صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع:‌ سینما آبادان

تاریخ سند: 27 مرداد 1341


موضوع:‌ سینما آبادان


متن سند:

شماره: 946 تاریخ:27 /5 /1341
گیرنده: تیمسار ریاست ساواک (اداره کل سوم)
[فرستنده: ساواک قم]
موضوع:‌ سینما آبادان
عطف به: 3473 ـ 25 /5/ /41

آقای دکتر محمد باهری معاون نخست‌وزیر ساعت 30 /7 روز 26 /5 /1341 به قم وارد و پس از زیارت حرم مطهر حضرت معصومه به ترتیب از آقایان آیت‌الله نجفی _ شریعتمداری _ گلپایگانی1 ملاقات و ساعت 00 /14 همان روز به تهران مراجعت نمودند. مفاد مذاکرات با آقایان به شرح زیر به عرض می‌رسد:
1- در منزل آقای نجفی دکتر باهری اظهار داشتند آقای شریعتمداری تلفنی از دولت خواسته نماینده‌[ای] برای مذاکره درباره سینمای آبادان اعزام دارند. من برای این موضوع آمده‌ام و لازم بود که جنابعالی را زیارت کرده باشم. آقای نجفی در جواب مطالب زیر را بیان داشتند:
الف) از خدمت و رفتار آقایان فرماندار و رئیس شهربانی و رئیس ساواک در قم اظهار رضایت کرده و گفتند مأمورین خوبی به قم فرستاده شده‌اند و این مطلب را در آخر جلسه نیز مجدداً تکرار کردند.
ب) در مورد مرزهای کشور در شرق و غرب اظهار داشتند مایحتاج عمومی از مرزها خارج می‌شود و خوبست دولت کنترل شدیدی از این لحاظ به عمل آورد و اظهار نمودند چون ما بیشتر با مردم در تماس هستیم این اطلاعات به ما می‌رسد و برای بهبود اوضاع عمومی کشور مطالب را با شما در میان می‌گذاریم.
ج)‌ در مورد بیکاری اظهار داشتند زمین‌های بایر را با احداث چاه عمیق حاضر نموده و به اقساط طویل‌المدت در اختیار بیکاران بگذارند که اقساط آن از منافع محصول مستهلک شود و زنانی که در ادارات کار می‌کنند مرخص شوند و به جای آنها دیپلمه و لیسانسه‌های بیکار به کار گماشته شوند (‌به استثنای مدارس دخترانه)‌
د) در موقع خداحافظی دو جلد کلام‌اله مجید کوچک جیبی یکی برای آقای نخست‌وزیر و یکی برای آقای دکتر باهری به ایشان دادند.
2- در منزل آقای شریعتمداری آقای دکتر باهری خود را معرفی و اظهار داشتند برای شنیدن مطالب آقایان آمده‌ام. آقای شریعتمداری گفتند آقایان علماء آبادان در مورد سینمای آبادان مطالبی دارند که به من مراجعه کرده‌اند و خودشان مطالب را خواهند گفت. در این موقع آقایان روحانیون آبادان که در اطاق دیگری قبلاً حاضر بودند در مجلس حاضر شدند و آقای مصدرالامور یکی از روحانیون آبادان بدین ترتیب به شرح موضوع پرداخت: (چندی قبل در آبادان بین سه مسجد و نزدیک مدرسه در صدد ساختن سینما برآمدند. عده‌ای از اهالی مراجعه کردند که چون سینما در طبقه دوم ساخته می‌شود و مشرف بر تمام منازل اطراف است و اهالی آبادان نوعاً در تابستان با زن و فرزندان خود از پشت‌بام‌ها استفاده می‌کنند لذا ساختن سینما در چنین محلی که علاوه بر ایراد مذکور بین مسجد است و فاصله آن به طور دقیق 65 /201 متر است برخلاف آئین‌نامه و مقررات است. در اثر تذکر اهالی و روحانیون مقرر شد کمیسیونی به این موضوع رسیدگی کند که نتیجه‌ای از آن عاید نشد و مقرر شد کمیسیون عالی مرکب از استاندار و رئیس سازمان امنیت و رئیس شهربانی موضوع را مورد مطالعه قرار دهند. از نتیجه نظر کمیسیون اطلاعی به دست نیامد و صاحب سینما با جدّیت شروع به تکمیل ساختمان نمود. مجدداً اهالی محل طومارهایی تهیه و امضاء نمودند که سینما با جدّیت در محل مزبور ساخته نشود. شهربانی از طریق کلانتری مربوطه امضاء کنندگان طومار را در مسجدی جمع نموده تا ببیند آیا امضاء‌ها ساختگی است یا خود اشخاص امضاء کرده‌اند و همه امضاءکنندگان برای تأیید و صحت امضاء حاضر شدند. در این موقع عده‌ دیگری نیز طوماری درست کردند که سینما ساخته شود ولی شهربانی برای این عده دیگر تحقیقی به عمل نیاورد که آیا این‌ها ساکنین محل هستند یا اشخاص متفرقه و امضاء آنها صحیح است یا خیر. در همین اوان به مناسبت تغییر شهردار مجلس تودیعی تشکیل شد که آقای استاندار بدون ارتباط با موضوع مجلس شعر زیر را قرائت نمودند:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند.
