مقدمه - کتاب آیت‌الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول

ولادت

آیت‌اللّه‌العظمى حاج سیدمحمدرضا گلپایگانى در نهم ذیقعده سال 1316 هجرى قمرى در قریه گوگد گلپایگان متولد شدند. پدر بزرگوار ایشان از سادات عالیقدر و معروف به زهد و تقوى بوده است.

آن عالم با اخلاص وصیت کرده بود که :

«قبر مرا در کنار جاده قرار دهید که گرد و غبار کاروان کربلا و زائران امام حسین (علیه‌السلام) به هنگامى که از اینجا مى‌گذرند بر روى قبرم بنشیند.»

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى مى‌فرمود :

«پدرم بسیار مواظبت به خواندن زیارت عاشورا داشت و هر روز بالاى پشت بام رفته و حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) را با این زیارت شریفه زیارت مى‌کرد.»

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى دو سال و نیم داشت که مادر پارساى خویش را از دست داد. نامهربانى روزگار در حق این کودک خردسال به همین جا ختم نگردید و در نه سالگى به سوگ والد بزرگوار خود نشست ولى از آنجا که تقدیر الهى آینده‌اى درخشان و روشن را برایش رقم زده بود هیچکدام از این مشکلات نتوانست در اراده او براى تحصیل خللى ایجاد کند.[1]

 

زهد و تقوى از دوران کودکى

نوابغ و انسانهاى بزرگى که در تاریخ به نیکى درخشیده‌اند از همان دوران کودکى آثار صلاح و بزرگوارى در سیماى رفتارشان آشکار و متجلى بوده است. آیت‌اللّه‌ گلپایگانى نیز از این امر مستثنى نبوده‌اند.

پیرمردى از اهالى گلپایگان که دوران مکتب رفتنش را در کودکى با معظم‌له سپرى کرده بود نقل مى‌کرد :

«ایامى که ایشان به مکتب مى‌رفتند رسم بر این بود که شاگردان به هنگام ظهر نانشان را روى هم مى‌ریختند و یکجا با هم مى‌خوردند لکن ایشان جداگانه غذاى خود را مى‌خوردند و هر چه اصرار مى‌کردند که با آنها هم غذا باشد نمى‌پذیرفت و مى‌گفت شاید پدرهاى آنها راضى نباشند.

روزى بچه‌ها نان و غذاى او را برداشتند که مجبور شود با آنها غذا بخورد ولى ایشان آن روز غذا نخوردند و در غذاى آنان شرکت ننمودند.»

آرى؛ شرط اول کمال انسانى که در راه تحصیل علم قدم برداشته تقوا و اجتناب او نسبت به حلال و حرام است و در این میان مراعات حقوق دیگران و آلوده نشدن به غذاى حرام یا شبهه‌ناک در تهذیب نفس و تربیت روح و روان تأثیر بسزایى دارد.[2]

 

اساتید آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

اساتید معظم‌له در یک تقسیم‌بندى به دو گروه تقسیم مى‌شوند :

الف) اساتید اصلى :

1ـ آیت‌اللّه‌ سید محمد حسن خوانسارى(ره).

2ـ آیت‌اللّه‌ آخوند ملاعلى محمدتقى گوگدى.

«مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانى او را از قدماء شاگردان آخوند خراسانى و از اجلاء آنان مى‌داند.»[3]

3ـ آیت‌اللّه‌ العظمى حائرى یزدى.[4]

اساتید مقطعى آیه‌اللّه‌ گلپایگانى

محقق غروى اصفهانى.[5]

محقق عراقى.[6]

آیت‌اللّه‌ العظمى سید ابوالحسن اصفهانى.[7]

آیت‌اللّه‌ شیخ محمدرضا اصفهانى نجفى ـ مسجد شاهى.[8]

آیت‌اللّه‌ میرزا محمدباقر گلپایگانى.[9]

اجازات و مشایخ اجازه آیت‌اللّه‌ گلپایگانى.

ناگفته نماند آنگونه که معروف است، معظم‌له در صدد کسب اجازات نبوده‌اند. معذلک اجازاتى از ناحیه علماى بزرگ براى ایشان صادر شده است:

اجازه آیت‌اللّه‌ العظمى حائرى یزدى.

اجازه آیت‌اللّه‌ مسجد شاهى اصفهانى.

اجازه روائى مرحوم محدث قمى.

 

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى بر کرسى تدریس.

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى از اوائل جوانى شروع به تدریس کرده‌اند و از مدرسین به نام حوزه به شمار مى‌رفته‌اند.

