعا" شش ماه زندان شده و سپس آزاد شد.
مسئول انتشارات سومکا در دوران نویسندگی در روزنامه سومکا اغلب علیه رژیم مملکتی مقالات می نوشت.
گاهی با نام و گاهی بدون نام.
مقاله ایکه در روز 18 اسفنذ 1331 تحت عنوان (راه تاریخی نهضت...) علیه رژیم نوشتند و مرگ رژیم مملکتی را پیش بینی کرده می نویسد: (...
.
.
و برای رئیس دولت فعلی که حقا" وارث کلیه محاسن و معایب پنجاه سال دوران دمکراسی بشمار میرود و مظهر مجسمه زنده ای از همه چیزهائی است که محکوم بمرگ شده اند آیا هرگز این مسئله مطرح نشده است که هر چه هم مرگ رژیم خود را در زندگی بعقب بیاندازد از یک عمر هفتاد و چند ساله حیات جاویدان نمی تواند ساخت...) (ستون اول صفحه دوم).
در همین شماره در مقاله دیگری تحت عنوان (حزب ما در جریانات اخیر) بامضاء همایون چنین می نویسد: (...
.
اما اگر بخواهند بمنظور تصفیه حسابهای خصوصی خود یک روز ما را به بهانه توطئه بر ضد سلطنت و روز دیگر ما را بعنوان فعالیت بنفع همان سلطنت گرفتار و محکوم کنند اگر بخواهند مانع از فعالیت قانونی حزبی ما بشوند و با این نحو راه را برای همه دشمنان سرسخت این ملت و این ملیت باز بگذارند، محال است حزب ما اجازه این ترکتازیها را بایشان بدهد...
.) در همین مقاله بار دیگر بحث به رژیم مملکتی کشیده می نویسد: «...
ما مخالف اصولی این رژیم هستیم، اما دشمنی خاصی با این دولت یا آن دولت نداریم...
.
» او در این مقاله سعی دارد خودش و حزب سومکا را مخالف رژیم سلطنتی معرفی کند اما در عین حال سعی می کند دشمنی اش با دولت دکتر مصدق را هم انکار نماید.
(روزنامه سومکا صفحه سوم ستون چهارم) همین نظرات یعنی مخالفت با رژیم مملکتی که در نوشته های او در سومکا منعکس میشد، سبب شده تا دولت دکتر مصدق در روزهای بحرانی 25 تا 28 مرداد او را وادار نماید تا در روزنامه سومکا که مستقیماتحت نظراو اداره میشد بشاه فحش و ناسزا بدهد و خود او در صفحه دوم ستون اول شماره 50 سال دوم درباره مسئولیت او و همکارانش در نوشتن مقالات چنین می نویسد (...
دفتر رهبری سومکا هم پیمانان عزیزم طی دو روز کار پر حرارت خلاق در خانه سیاه (منظور خانه سومکا) مایه های امیدواری آینده را بچشم خود دیدم و اکنون دستهای شما مردان عرصه کار و مبارزه را، دستهائی را که در بکاربردن قلم بهمان اندازه مهارت دارند که در استعمال بیل و کلنگ و اسلحه بصمیمیت بفشرم.
داریوش همایون در شماره 50 سال دوم 28 مرداد 1332 در حالیکه مسئولیت حزب سومکا و روزنامه سومکا در غیاب دکتر منشی زاده بعهده اوست در سر مقاله ای تحت عنوان «دیگران راه ما را هموار می کنند» چنین می نویسد:...
کودتای اخیر و جریاناتی که پس ازآن بوجود خواهد آمد مراحل جدیدی در تاریخ ایران محسوب می شوند و سلطنت مشروطه ایکه پنجاه سال پیش جانشین استبداد قدیمی شد هم اکنون عملا" جای خود را به جمهوریت می سپرد...
.
اکنون راه آینده، راه ما، هموار شده است.
یکی از مهمترین مشکلاتی که بدون شک رژیم قدیم رهبری با آن در آینده برخورد می کرد و امروز از سر راه ما برداشته شد، موضوع شخص اول مملکت و رهبری سیاسی ملت است...
مقتضای رژیم حکومت جدید یعنی رژیم رهبری این است که شخص اول مملکت با رهبرسیاسی ملت یکی باشد و ایندو قدرت در وجود یک نفر متمرکز شود...
سلطنتی که مهمترین مدافع آن یعنی شاه سنگر مبارزه خود را رها کرده وبیک کشور بیگانه پناهنده شده است دیگر نمی تواند در برابر سیل حوادث مخالف پایدار بماند.