با توّجه به نیت آقای استاندار و وضع موجود تلگرافاتی به مرکز مخابره شد و اینجانب (مصدرالامور)‌ به طهران رفتم. آقای وزیر کشور2 دستور فرمودند پرونده را مطالعه و راه حلی پیدا کنید. من پس از قرائت پرونده دیدم موضوع فاصله سینما تا مسجد از آبادان به مرکز منعکس نشده همچنین موضوع تحقیق در اطراف طومارها ذکر نشده در نتیجه پس از مطالعه پرونده موارد نقض آن را به صورت گزارشی به وزارت کشور دادم و چون قرار بود سینمای آبادان با تمام تفاصیل در تاریخ 25 /5 /1341 افتتاح شود لذا آقایان علماء از آبادان حرکت و در قم به آقای شریعتمداری پناهنده شد‌ه‌ایم تا ترتیب این کار را بدهند. در این موقع آقایان روحانیون آبادان اظهار داشتند آقای قائمی نماینده ما هستند و در اینجا تشریف دارند و هر طور ایشان صحبت کنند نظر ما خواهد بود و از جلسه خارج شدند. آقای دکتر باهری به آقای قائمی فرمودند شما هم هر فرمایشی دارید بفرمائید. ایشان گفتند می‌گویم و مدتی تأخیر کردند. آقای شریعتمداری به ایشان گفتند آن مطالبی را که به من گفتید به ایشان هم بفرمائید. آقای قائمی گفتند فعلاً صلاحیت ندارد اگر به این کار رسیدگی نشد عریضه‌ای به حضور اعلیحضرت همایونی تقدیم خواهم کرد و دیگر به آبادان مراجعت نخواهم کرد. آقای دکتر باهری گفتند اگر شما مطالب دیگری دارید بفرمائید که من در جریان باشم ولی ایشان تأکید کردند که فعلاً مصلحت نیست در نتیجه از طرف حضار مجلس به آقای قائمی پیشنهاد شد ممکن است شما و آقای دکتر باهری معاون نخست‌وزیر در اطاق دیگری مذاکرات ... را به عمل آورید لکن ایشان قبول نکردند و مجدداً گفتند فعلاً مصلحت نیست بالاخره آقای شریعتمداری گفتند آقایان در اینجا برای تحصّن آمد‌ه‌اند و تا نتیجه نگیرند نخواهند رفت آقای دکتر باهری گفتند من مطالب آقایان را شنیدم و قول می‌دهم اگر آقایان برای ارشاد اهالی به آبادان مراجعت نمایند من همین امروز با آقای نخست‌وزیر ملاقات و نظر آقایان شاید قبل از رسیدن به محل تأمین خواهد شد. آقای شریعتمداری گفتند دولت وسیله ارتباط دارد ... سه وسیله در اختیار دارد در ظرف نیم ساعت ممکن است است آقای نخست‌وزیر دستور مقتضی صادر فرمایند و آقایان هم بروند لکن تصور نمی‌کنم آقایان روحانیون آبادان قبل از حصول نتیجه بروند و شرحی از خدمات و شاهدوستی آقای قائمی و اقدامات ایشان در شکستن اعتصاب بیست‌وهفت‌هزارنفری آبادان و سایر خدمات بیان داشتند و از آقای قائمی خواستند که خدمات خود را