آقا سید ریحان‌اللّه‌ یزدى در کتاب خود که در سنه 1353 قمرى یعنى 61 سال قبل از رحلت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى منتشر کرده است در تحت عنوان آقا سید محمدرضا گلپایگانى مى‌نویسد :

«آقا سید محمدرضا فرزند آقا سید محمدباقر گلپایگانى در سال 1316 در گلپایگان تولد یافته و در روزگار صباوت و کودکى پدر و مادرش جهان را بدرود گفته تربیت وى به دیگران واگذار شد و چون بضاعتى از آنان نمانده خدمت آخوند ملامحمدتقى گلپایگانى به تحصیل دانش پرداخت. سپس به قم عزیمت و از مدرسین فقه و اصول به شمار مى‌رود.»[10]

علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى مى‌نویسد :

«و هو الیوم من العلماء الفضلاء فى قم و من المدرسین المشاهیر بها.

ایشان امروز از علماى با فضیلت قم و از مدرسین مشهور در آن شهر مى‌باشد.»[11]

پس از رحلت آیت‌اللّه‌ بروجردى از جمله پرجمعیت‌ترین درسها درس ایشان بود و متجاوز از سى سال از هفتاد سال تدریس در حوزه فقاهت، بزرگترین جمعیت درس را به خود اختصاص داده بودند و از این رو و به لحاظ کم و کیف و طول زمان و کثرت شاگردان، تدریس ایشان امتیازى بود که خداوند متعال معظم‌له را بدان مخصوص گردانیده بود.[12]

حضرت آیت‌اللّه‌ خامنه‌اى، رهبر معظم انقلاب اسلامى در بخشى از پیام خویش به مناسبت رحلت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى مى‌فرمایند :

«این شخصیت والاى علمى کهنسال در میان مراجع عظام تقلید، یکى از موفق‌ترین و سعادتمندترین‌ها بودند. حدود هفتاد سال مدرس حوزه علمیه قم و حدود هشتاد و پنج سال سرگرم فرا گرفتن و آموختن فقه آل محمد (علیهم‌السلام) بودند.... هزاران شاگرد را از فقه پخته و عمیق خود بهره‌مند ساختند. بسیارى از آراء و نظرات فقهى که حاکى از روشن بینى و ذهن نوگراى ایشان بود ارائه کردند.»[13]

در فهم و جمع اخبار ید طولایى داشتند و از بس با اخبار و کلمات معصومین مأنوس بودند که اخبار و روایات اهل بیت (علیهم السلام) را همچون فرزند از پدر مى‌فهمیدند و طورى زوایاى آن را قرینه قرار مى‌دادند که اعجاب همگان را بر مى‌انگیخت.

آیت‌اللّه‌ مکارم شیرازى در خصوص تدریس آیت‌اللّه‌ گلپایگانى مى‌فرمایند :

«در مکتب فقهى ایشان سه مطلب خیلى جلب توجه مى‌کرد. اول عمق نظر ایشان بود و دوم مسئله استقلال فکرى ایشان بود و سوم احاطه بود. ایشان حضور ذهن داشت و احاطه داشت و یک مسئله را که مى‌گفت با مسئله دیگر مى‌سنجید.»[14]

 

تجلى اخلاق و عرفان در تدریس

تدریس ایشان ممزوج با اخلاق و عرفان بود. بدین ترتیب که : اولاً به هنگام ورود در مسجد محل تدریسشان نماز تحیت مسجد را به جا مى‌آوردند و هرگز دیده نشد که نماز تحیت مسجد را نخوانده شروع به درس کنند. حتى در سالهاى اخیر که از ضعف جسمى رنج مى‌بردند، نماز تحیت را نشسته مى‌خواندند ولى ترک نمى‌کردند.

ثانیا هنگامى که بر کرسى تدریس مى‌نشستند، قبل از شروع به درس فاتحه و اذکارى براى اساتیدشان و نیز همه کسانى که حوزه علمیه قم را حفاظت کردند و در حفظ و رونق آن کوشیدند قرائت مى‌کردند.[15]

 

اهتمام آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به تعلیم و تعلم

اهتمام آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به امر تدریس به حدى بود که کسالت و بیمارى و حتى فوت فرزند نیز موجب نشد که ایشان درس را تعطیل کنند.