هنگامیکه مظهر رژیم خود عملا" اقرار بشکست قطعی کرده باشد دیگر چگونه امکان پایداری اساس دستگاه باقی خواهد ماند...
کودتای مسخره 25 مرداد با همه مقدمات و نتایج آن ضربه ای بود که بدست خود دستگاه سلطنتی بر آن وارد آمد...
شاه که در تمام مدت سلطنت خود عدم آمادگی شخصی برای استقبال ازمخاطرات بی اثر و عدم استطاعت سیاسی خود راثابت کرده است با این عمل و با تشبثات بعدی خود در عراق و لندن برای همیشه از این کشور رانده شده است...
.
» (ستون اول و دوم و سوم شماره 50 سال دوم ارگان رسمی سومکا- روزنامه پایمردی شرق ) در حالیکه صبح 28 مرداد 1332 روزنامه سومکا بسردبیری و نوشته داریوش همایون به رژیم سلطنتی فحش و ناسزا میداد و بماموران ابلاغ فرمان سلطنتی ناسزا میگفت (1)، عصر آن روز بموجب عکس چاپ شده در شماره 54 روزنامه سومکا تاریخ 25 شهریور 1346 دکتر منشی زاد رهبر سومکا بنفع قیام ملی 28 مرداد در میدان مخبرالدوله بر روی دست بالا میبرد و بنفع شاه و قیام کنندگان نطق می کند و شعار می دهد.
دو روز بعد از این حادثه در دستگاه رهبری سومکا اختلاف ایجاد می شود و اعضاء می خواهند تا مسئولان این تناقض را معرفی کنند.
چون داریوش همایون شخصا" با دکتر فاطمی تماس گرفته و با او توافق برای دادن فحش به شاه گرفته بود و لذا دکتر منشی زاده او را مسئول معرفی می کند و برای اینکه او را از بازداشت مصون بماند بنام سرکشی به خوزستان می فرستند.
ولی سرانجام در دیماه 1332 داریوش همایون از سومکا نیز کنارمیرود.
(1) همایون درشماره 50 روزنامه سومکا( پایمردی نشریه سومکا) مورخ 28 مرداد 1332 چنین می نویسد: «...
چند افسر قد و نیم قد، دو سه تا کامیون از بقایای( ارتش شاهنشاهی) و یک اتومبیل زره پوش کهنه، تجهیزات کودتا بود.
در لندن راجع به آن خیلی حساب کرده بودند.
این شاه هر چه پدرش رشته بود پنبه کرده در برابر رئیس دولت حاضر عبد وعبید بود.
چنانکه خودش در پاسخ یکی از چاکران گفته بود (من مطیع مصدق هستم)...
آن وقت رئیس " کودتا" از باغشاه با سلام و صلوات شرکت کرد.
درست مثل اینکه یک رمان پلیس بازی می شود...
دزد پاورچین پاورچین می آید و در تاریکی دم گربه را لگد می کند (اشاره به سپهبد نصیری)...
آن وقت رئیس محترم کودتا کاغذی تا شده را با تعظیم و تکریم به مصدق بدهد...
این دورنمای قشنگ کودتا بنفع مصدق السلطنه است نه آیزنهاور...
.
در دنیا هیچ کودتائی باندازه این دار و دسته پروائی از آب درنیامده است.
و البته چنین سردارانی باید به بغداد پناه برد و به لندن رفت...
» (صفحه اول ستون 3 - 4 - 5) داریوش همایون در ایران ما داریوش همایون از اول سال 1333 سعی می کند با کمک دکتر ضرابی - امیر مکری خود را بجهانگیر تفضلی نزدیک کند آنها قصد داشتند، تشکیلاتی بنام (ناسیونالیست مثبت) بدهند.
ولی جهانگیر فقط از آنها استفاده نوشتن مقالات در روزنامه ایران ما برد.
در روزنامه اطلاعات تا نیمه سال 1334 او فعالیتی نداشت.
در این سال در روزنامه اطلاعات کلاس درس نویسندگی و خبرنگاری تشکیل شده بود و امتحان ورودی ترتیب داده شد.
داریوش همایون قبول شده ابتدا بکار خبرنگاری سپس نویسندگی و تفسیر سیاسی پرداخت.
در تفسیرهائیکه می نوشت، علیه امریکائیان مطالبی بود که مورد گله امریکائیان از عباس مسعودی واقع شد.
در این وقت او با ژوزف گودین رئیس سازمان جاسوسی سیا در ایران آشنا شده و بخانه او آمد و شد می کرد .