شرح دهند. ضمناً آقای شریعتمداری گفتند اگر آقایان قبلاً با من مشورت کرده بودند موافق با مسافرت ایشان به قم نبودیم و این مطلب را به خود ایشان هم تذکر داده‌ام لکن فعلاً عملی است انجام شده و آقایان بدون اخذ نتیجه نخواهند رفت و این مطلب را به من گفته‌اند. آقای قائمی گفتند فعلاً قضیه از صورت افتتاح سینما خارج شده و در مرحله جدیدی قرار گرفته، من تصور می‌کنم تحریکاتی در این کار است والا مطلب نبایستی با اینجا کشیده شود و اگر من در محل بودم کار به اینجا نمی‌کشید. (ایشان در حدود 45 روز در آبادان نبوده‌اند و مستقیماً از خراسان و تهران به قم آمده‌اند و با سایر روحانیون نبوده‌اند)‌ من به طور در بسته به همین تذکر اکتفا می‌کنم و اگر نتیجه‌ای حاصل نشد عریضه‌ای به حضور اعلیحضرت تقدیم خواهم کرد. آقای دکتر باهری گفتند اگر آقایان تشریف ببرند من قول می‌دهم که نظر آقایان تأمین خواهد شد لکن به این صورت که ما هستیم تا نظرمان تأمین شود پسندیده نیست و حال که آقای قائمی ‌می‌گویند تحریکاتی هست و ما هم توجه به این موضوع داریم خوب است آقایان روحانیون هم که از این موضوع بی‌اطلاع نیستند و وطن‌پرست می‌باشند در این موقع با دولت همکاری کرده با خونسردی و متانت اقدام و به محل خود تشریف ببرند تا تحریکات خنثی شود و من هم قول می‌دهم که موافقت آقای نخست‌وزیر را در مورد نظریات آقایان جلب کنم. در غیر این صورت چون من اختیاری بیش از این ندارم عین بیانات آقایان را فوراً و همین امروز به استحضار آقای نخست‌وزیر خواهم رسانید تا دستور مقتضی صادر فرمایند. مجدداً آقای شریعتمداری گفتند پس شما اقدام بفرمائید آقایان در اینجا منتظر نتیجه هستند. آقای دکتر باهری گفتند من نتیجه را تلفنی به شما اطلاع خواهم داد که به آقایان بگوئید. آقای قائمی گفتند شرح قضایا را به آقای امجدی در تهران گفته‌ام. (آقای امجدی رئیس سابق ساواک آبادان)
3ـ در منزل آقای گلپایگانی آقای دکتر باهری خود را معرفی کردند و منظور از آمدن به قم را بیان داشتند آقای گلپایگانی گفتند:
الف)‌ در شمال توده‌ای‌ها خیلی فعالیت دارند. بهایی‌ها با آنها تشریک مساعی دارند. هر مبلّغی که به شمال می‌رود او را به عنوان اینکه به شاه دعا نکرده می‌گیرند و بیرون می‌کنند. عمل را به تحریک بهائی‌ها انجام داده ولی بهره‌برداری را توده‌ای‌ها می‌نمایند. فعلاً محفل بهایی‌ها در گنبد تشکیل شده که عالِم ندارد و جای بی سر و صدایی برای آنها است و راحت می‌باشند.