یک روز که کمى دیرتر از وقت معین براى تدریس حاضر شده بود وقتى شاگردان علت تأخیر استاد را سئوال مى‌کنند مى‌فرمایند :

«کودک پنج ساله‌اى داشتم که در حوض خانه افتاد و خفه شد و من گرفتار تجهیز و تدفین او بودم. روى این جهت کمى دیر شد.»[16]

در سالى که به علت کسالت توان رفتن به مسجد اعظم جهت تدریس را نداشته درس را در منزل شروع کرده، فرمودند :

«در زمان استادم مرحوم حاج شیخ (آیت‌اللّه‌ حائرى یزدى) یک شب که به شدت مریض بودم و قادر به حرکت نبودم به دوستانم گفتم مرا با رختخواب به درس استاد ببرید تا از فیض درس ایشان محروم نباشم. الآن هم که چنین مبتلا شدم درس را در منزل شروع کردم تا نصیحتى باشد براى طلاب که به مجرد بیمارى یا عذر دیگرى درس را تعطیل نکنند زیرا امروز عالم اسلام به مجتهد و طلبه باسواد نیاز شدید دارد.»[17]

آقاى گلپایگانى اهتمام خاصى به تقویت بنیه علمى طلاب داشتند تا جایى که مى‌فرمودند :

«خدا را شاهد و گواه مى‌گیرم که با مشاهده برخى طلاب که به درس و بحث اهمیت نمى‌دهند از غصه تب مى‌کنم.»[18]

 

مبانى فقهى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در بهره‌گیرى از مباحث فقهى سبک خاص به خود را داشت و روش فقهى ایشان را باید در دو بخش از احکام بررسى کرد :

احکامى که در آنها اخبار و روایاتى وارد شده است. در این قسم به فهم عرفى ظواهر اخبار اکتفا و هرگز دقتهاى فلسفى را در مدلول روایات راه نمى‌داد. در استخراج احکام از سنت و اخبار ید طولایى داشت و در تعارض بین خبرین چنان بین اخبار جمع مى‌کرد که مورد اعجاب همه بود و از همین جهت آیت‌اللّه‌ کوهستانى از ایشان به عنوان «زارة ابن اعین» تعبیر مى‌کردند[19]

احکامى که در آنها روایات خاصه‌اى موجود نیست و از طریق قواعد و کلیات اثبات مى‌شوند. در این قبیل روایات نیز، معظم‌له ید طولایى در تطبیق کبرویات بر مصادیق صغرویات داشت مثلاً حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى «مضاربه» را از مصادیق وکالت مى‌دانند نه عقدى مستقل و واضح است که این مبنا ثمرات فراوانى در سرتاسر مباحث مضاربه دارد و یا در بحث قضاء در مسئله «متولى شدن غیر مجتهد امر قضاوت را از طرف مجتهد» ایشان به خوبى از طریق عمومات وکالت وارد بحث شده و مسئله را ثابت مى‌کند.

اما ویژگى کمى فقه آیت‌اللّه‌ گلپایگانى این بود که در تمام ابواب فقه فتوا داشتند و حواشى ایشان یکى از پربارترین حواشى بر عروه‌الوثقى مى‌باشد.

آیت‌اللّه‌ العظمى سید محمود شاهرودى(قدس سره) که از مراجع بزرگ حوزه علمیه نجف به شمار مى‌رفت با دیدن حواشى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى بر عروه، احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود. قابل توجه است که معظم له حواشى عروه را در سن پنجاه سالگى نوشته و منتشر ساخته بود.

به کلمات بزرگان خصوصا شهید ثانى و صاحب جواهر و شیخ مرتضى انصارى (رضوان‌اللّه‌ تعالى علیهم اجمعین) اهتمام داشتند و بسیارى از اوقات، متون این کلمات را قرائت کرده و آن‌گاه به تأکید و یا نقد آنها مى‌پرداختند.

شیوه تدریس ایشان على‌الخصوص اهتمامى که براى رسیدن به نظر علماى بزرگ داشتند، اهمیت اجتهاد و عظمت آن را در نظر انسان متجلى مى‌ساخت.

به روایات وارده و مناسبه در هر مسئله اهتمام بسیار مى‌ورزید؛ بلکه گاهى پیش از بیان شقوق مطلب و اقوال مسئله کلیه روایات مناسبه اعم از مؤید و معارض را قرائت مى‌کردند و متن روایات را از روى وسائل‌الشیعه مى‌خواندند. در پایان یافتن مطالب شتاب نداشتند و غالبا تحقیق و بررسى مى‌کردند تا به یک نقطه اطمینان بخشى برسند و از این رو گاهى مدتى در یک مطلب مى‌ماندند و بحث فقهى ایشان در خصوص «حج» متجاوز از شش سال به طول انجامید.

از بزرگان و اساتید علم بسیار احترام مى‌کردند و حتى در مواقعى که به نظر و رأى آنها ایراد داشتند بسیار محترمانه به نقد آن مى‌پرداختند.

اغراق‌گویى و مبالغه در جا انداختن نظریه خود نداشتند، هر چند که از نظر خود دفاع مى‌کردند و لکن با تعابیر اغراق‌آمیز که موجب وهن نظر مخالف باشد دفاع از رأى و نظر خود نمى‌کردند و این مطلب از بارزترین خصوصیات تدریس معظم‌له بود.

