صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره : فعالیتهای سید علی اندرزگو و نقش وی در اغتشاشات و تظاهرات اخیر تهران و شهرستانها

درباره : فعالیتهای سید علی اندرزگو و نقش وی در اغتشاشات و تظاهرات اخیر تهران و شهرستانها


متن سند:

از : کمیته اوین به : عرض می رسد محترما به عرض می رساند : در حدود یکسال قبل همکار افتخاری «فراز» گزارش نمود که سید علی اندرزگو که به دنبال قتل مرحوم حسنعلی منصور نخست وزیر اسبق متواری و تا کنون با اسامی مستعار و جعلی منجمله شیخ عباس تهرانی در ایران و خارج از کشور به فعالیتهای ضد ملی مشغول بوده با اکبر حسینی صالحی که در خیابان خراسان مغازه لبنیات فروشی دارد در ارتباط گروهی می باشد.
به همین مناسبت به منظور دستیابی به مشارالیه و شناسائی مرتبطین او و تعیین ماهیت حقیقی فعالیت های وی با استفاده از کلیه امکانات اقدامات همه جانبه معمول و نتایج حاصله از پیشرفت کار ذیلاً به استحضار می رسد.
1ـ سید علی اندرزگو با نام مستعار «جوادی» با اکبر حسینی صالحی رابطه و هر ده الی پانزده روز یکبار از محل اختفای خود در شهرستان مشهد (محل اختفا مشخص است) به تهران مسافرت و با مشارالیه و سایر مرتبطین درباره چگونگی فعالیت ها به بحث و مذاکره و تصمیم گیری می پردازند.
2ـ اندرزگو پس از ورود به تهران در منازل حاج احمد نصری فرید، اکبر حسینی صالحی، دکتر ابوالقاسم صادقی و محمد جواد اسلامی ساکن و با هر یک از افراد فوق که هر یک فعالیت های جداگانه ای دارند به گفتگو نشسته و در واقع فعالیتهای آنان را هماهنگ می نماید.
3ـ به مناسبتهای مختلف در زمینه توزیع اعلامیه یا تراکت اقدام و مردم را به اعتصاب و بستن دکاکین و یا شرکت در مجالس ختم دعوت می نماید.
ضمنا در جریانات اخیر جلساتی با شرکت اندرزگو اکبر پوراستاد1، اکبر حسینی صالحی و محمد جواد اسلامی مرتبا تشکیل و در مورد تهیه اعلامیه و تراکت و همچنین تکثیر اعلامیه خمینی مذاکراتی انجام که پس از توافق نسبت به تکثیر آنها اقدام گردیده است.
4ـ شاخه انتشاراتی و عوامل تکثیر کننده اعلامیه ها که تا کنون مورد شناسائی قرار گرفته اند محمود کاشانی ـ مهدی بهرامی ـ احمد لبانی2 هستند که با استفاده از یک دستگاه زیراکس و ماشین تحریر و پلی کپی مبادرت به تکثیر اعلامیه های مورد نظر می نمایند.
5ـ مرتبطین سید علی اندرزگو تقریبا همان اعضای سابق هیئت مؤتلفه با همان شکل سابق لیکن با امکانات وسیع تر و پیشرفته و الگوئی از فعالیتهای چریکی در خارج از کشور می باشند و تمرکز فعالیت آنان در تهران (بازار و مناطق شرق و جنوب شرقی) همچنین شهرستانهای مشهد، قم، قزوین و ساری می باشد.
این افراد به منظور بر هم زدن امنیت کشور و ایجاد بلوا از وجود عناصری منجمله عباس بهشتی3.
مصطفی میر خانی، عبداله بیله شو معروف به مولائی، محمد مطیعی، محتشمی، ابراهیم خانیان4 و حاجی صبور استفاده می نمایند و نامبردگان نیز علاوه بر توزیع اعلامیه با تلفن های تهدیدآمیز و یا تماس با افراد مورد نظر و یا ایجاد سرو صدا موجبات تعطیلی بازار تهران و جلوگیری از برگزاری جشنها را فراهم می سازند.
6ـ با توجه به گزارشات منبع 1585 تا کنون در دفعات متعدد صحبت از مبالغ 30 و 40 و 15 و...