ب) من آقای بهبودی3 را برای مذاکره خواسته بودم که آقای هیراد4 به جای ایشان آمدند سه مطلب را به ایشان تذکر دادم که به عرض اعلیحضرت برسانند یکی مطلب بالا بود یکی موضوع اینکه مأمورین کارهای خوب را به اسم خود و کارهای بد را به نام اعلیحضرت انجام می‌دهند ما که در بیرون اطاق هستیم بهتر این مطالب را درک می‌کنیم ولی کسی به اعلیحضرت مطلب را نمی‌گوید یا برخلاف حقیقت می‌گویند پادشاه مملکت شیعه اثنی‌عشری قوام دین است و اگر عقاید نسبت به اعلیحضرت سست شود دین هم ضعیف می‌شود. این مطالب را از نظر وظایف دینی می‌گویم.
ج)‌ در مورد انتخاب بانوان برای انجمن شهر نیز پیغام دادم که انجام نشود. اگر یک نفر از شیراز تلگراف کند و از حقوق بانوان دفاع نمایند این دلیل نمی‌شود. خیلی اشخاص هستند که اگر زنی وکیل یا نماینده شود انتحار می‌کنند.
د) در بررسی قانون جدید انتخابات در روزنامه اطلاعات نوشته‌اند هر باسوادی می‌تواند رأی بدهد کلمه مرد را باید اضافه نمایند که هر مرد باسواد می‌تواند رأی بدهد و عمومیت نداشته باشد و این اقدام را به فرمان اعلیحضرت همایون بنمایند تا در قلوب آنها جای گیرند.
ﻫ) اجازه داده شده یک نفر ارمنی در بروجرد که موطن آیت‌الله مرحوم است کارخانه شراب‌سازی دائر کند و هشت‌هزار متر زمین داده‌اند. اهالی کردستان نخورده مست هستند آنها در حالی که تیر به شکمشان اصابت کرده گوسفنددزدی را هدایت می‌کنند و اگر نفری از آنها هنگام بالا رفتن از دیوار برای دزدی تیر خورد نفر بعدی جای او را می‌گیرد و این اشخاص دیگر احتیاج به شراب ندارند.
و)‌ در مورد سینما در آبادان چند سینما هست. این یکی که در نزدیکی مسجد است نباشد. قیمت آن را اعلیحضرت همایونی بپردازند و تکیه‌ای برای مسلمین بشود محلی است به نام تکیه خزعلیه حالا خزعل مرده ولی تکیه او باقی است و به نام او می‌شود ضرری ندارد که این محل هم به تکیه شاه معروف شود. آقای دکتر باهری گفتند مطالب جنابعالی را به آقای وزیر عرض خواهم کرد و خداحافظی کردند.
/5 /1341 که مصادف با میلاد مسعود حضرت رسول (ص)‌ بود از آقایان علماء از جمله آقای شریعتمداری دیدن کردم. روحانیون آبادان هنوز در قم هستند و ایشان اظهار داشتند به انتظار اقدامات آقای دکتر باهری هستند. آقای مصدرالامور از روحانیون آبادان که در آنجا حاضر بود اظهار داشت اگر اقدام مساعدی نشود با اطلاعات محلی که داریم در آبادان [اغتشاش] ایجاد خواهد شد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قم ـ ح ـ بدیعی
به عرض برسد.