داراى شرح صدر فوق‌العاده بودند و اشکالات و ایرادات شاگردان را هر چند کم سابقه بودند تحمل مى‌کردند و این مطلب خصوصا در این سالهاى اخیر با در نظر گرفتن بار سنگین مرجعیت و پیرى و ضعف مفرط ایشان به راستى اعجاب‌انگیز بود و اگر احیانا مثل مواقع کسالت، تند مى‌شدند کلمات زننده درباره طرف به کار نمى‌بردند و گاهى اوقات جمله (اناللّه‌ و انا الیه راجعون) را به کار مى‌بردند که ظاهرا مقصودشان آن بود که اینگونه ایراد مصیبت و بلاست. در مواقعى که در نقل مطالب و یا جهات دیگر کم و زیادى صورت مى‌گرفت و به حضورشان تذکر داده مى‌شد؛ از پذیرفتن آن منعى نداشتند و گاهى صریحا از تذکر دهنده تقدیر مى‌کردند.

 

ویژگیهاى اخلاقى

1ـ اخلاق فردى و اجتماعى

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى از همان دوران طفولیت در صدد تهذیب نفس خویش بود و تحصیل علم را با تصفیه باطن توأم ساخته بود. از معدود افرادى بود که ملکه تقوى و تهذیب نفس در او بارور شده بود حتى در امور عادى روزمره و اقدامات سیاسى تمام سعى خود را معطوف کرده بود که وظیفه خود را انجام دهد و در تمام امور خداوند متعال را از خود راضى نگاه دارد.

معظم‌له در برخورد با مردم و مراجعه‌کنندگان بسیار خوش برخورد بود به گونه‌اى که هر کس با نخستین برخورد شیفته ایشان مى‌شد. برخى از مراجعین که به خاطر داشتن مشکلات و گرفتاریها ناراحت بودند، هنگامى که به حضور ایشان مى‌رسیدند با کیفیت برخورد ایشان آرامش و نشاط به آنان دست مى‌داد.

درباره برخورد کریمانه ایشان با مراجعین داستانها و نقلهاى زیادى نوشته‌اند از جمله آنها: شخصى با یکى از اعضاء دفتر معظم له اصطکاکى پیدا کرده بود و خواستار آن شده بود که خدمت آقا برسد. وقتى به حضور آقا شرفیاب شد با آهنگ بلند شروع به اعتراض کرد و از فرد مزبور شکایت نمود که به من اهانت و توهین کرده است آقا با اخلاق خوش سئوال کردند چه کرده؟ پاسخ داد با مشت به سینه‌ام زده است. آقا با لحنى جذاب فرمودند:

«دیه با عاقله است. شما بیائید و به جاى آن یک مشت در سینه من بزنید»[20]

 

2ـ اخلاص

از ابعاد مهم شخصیت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى اخلاص ایشان بود، روح اخلاص و یقین در اعمال آن مرجع بزرگوار جارى بود. مرجعیت را تنها به حکم وظیفه پذیرفته بود و از این رو از ترویج نام و شهرت خویش همواره گریزان بود، در سالهاى آخر عمر آیت‌اللّه‌ العظمى بروجردى یکى از نمایندگان ایشان درباره تعیین مجتهد بعد از خودشان در رجوع به احتیاطات واجب ایشان سئوال مى‌کند. آیت‌اللّه‌ بروجردى در پاسخ مى‌فرمایند :

به اعلم فا الاعلم رجوع کنید. آن شخص در استفتاء دیگرى از معظم‌له خواستار تعیین مصداق مى‌شود. آقاى بروجردى در پاسخى که کتبا مرقوم داشته‌اند مى‌فرمایند : به فقیه گلپایگانى رجوع شود.[21]

متعاقب آن فرد استفتاء کنند پس از رحلت آیت‌اللّه‌ بروجردى و مطرح شدن مرجعیت علماء و شخصیتهاى مختلف در صدد نشر و تکثیر آن استفتاء بر مى‌آید و هنگامى که نیت خود را با آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در میان مى‌گذارد او را به شدت از این کار نهى کرده و حتى برگه استفتاء را از او گرفته و در نزد خود نگه مى‌دارند.

