صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 0700 یکشنبه 30/7/57 تا ساعت 0700 دوشنبه 1/8/57

تاریخ سند: 30 مهر 1357


مکالمات سوژه از ساعت 0700 یکشنبه 30/7/57 تا ساعت 0700 دوشنبه 1/8/57


متن سند:

مکالمات سوژه از ساعت 0700 یکشنبه 30 /7 /57 تا ساعت 0700 دوشنبه 1 /8 /57
حسینی از مدرسه تعلیمات اسلامی با محمدعلی صدوقی تماس گرفت و گفت: خواستم راجع به دکتر اسفندیاری عرض کرده باشم، حتی ایشان که آمدند مدرسه که اسم بچه‌شان را ثبت‌نام کنند، من اعلامیه حاجی آقا را دادم ایشان بخوانند، ایشان گفتند که شما دیگر ایشان را ردیف آقای خمینی کرده‌اید و خلاصه آدمی است...[نقطه چین دراصل]در ضمن من به آوای اسلام گفتم که نوار را نابود کند که گیر کسی بیفتد. خلاصه چون نوار خیلی بد است، بگویید که نوار پریشب را پخش نکند و این یکی نوار را هم بندازد توی چاه یا نابودش بکند1. 30 /7 /57
محمدعلی: شماره تلفن آوای اسلام چند است؟
حسینی: 24162 نمی‌دانم چی شده که اکثر افراد فهمیده، برگشته‌اند و عوض شده‌اند و می‌گویند این چه طرحی است که همش دورغ می‌گویند؛ ولی ما همه جا گفته‌ایم که دستگاه در کار است و خلاصه از این حرفها. سپس خداحافظی کرد.
*****
آیت‌الله جلیلی2 از کرمانشاه تماس گرفت و بعد از احوالپرسی، سوژه گفت: آن امانت‌ها رسید؟(گمان کنم اعلامیه‌ باشد.)
جلیلی: خیر، توسط کی فرستاده‌اید؟
صدوقی: توسط آقای سید ابوالقاسم ابریشمی.
جلیلی: خیر، نرسیده است.
صدوقی: پس امروز من از ازش باز خواست کنم، ببینم چی شده است و جواب را خدمت شما خواهم داد. سپس خداحافظی کردند.
*****
بهارستان از منزل سوژه با دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: شما با دکتر تماس گرفتید؟
پاک نژاد: بله، قراره ساعت 5 /9 بیاید آنجا.
بهارستان: شما نمی‌آیید؟
پاک نژاد: چرا، می‌خواهید، من هم می‌آیم.
شاید منظور، دکتر خسروشاهی باشد!!
*****
شخصی به نام شریف تماس گرفت و گفت: من دیشب پلیس راه بودم، که 40 نفر از کرمان فرستاده‌اند و الان هتل اسپن زر هستن. خواستم اطلاع بدهم. یکی از رفقایم به نام نیک‌زاد که در پلیس راه است گفته است.
صدوقی: این حرفها را تلفنی نزنید شاید که تلفن...[نقطه چین دراصل] آمده‌اند برای یزد. سپس خداحافظی کرد.
*****
سوژه با دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: تحقیق شود که آیا درست است که 40 نفر از کرمان آورده‌اند هتل اسپن زر و زود اطلاع دهید.
*****
[سیدعلی] خامنه‌ای از مشهد با محمدعلی تماس گرفت و گفت: آقای غزالی امروز یا فردا می‌رسند یزد.
*****
شخصی به نام جمالی از تهران تماس گرفت و گفت: کی‌ می‌آیید؟
صدوقی: قرار است فردا حرکت کنیم و فقط تا قم می‌رویم. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام شهیدی تماس گرفت و گفت: ما 6 نفریم از طرف مراجع قم می‌رویم کرمان. ماشین‌ آقای موحدی در راه خراب شده است، اگر آمدند و آمدند منزل حاجی آقا، به ایشان بگویید بیایند رفسنجان.
*****
از کرمان از منزل آیت‌الله صالحی تماس گرفتند و پرسیدند: هیئتی از طرف آیات ثلاثه قم قرار بود بیایند کرمان، آیا از یزد رد شدند یا نه؟
مخاطب: بله، گفته‌اند شب در رفسنجان می‌مانند؛ ولی گویا ماشین آقای موحدی در راه خراب شده است.
*****
غزالی از قم با سوژه تماس گرفت.
رجبعلی:3 منزل نیستن.
غزالی: شنیدم که آقا فردا می‌آیند قم؟
رجبعلی: بله.
غزالی: من با قطار ساعت 9 شب از قم حرکت می‌کنم و صبح می‌رسم یزد.
*****
محمدعلی صدوقی با دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: آقا می‌گویند راجع به آقای راشد چی کار کردید؟
دکتر: بیاید استاندار و آن رفیقم هم که رفته، قراره سه شنبه راشد را ببیند و یک کارهایی بکند. حاجی آقا کی می‌روند؟
محمدعلی: قراره فردا صبح برویم.
*****
سوژه با دکتر نظام الدینی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی، گفت: عرض کنم قضیه دیروز را که این آقای بهارستان و آقای خسروشاهی، یک قضایای خیلی خیلی تاریکی مابین آنها بود؛ منجمله یک صحبت‌های ناموسی هم بود و آقای دکتر پاک نژاد را هم چون یک اطلاعاتی داشتند، خواسته بودند و چون صحبت‌های ناموسی بود و گفته بودند که باید تنها صحبت کنیم، جسارت شد وگرنه شما از ما جدا نیستید. این چند روزی هم که من نیستم، شما اظهار لطفی بفرمایید و بیایید اینجا سری بزنید.
دکتر نظام الدینی: خواستم راجع به مسافرت خارج عرض کنم.
صدوقی: تا قم می‌روم و مشورتی و شوری می‌کنم؛ تصمیمی ندارم و خودم هم مایل نیستم، سعی می‌کنم که زودتر برگردم. اصلاً نمی‌دانم چرا به این سفر4 دلم گواهی نمی‌دهد. سپس خداحافظی کردند.