بتدریج تفسیرهایش جنبه ضد شوروی پیدا کرد و در ایامی که جنگ سرد رادیوئی ادامه داشت او هم در این راه افتاد، ارتباطش با گودین همچنان محفوظ بود.
در جبهه ملی در سال 1339 سازمان جاسوسی سیا تصمیم می گیرد جبهه ملی را بدست گیرد.
بدین منظور جمعی از فارغ التحصیلان امریکا را با چند نفر دیگر بداخل جبهه ملی می فرستد که بنام (دسته هارواردیها) معروف شدند.
در بین این عده داریوش همایون هم به کمک دکتر عبدالحسین صدیقی بجبهه ملی وارد میشود و در کمیسیون حقوق و اجتماعی جبهه ملی که ریاست عالیه آن با دکتر صدیقی و معاونت پروانه اسکندری همسر داریوش فروهر بود.
باتفاق دکتر فریدون مهدوی (که هم اکنون از دشمنان سرسخت رژیم سلطنتی در امریکاست) فعالیت می کند.
فعالیت شدید و علنی همایون و مهدوی و همچنین والی پور - مهندس متین - حسین وفا - دکتر غنی در جبهه ملی و تظاهرات علنی و بدون ترس و واهمه آنها علیه رژیم سلطنتی و حتی گفتن جملات تند و ناسزاآمیز علیه شخص شاه سبب می شود تا دکتر مصدق کمیته ای مرکب از باقر کاظمی - دکتر شاهپور بختیار - داریوش فروهر را مأمور رسیدگی بعملیات و نظرات دسته امریکا رفته ها که بجبهه ملی هجوم کرده اند بنماید.
این کمیته گزارش کتبی بدکترمصدق میدهد که دسته هارواردیها مأموریت علنی دارند تا علیه سلطنت و شخص شاه در جبهه فعالیت کنند و آنجا را کانونی علیه دربار کنند تا در موقع لزوم علیه شاه از آن استفاده نمایند.
این گزارش که بنظر دکتر مصدق میرسد دستور میدهد تا سعی شود نوشته کتبی از آنها گرفته شود و اعضاء کمیته تحقیق دستور میدهند در حوزه ها جلساتی که هاروادیها حضور دارند، قطعنامه ها و صورت جلسات ساختگی که لبه تیز آن حمله علیه شاه و قانون اساسی باشد مطرح نمایند و اعضاء و حضار را تکلیف بامضاء در زیر اوراق نمایند.
در همه کمیته های جبهه ملی دسته هارواردیها بدون ترس و واهمه در ذیل اوراق امضاء میکنند در حالیکه فعالترین و باایمانترین اعضاء جبهه ملی از امضاء اوراق (که از منظور تهیه کنندگان بی اطلاع بودند) خودداری می کردند.
که از جمله همین داریوش همایون و دکتر فریدون مهدوی در زیر یکی از صورتجلسات ]را]امضاء می کنند.
و در جلسه بعد هم این دو نفر در کمیسیون حقوق سیاسی و اجتماعی پیشنهاد می کنند که بآنها اجازه داده شود مقالاتی بزبان انگلیسی در جراید آمریکا علیه شاه نوشته شود.
دو نفر مذکور قبول می کنند که نوشتن مقالات و ترجمه انگلیسی را بعهده بگیرند، ولی پیشنهاد آنها با مخالفت (پروانه اسکندری) مواجه میشود و می گوید اگر شما میتوانید در جراید فارسی چنین مقالاتی بنویسید و مردم را از آنچه در ایران می گذرد آگاه کنید، نه جراید امریکا وقتی این صورتجلسات بنظر دکتر مصدق میرسد، دستور اخراج آنها را میدهد در نتیجه در نیمه اول سال 1340 در حدود 27 نفر از جمله داریوش همایون از جبهه ملی اخراج میشوند.
بعد از اینکه این اقدام در ارگانهای بالای جبهه ملی واقع میگردد، چون داریوش فروهر بتدریج جانشین الهیار صالح می گردید و روابط جبهه ملی با نظارت امریکا قطع میشد (کیو) معاون کلنل (یستویچ) رئیس سازمان سیا در ایران از داریوش فروهر تقاضای ملاقات می کند.
در دو سه جلسه ملاقات موضوع جلوگیری از اخراج آمریکا رفته ها از جبهه ملی مطرح می گردد ولی داریوش فروهر می گوید، این تصمیم را دکتر مصدق گرفته است و من در آن تاثیر ندارم.