آن شخص که از علاقمندان آیت‌اللّه‌ گلپایگانى بوده است عرض مى‌کند آن برگه استفتاء شرعا متعلق به من است معظم‌له در پاسخ مى‌فرمایند :

«یعنى تو معتقد نیستى که من به این اندازه بر تو ولایت دارم؟»

یکى از علماى نجف که از سوى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى جهت تبلیغ به شهرستان ایلام اعزام شده بود پس از مدتى به نزد معظم‌له آمده و عرض مى‌کند : چون بنده دروس شما را ندیده‌ام و اعلمیت شما برایم محرز نشده است. لذا وقتى مردم آنجا درباره تقلید و مراجع اعلم از من سئوال مى‌کنند آیت‌اللّه‌ العظمى خوئى را معرفى مى‌کنم و من از این که از طرف شما باشم و هزینه‌ام از جانب شما تأمین شود ولى دیگرى را تبلیغ کنم راضى نیستم.

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در پاسخ فرموده بودند :

«من تو را نفرستادم آنجا که مرا تبلیغ کنى! من شما را فرستادم که بروى دین خدا را تبلیغ کنى که مردم دین دار باشند حتى اگر بخواهى پول مى‌دهم رساله آقاى خوئى را بخرى و آنجا به مردم بدهى تا دیندار شوند!»[22]

در مورد دیگرى فردى از روحانیون شیراز به حضور معظم له مشرف شده و عرضه داشت که من مردم را از تقلید آیت‌اللّه‌ العظمى حکیم به تقلید شما برگردانده‌ام.

این فرد که انتظار داشت مورد تشویق آیت‌اللّه‌ گلپایگانى واقع شود برخلاف انتظارش نه تنها مورد تشویق ایشان قرار نگرفت بلکه به او فرمودند :

«مردم را در تقلید هرزه نکنید. طورى نکنید که مسئله تقلید در میان مردم قداست خود را از دست دهد.»[23]

پس از رحلت حضرت امام خمینى و طرح مرجعیت آیت‌اللّه‌ العظمى اراکى، آیت‌اللّه‌ گلپایگانى اظهار خوشحالى کرده و فرموده بودند :

«الحمدللّه‌ که از وجود ایشان هم در حوزه‌ها استفاده مى‌شود. ما در ذهنمان دغدغه‌اى بود که چرا از وجود حضرت آیت‌اللّه‌ اراکى در حوزه استفاده نمى‌شود.»[24]

 

3ـ اخلاص در محبت اهل بیت

عشق و ارادت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به آستان مقدس اهل بیت (علیهم‌السلام) بعد دیگرى از فضائل اخلاقى و اعتقادى معظم‌له است.

ایشان در این خصوص مى‌فرمود :

«در زمان مرحوم آیت‌اللّه‌ حاج شیخ عبدالکریم حائرى بین علماء صحبت بود که چه کنیم. ایام عزادارى است و نمى‌توانیم مجلس عزا برقرار کنیم. من گفتم در منزل ما بین‌الطلوعین مجلس عزا مى‌گیریم و خودم هم منبر مى‌روم و روضه مى‌خوانم. مجلس روضه را برگزار کردیم. مرحوم آیت‌اللّه‌ حائرى و آقا شیخ ابوالقاسم کبیر و دیگر بزرگان هم به مجلس مشرف مى‌شدند و بنده خودم منبر مى‌رفتم و روضه مى‌خواندم.»

هر سال عصر عاشورا بستگان خویش را به گرد خود جمع مى‌کرد و براى آنها شخصا روضه مى‌خواند و مى‌فرمود:

«مى‌خواهم نامم در زمره روضه خوانهاى سیدالشهدا(علیه‌السلام) ثبت شود.»[25]

این رویه آیت‌اللّه‌ گلپایگانى تا آخرین سال از حیاتشان یعنى محرم سال 1414 هجرى قمرى ترک نشد. به هنگام حضور در مجالس روضه و ذکر مصائب اهل بیت (علیه‌السلام) مؤدب و به هیأت کسى که در محضر شخص یا اشخاص والامقام و بزرگ شرف حضور دارد مى‌نشستند.

در ایامى که به علت کسالت در بیمارستان بسترى بودند و لباس بیماران را بر تن داشتند شخصیتهاى طراز اولى علمى و سیاسى مملکت را که براى عیادت آمده بودند، با همان لباس مخصوص به حضور مى‌پذیرفتند اما هنگامى که یک مداح اهل بیت (علیهم السلام) وارد مى‌شد و مى‌خواست ذکر مصیبتى کند لباس رسمى خود را مى‌پوشیدند و آنچنان مؤدب مى‌نشستند گویى حضور موالیان و اجداد طاهرین خویش را در مجلس به عیان مى‌بینند و مى‌فرمودند :

«ذکر ائمه حضور در خدمت ائمه است و در خدمت ائمه باید مؤدب نشست.»[26]

هنگامى که پیش از حضور در مجلس ذکر مصیبت در روز تاسوعا یکى از بستگانشان به حضورشان رسید و از ایشان خواست قطره چشمى که پزشک براى درمان تجویز کرده را استفاده کنند فرمودند :