توضیحات سند:

1. صاحب مغازه کتاب و نوارفروشی آوای اسلام آقای حسین مقدم بود که ساواک در گزارشی درباره او نوشت: « نامبرده همه شب در مسجد حظیره شرکت نموده و حتی نوار سخنرانی شیخ ابوالقاسم مناقب و شاهرخ زاده را در روز 19 /2 /37 تکثیر و در یزد به فروش رسانده است مضافاً اینکه در تکثیر نوارهای روحانیون افراطی مذهبی بخصوص روح اله خمینی و فروش آن به افراد مورد اعتمادش حداکثر فعالیت و تلاش را نموده و یکی از طرفداران شیخ محمد صدوقی می‌باشد که در همه حال نظریات وی را تأمین و فعالیتهائی بر له وی و علیه مصالح مملکت داشته است. ضمناً سوابق وی طی شماره 2268 /26/ ﻫ – 6 /11 /37[36]به استحضار رسیده است اینک در صورت تصویب محل کار و منزل نامبرده مورد بازرسی قرار گرفته و با مدارک مکشوفه از طریق دادسرای نظامی تحت تعقیب قانونی قرار گیرد.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 3. سند شماره: 3400 /26/ ﻫ - 11 /3 /37
2. آیت‌الله شیخ عبدالجلیل جلیلى فرزند محمدهادى در سال 1302ﻫ ش در کرمانشاه متولد شد. پس از گذراندن دروس متوسطه و دانشگاهى، موفق به اخذ لیسانس رشته قضائى از دانشگاه حقوق شد. وى تحصیلات علوم دینى را در قم آغاز نمود و پس از فرا گرفتن مقدمات، سطوح عالیه را از محضر آیات عظام سید شهاب‌الدین مرعشى نجفى و میرزا محمد مجاهدى فرا گرفت و در حدود 6 سال در درس خارج آیت‌الله‌ بروجردى و همچنین در حدود 5 سال از درس امام خمینی(ره) بهره برد و پس از آن به نجف اشرف هجرت نمود و در آنجا از آیات عظام سید محمود شاهرودى، شیخ حسین حلى و میرزاباقر زنجانى استفاده کرد و به درجه اجتهاد رسید. وى پس از فوت پدر به کرمانشاه مراجعت نمود و از سوى آیت‌الله‌ بروجردى در 6 تیر 1337 به سرپرستى مدرسه آیت‌الله‌ بروجردى در کرمانشاه منصوب گشت و به تدریس و تبلیغ پرداخت. او در کرمانشاه علاوه بر تدریس و وعظ به امور عام‌المنفعه از قبیل: تأسیس کتابخانه و احداث مسجد و تجدید بناى حسینیه پرداخت. آیت‌الله جلیلی در آبان سال 1392 به ملکوت اعلی پیوست.
3. رجبعلی کریمی در بیت شهید صدوقی خدمت می‌کرد.
4. ساواک یزد در گزارشی نوشته بود: « حاج محمد صدوقی فرزند ابوطالب از طریق شهربانی استان یزد اخیراً جهت خروج از کشور گذرنامه اخذ نموده و احتمالاً نامبرده قصد دارد به فرانسه نیز مسافرت نماید. مشارالیه در تاریخ 25 /7 /57 جاری با وسیله شخصی به تهران عزیمت خواهد نمود.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. سند شماره: 4415 /26 ﻫ - 24 /7 /57
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 78
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.