(کیو) او را تهدید می کند.
ولی داریوش فروهر جواب میدهد (من نمی توانم تصمیم بگیرم).
گرچه بعد از این حوادث برای داریوش فروهر زندان و حوادثی پیش می آمد و امریکائیان نیز از جبهه ملی رانده شدند، با اینحال دسته امریکا رفته ها برای همیشه از جبهه ملی اخراج گردیدند.
فرانکلین از این پس روابط داریوش همایون با موسسه فرانکلین شدیدتر شد تا جائیکه او از مقام (دبیری) به (سر دبیری) و سپس رفتن به امریکا واخذ تعلیمات لازمه منتهی شد.
او در بازگشت یکی از این سفرها بود که بسمت بازرس فرانکلین در خاورمیانه و خاور دور خودش را معرفی میکرد و سفرهای متعددش انجام می گردید.
او در مدت سه سال 21 سفر بخاورمیانه و خاور دور کرد و در بسیاری از حوادث جهانی در این دو منطقه جهان او سفر نمود چنانچه : 1 - در ایامیکه اندونزی دستخوش بحران وحوادث شوم بود، او بدین کشور سفر کرد بدوستانش می گفت برای رسیدگی بامور فرانکلین باین کشور سفر می کند.
در حالیکه گذرنامه اش روزنامه نگاری بود و در اندونزی خود را روزنامه نگار معرفی میکرد.
پس از سقوط دکتر سوکارنو، روزنامه اطلاعات به نقل از خبرگزاریهای خارجی نوشت که در سقوط سوکارنو 480 مامور جاسوسی امریکا شرکت داشتند.
2 - چند روز قبل از آغاز جنگ شش روزه (اعراب و اسرائیل) او از تهران به اسرائیل رفت.
مجله فردوسی در همان ایام خبری منتشر کرد که عکس همایون نیز بدان ضمیمه بود در این خبر او نوشت که همایون باروپا سفر کرده است.
بعد از دو هفته همین مجله نوشت که همایون باسرائیل سفر کرده است و خود او بعد از مراجعت سفر تلفنی بسردبیر فردوسی گفت که اتفاقا" باسرائیل رفته است.
با اینحال چرچیلها (کتاب جنگ شش روزه) که در لندن چاپ شد نوشته اند که مأموران سی-ای-ا.
امریکا قبل از وقوع حادثه، حمله اسرائیل باعراب را به جانسون اطلاع داده بودند.
3 - در سال 1964 دانشگاه هاروارد سمیناری تحت عنوان (روابط ایران و امریکا بعد از جنگ جهانی دوم) تحت نظر دکتر یانگ استاد امریکایی زبان و ادبیات فارسی تشکیل داد.
دکتریانگ که سالها در رضائیه و رشت ظاهرا" در لباس خدمت به خدا وخلق در کلیسا بود ولی در باطن عضویت سازمان جاسوسی امریکا و مامور نظارت بر کارایی روسها در این دو منطقه بوده است و در مراجعت به امریکا استاد دانشگاه می شود.
او در این سمینار آنچه ناسزا و مخالفت گویی بوده به شاه کرد و در میان گفته هایش فتوای قتل شاه را هم داد.
در این سمینار سه نفر ایرانی: 1 - دکتر فریدون مهدوی 2 - دکتر فاطمی (سیف پور)1 3 - داریوش همایون شرکت داشتند فریدون مهدوی و دکتر فاطمی در تایید گفته های (یانگ) نیز ناسزاهایی گفته اند.
داریوش همایون هم درباره مطالب و مأموریتی که از جانب فرانکلین داشت سخن بمیان آورد و بدین وسیله سمیناری که علیه رژیم مملکتی و شخص اول مملکت و سیاست عمومی دولت ایران بود خاتمه یافت.
داریوش همایون از این پس کماکان بنام موسسه فرانکلین بداخل ایران و کشورهای آسیائی و خاورمیانه سفر میکند.
تا اینکه بتدریج درصدد برمیآیدکه جای همایون صفتی (صنعتی) زاده را بگیرد.
ولی چون سابقه او در خدمت بامریکائیان بیش از داریوش همایون بود، تغییراتی که در انتظار او بود انجام نگردید.
معاشرت با اعضاء سیا از سال 1966 بتدریج معاشرت او با (راسیاس) معاون سازمان جاسوسی امریکا در ایران بیشتر گردید.