«اگر چه من این داروها را محکوم به طهارت مى‌دانم ولى نمى‌خواهم اشک چشمى که در مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام) ریخته مى‌شد با چیز دیگرى مخلوط شود.[27]

اهتمام آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به تعظیم و بزرگداشت مقام والاى حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام‌اللّه‌ علیها) تا آنجا بود که روز سوم جمادى‌الثانى روز شهادت آن حضرت پس از اتمام مراسم عزادارى در بیتشان در قالب دسته عزادارى پیشاپیش جمع کثیرى از طلاب با پاى پیاده به حرم مطهر حضرت معصومه(سلام‌اللّه‌ علیها) مشرف مى‌شدند و این سنت نیکو که توسط ایشان بنیاد گردید پس از گذشت سالها تا اکنون ادامه یافته است.

آن فقیه بزرگ درباره اهمیت اقامه عزا بر حضرت زهرا(سلام‌اللّه‌ علیها) و رجحان آن بر عزادارى حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) مى‌فرمودند :

«گریه بر سیدالشهداء (علیه‌السلام) تولى است اما گریستن در عزاى حضرت زهرا(سلام‌اللّه‌ علیها) هم تولى و هم تبرى است.»

معظم‌له در پیامى به مناسبت یکهزار و چهارصدمین سالگرد شهادت بانوى بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (علیهاسلام) مى‌فرماید :

«فاطمه ولیه‌اللّه‌ حجه‌اللّه‌ و پاره تن و روح رسول‌اللّه‌ بود احدى از او به پیغمبر شبیه‌تر و نزدیکتر و محبوبتر نبود. او صدیقه کبرى و ناموس اللّه‌ عظمى بود و خداوند متعال نسل پیامبر (صلى‌اللّه‌ علیه و آله و سلم) و امامان مکرم را در زریه او قرار داد. ادب و اطاعت خالص او از پدرش و احترام بى‌نظیر پدرش از او، همسردارى، خانه دارى، تربیت فرزند و همه صفات و اخلاقش آموزنده و مشحون به حقایق عالى عرفانى و عنایات خالصه ربانى بود... شایسته است متمکنین با تأسیس مراکز عام‌المنفعه در جهت تأمین نیازهاى جامعه اسلامیمان خاطره بزرگداشت مطلع پانزدهمین قرن شهادت دخت گرامى پیامبر اسلام را براى همیشه گرامى دارند.»[28]

 

4ـ اصرار بر اجراى قوانین اسلام

در قضیه رحلت فرزندشان مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا مهدى که براى کمک‌رسانى به زلزله‌زدگان طبس عازم آن دیار شده بود و در تصادفى مشکوک به دیار باقى شتافت. آن هنگام که خبر آن رویداد تأسف‌انگیز را دریافت کردند فرمودند:

«بارالها! نه تنها شاکرم بلکه ممنونم که فرزندم در راه تو جان باخت.»[29]

در آن ایام یکى از علماء که براى تسلیت به حضور ایشان رسیده بود اظهار داشت : مرحوم آیت‌اللّه‌ میرزا عبدالعلى طهرانى هنگامى که فرزندش را از دست داد مى‌گفت دعا کنید محبتش از دلم برود. اکنون شما نیز از خدا بخواهید تا محبت آن فقید سعید را از دلتان بیرون کند، اما معظم‌له در پاسخ فرمودند :

«اما من دعا مى‌کنم خداوند محبتش را در دلم بیشتر کند تا من در این مصیبت بیشتر صبر کنم و خداوند متعال پاداش بیشترى عنایت فرماید.»

در پى این حادثه دردناک، مقامات رژیم شاه با ارسال تلگراف تسلیت به حضور معظم‌له قصد داشتند از حادثه مزبور در جهت بهبود رابطه خود با مرجعیت و روحانیت استفاده کنند که علیرغم انتظارشان با پاسخ قاطع و کوبنده ایشان مواجه شدند.

در اینجا به عنوان نمونه تلگراف نخست‌وزیر رژیم پهلوى شریف امامى و پاسخ آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به آن را درج مى‌نمائیم:

«حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى آقاى سید محمدرضا گلپایگانى (دامت برکاته) مرجع عالیقدر شیعیان حادثه اسفناک فقدان آیت‌اللّه‌ زاده آقاى سید مهدى گلپایگانى موجب تأسف و تأثر قبلى اینجانب شد.