.
هزار تومان گردیده که به احتمال قریب به یقین مبالغ قابل توجهی به منظور انجام فعالیت های فوق برای آنان جمع آوری و یا به نحوی بدستشان می رسد که از چگونگی دقیق آن اطلاعی در دست نیست.
7ـ این گروه تا کنون کلیه اعلامیه های خمینی را که بمناسبت های مختلف داده بلافاصله تکثیر و در سطح وسیعی توزیع نموده است که با توجه به مذاکرات همسر اکبر حسینی صالحی با خواهرش در تاریخ 24 /5 /37 که از آمدن مهمان ناشناسی در منزل اکبر صالحی صحبت و اظهار داشته وی یک روز بیشتر در منزل نخواهد بود و در همان روز اکبر صالحی به مرتبطین اظهار می نمود که اعلامیه مربوط به هشتم ماه رمضان خمینی در مورد حوادث اصفهان5 و شیراز بدستش رسیده چنین به نظر می رسد که ارتباط مستقیمی بین خمینی و این عده به ویژه اکبر حسینی صالحی بوسیله پیک وجود دارد.
9ـ یکی از عناصر مرتبط با اکبر حسینی صالحی بنام محتشمی با شخص دیگری بنام مهدی امیر کمالی6 که خود وابسته به گروه فجراسلام است در ارتباط می باشد گزارش منبع 1585 که از یکی از مرتبطین مهدی امیر کمالی که مراقبت می نماید حاکی از این است که وی مرتبا برنامه سینماها و ساعت شروع و خاتمه سانسهای آخر و همچنین آدرس آنها را سؤال می نماید که با توجه به آتش سوزیها و انفجارات در برخی از سینماها و رستورانها می توان حدس زد که احتمالاً این اقدامات از سوی نامبرده که عده ای از جوانان بین 18 ـ 20 سال تحت تعلیم او می باشند صورت گرفته است.
10ـ این گروه از طریق اکبر پوراستاد با داریوش فروهر و مهندس بازرگان در ارتباط بوده و شخص دیگری بنام یاوری نیز تقریبا همه روزه با استفاده از تلفن مغازه لبنیات فروشی صالحی با داریوش فروهر تماس و از او در زمینه ملاقات حضوری ـ شرکت در جلسات و یا بدست آوردن ـ اطلاعاتی جهت فروهر دستوراتی اخذ می نماید.
11ـ دکتر ابوالقاسم صادقی که از مرتبطین محمد حنیف نژاد7 و سعید محسن8 (معدوم شده اند) بوده و در حال حاضر نیز سید علی اندرزگو با وی در ارتباط می باشد در ملاقات های معموله اظهار داشته یک گروه متشکل از فرهنگیان مذهبی که در شهرستان بودند در صدد الحاق به سازمان مجاهدین خلق بوده اند که با تغییر ایدئولوژیک سازمان مذکور مواجه و پس از مشورت با شخص صاحب نظری قرار می شود حداقل دو نفر از اعضای گروه با استفاده از همه امکانات به ویژه امکانات مالی سایر اعضا به مطالعه و تحقیق پرداخته تا به درجه اجتهاد برسند لیکن سعی کنند که مرجع نشوند زیرا موقعیت مرجعیت در ایران طوری است که راه آنان با راه اصلی مبارزه متضاد است و در حال حاضر دو نفر مورد بحث در حوزه علمیه جدیدی که زیر نظر دکتر بهشتی بوجود آمده و هدفش تربیت مجتهدین روشنفکری که قادر به حل مسائل انقلابی اسلام و مبارزه و بدست گرفتن رهبری مبارزه باشند به تحصیل مشغولند مطلب فوق و همچنین نمونه های متعددی که در مراقبت های معموله بوسیله منابع 1585 و 4120 مشاهده گردیده، گویای ارتباط گروه فوق الذکر با سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق و گروه فجر اسلام و چند گروه دیگر مذهبی است همچنین مراکز فعالیت این گروه بغیر از تهران، مشهد، قم و قزوین بوده و کسی که مسئولیت گردانندگی فعالیتها در قم و قزوین را به عهده دارد، سید علی اکبر ابوترابی (باجناق دکتر ابوالقاسم صادقی) می باشد که بطور مستقیم با سید علی اندرزگو رابطه و متفقا نیز به شهرستانهای مختلف مسافرت می نمایند.