راسیاس یونانی الاصل که زبان فارسی خوب میدانست و در روی: 1 - سازمان حزب توده ایران 2 - حزب کمونیست عراق و سواحل خلیج فارس 3 - فعالیتهای شوروی در ایران کار میکرده با داریوش همایون رابطه بسیار نزدیک و آمد و شدهای فراوانی داشت و چندین بار بین او و (کانشن) رییس سازمان سیا در ایران ملاقاتهایی روی داد و هرروز او با سازمان سیا نزدیکتر می شد.
ارتباط با دولت با درخشیدن دکتر عالیخانی وزیر اقتصاد، او ابتدا از وزارت دارائی به وزارت اقتصاد منتقل گردید و سپس شایع کرد که مشاور وزارت اقتصاد شده است .
بدین وسیله دکتر عالیخانی با امیرعباس هویدا نخست وزیر و سپس وزیر اطلاعات تماس گرفت و در بین کارکنان مطبوعات خود را مشاور مطبوعاتی این دو مقام دولتی معرفی کرد.
در ماهای اخیر با کمک رئیس دولت موفق شد: 1 - در تلویزیون ملی ایران برنامه هایی اجرا کند و چند نفر از کسانی که با او دمخور هستند به پای مصاحبه های تلویزیونی بکشد.
2 - در مؤسسه روزنامه نگاری دانشگاه بسمت معلم روزنامه نگاری مشغول تدریس شود.
آیندگان باگرفتن امتیار روزنامه آیندگان بنام (صدیقه کامکار شاهرودی) که دختر عمه اش می باشد و همچنین شایعه ای که 700 /1 میلیون تومان از بودجه محرمانه وزارت اطلاعات برای راه انداختن و خرید چاپخانه گرفته است و همچنین کمکهای دیگری که دولت وقت باو می نماید، شالوده همکاری آیندگان را با اشخاص زیر بنا نهاد: 1 - جهانگیر بهروز رئیس هیأت تحریریه: بهروز که از اعضاء حزب توده روزنامه نگاری را از اروپا شروع و در قیام ایران سردبیر بود در واقعه 15 بهمن 1327 باتهام (جاسوسی) نه (مخالفت با سلطنت) دستگیر و در دادرسی ارتش محاکمه شد.
بعد از این واقعه دادرسی ارتش عده ای از روزنامه نگاران ایرانی را باتهام نشر مقالات علیه مقام سلطنت دستگیر کرد که همه آنها در یک پرونده و بدین اتهام محاکمه شدند.
ولی او پس از دستگیری باتهام جاسوسی برای شورویها و سرقت اسناد قرارداد نظامی ایران و امریکا که (جم و آلن) آن را امضاء کردند محاکمه شد .
پس از آزادی او مدتی مدیر مجله (کبوتر صلح) بود و سپس نشریه اکواف ایران را تاسیس کرد.
از بدو انتشار این موسسه چهار بار از طرف سازمانهای مختلف مملکتی من جمله آخرین بار از طرف ضد اطلاعات و جاسوسی سازمان امنیت دستگیر و زندانی شد.
چون همکاری او با این سازمانها انجام شد بکارش ادامه داد.
همسرش (سارا خسروی) از خانواده های (مهاجر) قفقازی است که در شب های جشن انقلاب اکثرا" در سفارت شوروی رقص تنها (قفقازی) می کرد ویکبار عکس او در روزنامه کیهان چاپ و منتشر شد.
2 - دکتر مهدی بهره مند مدیر کل وزارت اقتصاد.
او در حین تحصیل در دانشکده حقوق عضو هیئت تحریریه روزنامه کیهان شد.
در سال 1331 وارد خدمت اداره اطلاعات امریکا S.
I.
S شد.
پس از چند سال خدمت دراین موسسه بدون اینکه سابقه خدمت در دستگاه دولتی داشته باشد بسمت وابسته اقتصادی ایران در پاکستان منصوب گردید.
بطوریکه امریکائیان اظهار داشته بودند در مدت چهار سالی که در کراچی بود، مامور جمع آوری اطلاعات درباره چین کمونیست برای سازمان (سیا) بود.
پس از مراجعت بایران در وزارت اقتصاد رئیس اداره و بلافاصله مدیر کل روابط عمومی شد.
3 - نجف دریابندری دبیراول سازمان فرانکلین - او در آبادان مسئول حزب توده بود که از طرف ساواک دستگیر و در دادرسی ارتش محکوم باعدام شد ولی چون همسر زیبایی داشت باتوسل به سپهبد تیمور بختیار از زندان آزاد شده و بلافاصله در موسسه فرانکلین استخدام شد وهم اکنون معاون همایون صنعتی زاده است.