انشاءاللّه‌ تعالى قادر متعال صبر جمیل در تحمل این مصیبت عظمى عنایت خواهد فرمود. بقاى عمر و دوام عزت آن مرجع عالیقدر را که وجود محترمشان در ترویج احکام اسلامى و ارشاد مسلمین مغتنم است از پیشگاه حضرت حق مسئلت دارم و امید که توجه حضرت ولى عصر (عجل‌اللّه‌ تعالى فرجه الشریف) موجب رستگارى و آمرزش همه شیعیان باشد. براى فقید سعید قدس سره طلب مغفرت و رحمت دارم. آمین یا رب‌العالمین.التماس دعا

نخست‌وزیر شریف امامى 31 شهریور 1357»

در پاسخ به تلگراف مزبور فرمودند :

جناب آقاى مهندس شریف امامى : تهران

تلگرام تسلیت واصل، تسلى خاطر اینجانب وقتى فراهم مى‌شود که مصائب وارده بر اسلام و قرآن مجید که قلب مبارک حضرت ولى عصر (ارواح‌العالمین له الفداه) را جریحه‌دار ساخته است جبران و نظام کامل اسلامى در مملکت برقرار گردد. از خطراتى که به واسطه وضع غیراسلامى آموزش و پرورش و مدارس مختلط و نشریات و مطبوعات گمراه کننده و تلقینات و تبلیغات الحادى و سپاه دانش دختران و پلیس و افسر زن و امور دیگر که شرف و حیثیت و عفت اجتماع را لکه‌دار نموده و فرزندان عزیز اسلام را تهدید مى‌کند به مراتب بیشتر از مرگ فرزندانم متأسف مى‌باشم.

خداوند متعال همگان را به آنچه خیر و صلاح و ترقى آزادى و استقلال جامعه مسلمان در آن است هدایت فرماید.

24 شوال المکرم 1398 ـ 4 / 7 ـ 1375 ـ گلپایگانى[30]

 

مواضع سیاسى و مبارزات آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى داراى روحیه ضد ظلم و فساد بودند و در مواقع مختلف طبیعت کفرستیزى خود را بروز داده‌اند. چنانکه نقل مى‌شود از دورانى که در گلپایگان بوده‌اند و هنوز وارد حوزه علمیه اراک و قم نشده بودند، تا ایامى که در اراک و در ایام طلبگى انس و مصاحبت خاصى با مرحوم آیت‌اللّه‌ آقا نورالدین اراکى که از علماى مجاهد آن دیار بوده داشته‌اند، تا زمانى که صریحا با مأمور کشف حجاب رضاخان در قم درگیر مى‌شوند و تا دوران مرجعیتشان که با اعلامیه‌هاى قاطع و کوبنده رهبرى و زعامت حوزه علمیه قم را در ایام تبعید حضرت امام خمینى (قدس سره) بر عهده داشته‌اند.

 

مبارزه با تصویب لایحه اصلاحات ارضى

اولین تلگراف اعتراض به تصویب اصلاحات ارضى از سوى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى صادر شده است.

این تلگراف در پاسخ به تلگراف وزیر کشاورزى وقت رژیم پهلوى (دکتر ارسنجانى)، که با زیرکى خاصى علما و مراجع تقلید را موافق اقدامات دولت معرفى کرده بود، خطاب به نخست‌وزیر صادر شده است و در آن قید شده است :

«آقاى دکتر ارسنجانى، وزیر کشاورزى، تلگرافى که به حقیر به نام تبریک مخابره کرده و در آن از توجه علماى اعلام در مورد زمین‌دار شدن زارعین اظهار تشکر نموده است.[31] علاوه بر آنکه از طرف علماء اعلام با قانون اصلاحات ارضى موافقت نشده و هر قانونى که بر خلاف احکام مقدسه دین مبین اسلام باشد، لغو و بلااثر است. چون از یک نفر که خود را به عنوان وزیر معرفى مى‌کند چنین تهمت بى‌اساسى آن هم نسبت به مقام حجج اسلام موهن و تحریک‌آمیز است و جز به ناچار ساختن علماء اعلام در اظهار مخالفت تعبیر دیگرى ندارد مقتضى است ایشان را به آثار نامطلوب این حرکات متوجه نموده و در رفع اتهام از ساحت علماء اعلام اقدام فرمایند.»[32]

 

مخالفت با لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى

به موجب این لایحه واژه اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان حذف مى‌گردید. انتخاب‌شوندگان نیز به جاى اینکه مراسم تحلیف را با قرآن کریم به جاى آورند، از این پس آن را با هر کتاب آسمانى مى‌توانستند انجام دهند و به منظور سرآغازى در توسعه فرهنگ غربى و هتک عفت عمومى و خانوادگى، به زنان نیز حق رأى اعطا شده بود.