ضمنا طومار واصله از آبادان را عده‌ای از علمای معروف محل هم امضاء نموده‌اند جهت استحضار در پیوست تقدیم می‌شود و به نظر اینجانب افتتاح سینمای مزبور در آبادان موجب رنجش و آزردگی روحانیون و اکثریت مردم آبادان خواهد شد و بهتر است محل مزبور را دولت خریداری و طبق پیشنهاد علماء به نام تکیه شاه یا برای درمانگاه و سایر امور عام‌المنفعه اجتماعی مورد استفاده قرار دهند. 29 /5 /1341
فرمودند شرح مبسوطی با توجه به سوابق امر به نخست‌وزیری نوشته شود. 30 /5 /1341

توضیحات سند:

1. آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی: در سال 1277 ﻫ ش در روستای گوگد در شش کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر، آیت‌الله ملاتقی گوگدی‌، آقا ضیاءالدین اراکی و آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی گذرانید. پس از تأسیس حوزه علمیه قم‌ به دعوت آیت‌الله‌العظمی حائری یزدی به قم رفته و مدارج عالی علوم حوزوی را در این شهر کسب کرد. تبحر ایشان در علم فقه موجب شد که هفتاد سال مدرس این علم در حوزه علمیه قم باشد. وی همچنین از مهاجرت علما و زعمای حوزه علمیه نجف به قم در سال 1341 هجری قمری کمال بهره را برد و برای مدتی هر چند کوتاه از محضر درس برخی از آنان همچون آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی‌، آیت‌الله نائینی و غروی اصفهانی بهره‌مند گردید. با درگذشت آیت‌الله حائری‌، آقای گلپایگانی مسئولیت‌های سنگین‌تری را متقبل شد و به تدریس دروس خارج فقه و اصول همت گماشت و تا پیش از ارتحال‌، همواره کلاس درس خارج معظم‌له در مسجد اعظم قم‌، یکی از بزرگترین مکاتب تدریس علوم دینی بود. در پی درگذشت آیت‌الله بروجردی نیز بخش اعظم وظائف آن عالم ربانی در اداره حوزه علمیه قم به ایشان واگذار شد. با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) ایشان همواره حامی نهضت و پشتیبان امام بود. بیشتر اعلامیه‌های مراجع در مسیر مبارزه با رژیم شاه را امضا می‌کرد و در جلساتی که علمای قم در اوایل نهضت تشکیل می‌دادند، شرکت می‌نمود. هم‌گام با امام و دیگر مراجع‌، عید 1342 را به دلیل اصرار رژیم بر اجرای لوایح ششگانه (انقلاب سفید) تحریم و بعد از تبعید امام به ترکیه نیز از این اقدام رژیم به شدت ابراز ناخشنودی کرد. واکنشهای سیاسی حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی نسبت به مسائل روز ایران و جهان اسلام‌، رژیم پهلوی را همواره وادار می‌کرد که از موضع‌گیریهای ایشان بیمناک باشد. مراسم نیایشی که ایشان در سال 1352 برای پیروزی مسلمانان در جنگ با اسرائیل برپا کرد، در آن زمان واکنش قابل توجهی به همراه داشت‌. اعلامیه‌هایی که علیه رژیم شاه در مناسبتهای مختلف به ویژه در سالهای 56 و 57 از سوی ایشان صادر می‌شد، تنور مبارزه مردم را علیه رژیم شاه گرم نگاه می‌داشت‌. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ایشان با انتشار اعلامیه‌هایی از ارتش خواست که به ملت بپیوندد و اعلام کرد: «هرکس مردم را به گلوله ببندد، قرآن را به گلوله بسته است‌.» پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقاطع حساس شاهد حمایت ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی بوده‌ایم‌. در طول جنگ تحمیلی نیز همواره مشوق رزمندگان اسلام بود و بارها نمایندگان ایشان برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه رفتند. در تمام انتخابات در صحنه بود و مردم را تشویق و ترغیب به رأی دادن می‌کرد. ایشان علاوه بر انجام اقدامات خیریه از قبیل احداث مدارس‌، بیمارستانها و سایر خدمات عام‌المنفعه‌، چندین اثر تألیفی از خود به یادگار گذاشته‌اند که از آن جمله است: حاشیه بر عروۀ‌الوثقی‌، حاشیه بر رسائل، مناسک حج‌، تألیفی در فقه و کتابی در اصول‌.
حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی در 19 آذر 1372 به ملکوت اعلی پیوست و پس از تشییع پرشکوه در تهران و قم‌، در جوار حضرت معصومه (سلام‌الله علیه‌) به خاک سپرده شد. حضرت آیت‌اله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
2. وزیر وقت کشور، سید جواد صدر، در سال 1291 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. برخى از مشاغل وى عبارت بود از: ریاست دفتر وزارت خارجه، ریاست دفتر نخست‌وزیر، وزارت کشور و... در کابینه هویدا به سمت وزارت دادگسترى منصوب شد. پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى و استقرار نظام جمهورى اسلامى به اتهام سرسپردگى به رژیم پهلوى و سعى در تحکیم مبانى آن رژیم منفور، عضویت در احزاب رستاخیز و ایران نوین و سازمان فراماسونرى، همکارى نزدیک با هویدا و حسنعلى منصور، اقدام علیه انقلاب اسلامى، نگهدارى و اختفاى اسلحه و احتکار مشروبات الکلى دستگیر و در دادگاه انقلاب محاکمه گردید.