12ـ سوابق امر و فعالیت های گذشته سید علی اندرزگو نشان دهنده اعتقاد وی به ترور فردی مبارزه مسلحانه و تهیه سلاح برای انجام اینگونه اعمال بوده است بطوریکه در سال 2531 که مشارالیه با مشخصات جعلی شیخ عباس تهرانی در مسجد چیذر بود و پس از کشف فعالیتهایش مجددا متواری گردیده حدود 58 قبضه سلاح کمری با مقادیری فشنگ بوسیله یکی از عناصر تحت مسئولیتش در یکی از باغات اطراف تهران پنهان نموده بود در حال حاضر نیز مشارالیه به مرتبطین خود اظهار داشته که مقداری مواد منفجره دور کمر خود نصب نموده و در مواقعی که به محل های ملاقات می رود و یا در خیابان است کلید انفجار مواد منفجره در دستش می باشد تا در صورت دستگیری خود و مأمورین مربوطه را به هلاکت برساند در مراقبت های معموله از وی بوسیله منبع 4120 نیز مشخص گردیده وی همیشه یکدستش داخل جیبش بوده و تیپ خود را تغییر داده و با کت و شلوار قهوه ای راه راه و کلاه شاپو و یک موتور سیکلت به محلهای مورد نظر می رود و بیش از اندازه مراقب اطراف خود به ویژه افراد موتور سوار است.
به همین مناسبت و با توجه به سوابق امر احتمال اینکه مشارالیه در حال حاضر نیز مقادیری اسلحه و مهمات در محلهائی جا سازی و پنهان کرده باشد وجود دارد.
نظریه : با توجه به موارد مشروحه فوق به استحضار می رساند.
مجموع اقدامات شناسائی، تحقیقاتی بررسی گزارشات منبع 4120 و بهره برداری از گزارشات منابع 1585 که از وی و مرتبطینش مراقبت می نمایند و همچنین توجیه و آموزش منابع نفوذی از حدود یکسال قبل با دقت کامل انجام و نتایج پیشرفت کار به موقع به عرض رسیده است گو اینکه اگر در شرایط کنونی اعضای این گروه دستگیر و سید علی اندرزگو بازداشت و یا کشته شود تخفیف قابل ملاحظه ای در تظاهرات و اغتشاشات عناصر مذهبی داده خواهد شد لیکن از آنجایی که هنوز سایر شاخه های این گروه در مشهد، قم، قزوین و با احتمال قوی (شیراز، اصفهان و تبریز) شناخته نشده اند علیهذا در صورت تصویب اجازه فرمایند با استفاده از منابع 1585 و 4120 عملیات در مشهد ادامه داشته و نسبت به شناسائی مرتبطین او در مشهد (یکی دیگر از مرتبطین اندرزگو در مشهد بنام حاج اکبر مورد شناسائی می باشد) و سایر شهرستانها اقدام تا همزمان کلیه این عوامل دستگیر و از ادامه فعالیتهایشان جلوگیری شود.
زمان برای شناسائی توسط مراقبت کافی نیست سریعا بازداشت و سپس از طریق بازجوئی افراد دیگر نیز شناسائی و دستگیر گردند.
[ناصر مقدم] 29 /5 /37 به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید تاریخ 30 /5 /37

توضیحات سند:

1ـ علی اکبر پوراستاد فرزند غلامعلی در سال 1308 ه ش در تهران متولد شد.
نام خانوادگی قبلی وی استاد حسینعلی کاشی بود که به پوراستاد تغییر یافت.
پوراستاد، که در بازار تهران به واسطه گری آهن آلات اشتغال داشت ، در جریان مبارزات و فعالیت ها شرکت کرد و در تاریخ 13 /7 /1342 به اتهام تحریک به بستن دکاکین دستگیر شد ولی پس از یک روز آزاد شد، وی که دست از فعالیت بر نداشته بود مجددا در تاریخ 26 /3 /45 به اتهام اقدام علیه امنیت کشور دستگیر شد و به دو سال حبس عادی محکوم گردید، ولی در تاریخ 7 /8 /46 مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد.