4 - دکتر مهدی سمسار سر دبیر روزنامه کیهان که فعلا" فقط سهامدار( شرکت آیندگان است) درحین تحصیل در دانشگاه تهران دانشکده داروسازی و سکونت در کوی امیرآباد چون کتابدار سازمان دانشجویان حزب (منحله) توده دانشگاه بود دستگیر و زندانی شد و در دادرسی ارتش پرونده ای دارد.
سایر همکاران درجه دوم او در آیندگان 1 - منوچهر پزشکان - این شخص که تا قبل از کار در آیندگان خود را مخبر روزنامه آفتاب شرق خراسان و جراید بی نام ونشان دیگر معرفی میکرد در میهمانیهای بلوک شرق شرکت می نمود سال قبل به مجله تهران مصور پیشنهاد کرد تا ترجمه کتاب (یادداشتهای سرهنگ تپکوفسکی) را منتشر نماید.
ولی با اعتراض سفارت شوروی انتشار ترجمه مذکور معوق ماند و بعدا" بنام (رحیم امین پور) منتشر گردید و بعدا" معلوم شد او آنقدر انگلیسی نمیداند.
مشهور است که برای سازمانهای جاسوسی خارجی کار می کند و با ساواک هم همکاری دارد.
2 - هوشنگ پور شریعتی - او دارای سابقه عضویت در حزب منحله توده است.
درسال 1341 تا 1343 بعلت همکاری نزدیکی که با ولکف وابسته مطبوعاتی سفارت شوروی داشت و هفته ای چند بار در روزنامه اطلاعات و ...
.
با ولکف ملاقات میکرد و از او هدیه و پول میگرفت تا مورد تعقیب ساواک قرار گرفت و در نتیجه عباس مسعودی به ولکف اخطار کرد که باداره اطلاعات نرود.
ولی باز هم از این پس ارتباط او با اداره اطلاعات و مطبوعات شوروی قطع نشد بطوریکه خود او هنگام مستی در هتل مرمر اظهار داشته با ساواک همکاری دارد.
3 - غلامحسین صالحیار- او پس از خاتمه تحصیل هنرپیشه در تأتر صادقپور در لاله زارنو بود.
در کنکور مصححین روزنامه اطلاعات شرکت کرد.
سه سال مصحح روزنامه بود.
کارمند دارایی بعلت شرکت در حزب منحله توده سابقه زندانی شدن دارد و پس از سه سال مصححی روزنامه مترجم و بعد مدیر سرویس خارجی و دو سال سر دبیر اطلاعات بود.
معتاد به مشروبات الکلی بوده و دائم الخمر است.

توضیحات سند:

1 - نصراله سیف پور فاطمی: نصراله سیف پور فاطمی در سال 1281 در شهر نائین به دنیا آمد.
مرحوم دکتر حسین فاطمی برادر نصراله بود که پس از کودتای 28 مرداد 1332 توسط رژیم شاه کشته شد.
نصراله سیف پور فاطمی به آمریکا رفته و پس از تحصیلات عالی ضمن قبول تابعیت امریکا در دانشگاه فرلی دیکنسن ایالت نیوجرسی به تدریس مشغول و سپس به ریاست بخش علوم سیاسی دانشگاه مزبور منصوب شد.
نصراله سیف پور فاطمی در مصاحبه های خبری شرکت کرده، علیه شاه مطالبی بیان می کرد که اخبار آن توسط ساواک به تهران گزارش می شد.
در کتاب «آیینه عبرت» در خصوص سوابق او می خوانیم وی مدیر مجله و روزنامه باختر، فرماندار پیشین شیراز، نماینده سابق مجلس شورایملی ، عضو هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد تحت ریاست دکتر مصدق ، مشاور سابق هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد ، استاد ممتاز علوم سیاسی و رییس بخش فوق لیسانس در دانشگاه فرلی دیکنس درآمریکا،عضو هیئت امنای دانشگاه نیوجرسی،اجرائیه رؤسای دانشگاههای بین المللی ، ریئس هیئت اجرائیه سندیکای دانشگاههای بین المللی، ریئس هیئت اجرائیه سندیکای دانشگاههای جهان بوده است.
(با استفاده از اسناد نصراله سیف پورفاطمی در ساواک و کتاب آیینه عبرت صفحه دوم)

منبع:

کتاب داریوش همایون به روایت اسناد ساواک صفحه 96











صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.