3. سلیمان بهبودى: فرزند سلمان، در سال 1278 ﻫ ش متولد شد. وى تحصیلات خود را در مدرسه اقدسیه به پایان رساند و از مدرسه آلیانس فرانسه دیپلم خود را دریافت کرد. بهبودى در آغاز جوانى وارد خدمت وزارت دارایى شد، سپس در زمان سوئدی‌ها به ژاندارمرى منتقل گردید. از سال 1296 به خدمت نظام رفت و در یکى از جنگ‌هاى شمال کشور شرکت کرد.
پس از کودتاى 1299 وی مورد توجه رضاخان قرار گرفت و از سال 1301 براى انجام امور داخلى رضاخان انتخاب شد. پس از تغییر سلطنت در سال 1304 از کسوت نظامى‌گرى بیرون رفت و به وزارت دربار منتقل و رئیس سرایدار خانه کاخ‌هاى سلطنتى و ادارات نظارتخانه صندوقخانه، ساختمان، باغات و مباشرت خرید شد.
سلیمان بهبودى در سال 1319 به سمت آجودانى محمدرضا پهلوى انتخاب و در سال 1328 رئیس تشریفات دربار شد و در همین سال طبق دستور محمدرضا پهلوى، شوراى عشایر را تشکیل داد و به سمت نیابت ریاست منصوب شد.
در مورد شخصیت سلیمان بهبودى، فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، مى‌نویسد: «یکى از مهره‌هاى مهمى که واسطه رضاخان با انگلیس‌ها بود و از محرمانه‌ترین اسرار رضا اطلاع داشت و هیچکس دیگر را سراغ ندارم که به اندازه او، درباره وقایع پشت پرده حکومت رضاخان مطلع باشد» سلیمان بهبودى فرزند سلمان از استادان فراماسونرى بود و در لژهاى تهران و همایون و روشنایى عضویت داشت. ر.ک: ظهور و سقوط پهلوی، خاطرات فردوست، ج 1، مؤسسه انتشارات اطلاعات.
4. میرزارحیم‌خان فقیه: که بعداً به هیراد تغییر نام داد، در سال 1286 ﻫ ش در یکی از روستاهای کلاردشت متولد شد. وی تحصیلات خود را از مکتب‌خانه‌های قدیم شروع و بعد به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه سپهسالار اقامت گزید. وقتی که مجلس شورای ملی از طرف محمدعلی‌شاه به توپ بسته شد، وی ناچار به کلاردشت بازگشت و بعد از آرام شدن اوضاع دوباره به تهران آمد. در سال 1328 قمری از طرف سپهسالار رئیس الوزراء ـ وزیر جنگ وقت ـ به خدمت در وزارت جنگ پذیرفته و در آنجا به ریاست شعبه محرمانه و مرموزات برگزیده شد. بعد از کودتای 1299، هیراد در وزارت جنگ ترفیع یافت و به معاونت رسید و به مدت پنج سال در این پست مشغول کار بود. در سال 1304 به همراه رضاخان‌، وی هم به دربار شاهنشاهی منتقل شد و به ریاست شعبه مرموزات دفتر مخصوص شاه منصوب گردید. او سپس به معاونت و کفالت و در سال 1331 به ریاست دفتر محمدرضا پهلوی رسید. در وقایع 25 تا 28 مرداد 32 از سوی فرمانداری نظامی بازداشت و پس از 28 مرداد و موفقیت کودتاچیان و بازگشت شاه آزاد شد. در سال 1345 علم به وزارت دربار منصوب گردید و پس از مدتى کوتاه رحیم هیراد رئیس دفتر مخصوص شاه را بازنشسته کرد و معینیان را به جاى او به ریاست دفتر شاه گماشت.


منبع:

کتاب آیت‌الله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 22





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.