ولی مرتب تحت مراقبت ساواک قرار داشت و گزارشات متعددی از شرکت او در مساجد هدایت و جلیلی به ساواک ارسال گردید.
مشارالیه در تاریخ 5 /6 /57 به واسطه ارتباط با شهید اندرزگو و فعالیت در نشر و پخش اعلامیه های امام دستگیر و در 15 /8 /57 از زندان آزاد شد.
پرونده ساواک 2ـ احمد لبانی مطلق فرزند محسن در سال 1340 ه ش در تهران متولد شد.
مشارالیه به علت فعالیت با اکبر حسینی صالحی در تکثیر اعلامیه و به اتهام ارتباط با شهید اندرزگو در تاریخ 3 /6 /57 دستگیر و مورد بازجوئی قرار گرفت و در نهایت در تاریخ 15 /8 /57 آزاد گردید.
پرونده ساواک 3ـ سید عباس بهشتی فرزند سید جعفر در سال 1301 ه ش در تهران متولد شد.
وی که در بازار تهران به سماور فروشی اشتغال داشت در مرداد ماه 1346 به اتهام تهیه مقدمات توزیع اعلامیه تحت تعقیب قرار گرفت و در 11 /8 /46 دستگیر و به سه ماه حبس تأدیبی محکوم شد.
بعد از شهادت شهید اندرزگو به علت ارتباطی که با اکبر صالحی داشت در تاریخ 3 /6 /1357 دستگیر و در تاریخ 15 /8 /57 از زندان آزاد گردید.
پرونده ساواک 4ـ سید رحیم خانیان فرزند سید اسماعیل در سال 1317 متولد شد.
شناسنامه وی به شماره 309 صادره از تهران است ولی گزارش ساواک در سال 1353 مشارالیه را اهل شیراز معرفی و در آن آمده است : مشارالیه از افراطیون مذهبی و طرفدار روحانیون مخالف بوده و در جریان 15 خرداد ماه نیز فعالیت داشته است.
از بیست سال قبل به مسجد هدایت و جلیلی تردد داشته و در اکثر جلسات متشکله در آن شرکت می نماید.
سید رحیم خان در شهریور ماه 1357 به اتهام ارتباط با شهید سید علی اندرزگو دستگیر و در تاریخ 15 /8 /1357 آزاد گردیده است.
5 ـ پیام امام خمینی به مردم مسلمان اصفهان بسم اللّه الرحمن الرحیم فاجعه اخیر اصفهان را به عموم اهالی محترم تسلیت عرض می نمایم.
این فاجعه به دنبال فجایع بسیار دیگر، نمونه ای است از حکومت ستمگر شاه که وحشیانه به ملت ایران هجوم و آنان را به خاک و خون کشیده است و آخرین فاجعه نیست.
تا حکومت این دودمان ستم پیشه برقرار است، فاجعه به دنبال فجایع و مصیبت پشت سر مصائب و حادثه به دنبال حوادث عظیم ادامه خواهد داشت.
تنها اصفهان بزرگ نیست که شاهد جنایات مرگبار شاه و فرمانبرداران جنایت پیشه است بلکه سراسر ایران با این جنایات و قتل و غارت ها دست به گریبان است، آن قم، حرم اهل بیت و آن تبریز و یزد و همدان و اهواز و شیراز و آن مشهد مقدس و رفسنجان و جهرم و کازرون و سایر شهرها و قصبات که شاهد قتل ها و جرح ها و حملات وحشیانه بوده و هست.
امروز ملت شجاع و بپا خواسته ایران شاهد موج عظیم ضد شاهی که بر اثر یکی دیگر از اعتصابات بزرگ اصفهان که به پشتیبانی از روحانیت بیدار و مسئول خود به عنوان اعتراض به اعمال غیر قانونی و انسانی رژیم است می باشد.
امروز شعار مرگ بر شاه، ملی شده و تا بر چیده شدن دستگاه ظلم و انقراض دودمان جنایتکار پهلوی ادامه دارد.
باید از هر فرصت استفاده نمود و اجتماعات را هر چه بیشتر عظیم و فشرده کرد و هر چه بیشتر خیانت ها و جنایت های شاه را بر ملا نمود.
گویندگان محترم و متعهد هر چه بیشتر به روشنگری قیام و علمای اعلام با اعلامیه ها و بیانات خود مردم مهیا را که راه خود را خوب یافته اند بسیج عمومی نموده و یکدل و یک جهت برای بر چیده شدن بساط غارت و جنایت همصدا و با اتکا به قدرت لایزال الهی، این ریشه پوسیده فساد را از بن بر کنند و ملت مستضعف را از چنگال استعمار گران خارجی و داخلی نجات بخشند.
«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعهلم ائمه و نجعلهم الوارثین» اراده خداوند تعالی بر آن است که با رهبری حکیمانه انبیاء عظام و وارثان آنان، مستضعفین را از قید حکومت طاغوتی آزاد و سرنوشت آنان را به دست خودشان بسپارد، باید در این امر الهی ملت عزیز به دنبال روحانیون مسئول این راه حیاتی را طی کنند.
باز با کمال علاقه به ملت ایران هشدار می دهم که به دنبال دولت، شاه دم از انتخاب زد.
هر کس که سخنان او را شنیده باشد خوب می فهمد که شاه با طرح مسئله انتخابات می خواهد مسیر اصلی حرکت اسلامی ایران را که سرنگونی این دودمان است تغییر دهد و ملت را اغفال نماید ولی دیگر دیر شده و طرح حکومت اسلامی در عروق مردم ایران ریشه دوانیده است و به امید خدا پیروزی از آن ماست.
مردم شریف با کمال احترام از گویندگان بخواهند تا از گفتگو درباره هر امری که آنان را از مسیر خود باز می دارد همچون انتخابات، شدیدا احتراز کرده و فجایع و جنایات حکومت شاه را بازگو نمایند.
اینجانب از همبستگی روحانیون معظم و اهالی محترم اصفهان که در جریانات اخیر با پشتیبانی بی دریغ خود روحانیون را تنها نگذاشتند و دین خود را به اسلام و مسلمین ادا نمودند تشکر می کنم و از خداوند متعال توفیق و تایید همگی را خواستارم.
والسلام علیکم و رحمۀ اللّه و برکاته روح اللّه الموسوی الخمینی 6 ـ محمد مهدی امیر کمالی فرزند ماشاءاللّه در سال 1334 ه.
ش در تهران متولد شد.
مشارالیه در تاریخ 15 /11 /1355 در شهر مشهد دستگیر می شود که علت دستگیری وی مظنونیت ساواک بوده که با سپردن تعهد آزاد می گردد.
پرونده ساواک 7 ـ محمد حنیف نژاد فرزند حمداللّه (حمیداللّه ) در سال 1318 ه ش در تبریز متولد گردید.
وی پس از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل به دانشکده کشاورزی کرج آمد و در رشته ماشین آلات مشغول شد.
در سال 1341 و در زمان دانشجوئی، جذب نهضت آزادی شد و به پخش اعلامیه و نامه های سر گشاده نهضت آزادی که از دکتر عباس شیبانی می گرفت، پرداخت.
نامبرده در تاریخ 3 /11 /41 دستگیر و در تاریخ 11 /6 /1342 آزاد شد و به ادامه تحصیل پرداخت.
در سال 1344 پس از پایان درس، با درجه ستوان دومی وارد ارتش شد و پس از خدمت سربازی در سال 45 برای استخدام به سازمان عمران قزوین رفت و در همین سال به ساواک احضار و پس از اعلام مراتب تنفر خود نسبت به جبهه ملی، با استخدام وی موافقت شد.
حنیف نژاد که از اعضای اصلی تشکیل دهنده سازمان مجاهدین بود، با دستگیری تعدادی از اعضاء در سال 50 توسط مسعود رجوی مورد شناسائی و تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه در تاریخ 3 /8 /50 دستگیر شد و پس از بازجوئی های متعدد که پرده از چگونگی فعالیت ها و به معرفی دوستان پرداخت.
محکوم به اعدام و در 4 /3 /51 اعدام گردید.
پرونده ساواک

منبع:

کتاب حجت‌الاسلام حاج سید علی اکبر ابوترابی به روایت اسناد ساواک صفحه 255




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.