در پى تصویب این لایحه مراجع عظام تقلید همگى یکصدا به مخالفت با آن برخاستند و ضمن خلاف شرع دانستن آن خواستار لغو مصوبه مذکور شدند. در این میان آیت‌اللّه‌ گلپایگانى با انتشار اعلامیه‌ها و تلگرافهاى مختلف به مخالفت با آن برخاست. معظم‌له در بخشى از اعلامیه خویش مى‌فرمایند:

«آیا در مملکتى که هنوز به مردها حق شرکت در انتخابات آزاد داده نشده، دادن چنین حقى به زور و ارعاب به بانوان یادآور اعصار توحش حکومتهاى فردى و توهین به جامعه زنان نیست.»[33]

ورود بانوان به عرصه انتخابات در شرایطى که اصولاً انتخابات آزاد در مملکت وجود نداشت و اسامى نمایندگان و وکلاء از قبل به وسیله مقامات دربار و ساواک تعیین مى‌گردید، تنها پوششى براى ترویج فساد و بى‌بند و بارى و بى‌عفتى در جامعه محسوب مى‌شد و این نکته ظریفى بود که از دید علماء و مراجع پنهان نمانده بود.

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در اعلامیه خود به همین مناسبت اینچنین تصریح مى‌کنند :

«اگر مقصود ترویج فحشاء و منکر نیست چرا زن‌ها را عملاً ترغیب مى‌کنند که با بدن‌هاى نیمه عریان در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان ظاهر شوند؟»[34]

نهایتا بر اساس موضعگیرى استوار حضرت امام خمینى و آیت‌اللّه‌ گلپایگانى و علماى مجاهد آن عصر و نیز حمایت قاطع و گسترده مردم از اقدامات مراجع تقلید بود که نخست‌وزیر اسدالله علم طى تلگرافى به آیت‌اللّه‌ گلپایگانى، عدم اجراى تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایى را اعلام نمود. اما معظم‌له با هماهنگى با مراجع وقت ضمن ناکافى دانستن این اقدام خواستار لغو رسمى آن در هیئت دولت شدند. متعاقب آن نخست‌وزیر دو روز پس از تلگراف اول، در تلگراف دیگرى رسما لغو مصوبه فوق را اعلام داشت.

متن این تلگراف به این شرح است :

حضور مبارک حضرت آیت‌اللّه‌ آقاى گلپایگانى متع‌اللّه‌ المسلمین بطول بقائه.

در پاسخ پیغام حضرت آیت‌اللّه‌ راجع به توضیح بیشتر در خصوص تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى به استحضار عالى مى‌رساند همانطور که طى تلگراف شماره 41582 مورخ 5 / 9 / 41 اطلاع داده شد موضوع در جلسه هیئت دولت مطرح و تصویب شد که تصویبنامه مورخ 14 / 41 قابل اجرا نخواهد بود.شماره 41776 ـ 7 / 9 / 41

نخست وزیر اسداللّه‌ علم  

 

موضعگیرى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى علیه انقلاب سفید شاه

در پى عقب‌نشینى رژیم شاه از اجراى تصویب نامه‌هاى اصلاحات ارضى و انجمنهاى ایالتى و ولایتى شاه در 19 دى ماه 1341 و در سالروز اصلاحات ارضى اعلام کرد قصد دارد اصول ششگانه‌اى را به رفراندوم بگذارد. این اصول ششگانه از نظر ماهیت همان لوایحى بود که در قالب اصلاحات ارضى و تصویب نامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى قبلاً طرح شده بود و با وجود مخالفت علماء لغو گردیده بود منتها با این تفاوت که این بار خود شاه شخصا اجراى این مأموریت آمریکایى را بر عهده گرفته بود و تأکید کرده بود که «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم».[35]

به دنبال تصمیم شاه دایر بر اجراى به اصطلاح اصول ششگانه انقلاب سفید، آیت‌اللّه‌ گلپایگانى طى بیانیه‌اى شرکت در رفراندوم را تحریم کرده و آن را غیرقانونى دانست.

در آستانه نیمه شعبان‌المعظم سال 1382 ه. ق. رژیم شاه که از جنب و جوش مردم قم در سرور و چراغانى معابر و بازار به مناسبت این روز مبارک اطلاع داشت، با سوءاستفاده از این فرصت عده‌اى را از تهران به قم روانه کرد تا با برپایى جشن و سرور به رفراندوم گذاشته شدن اصول ششگانه را جشن بگیرند و از فضاى شاد شهر قم به مناسبت عید فرخنده ولادت حضرت ولى‌عصر «عج» به سود شاه و رفراندوم شاهانه بهره‌بردارى کنند.

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى پس از اطلاع از چنین برنامه‌اى طى اعلامیه‌اى خواستار تعطیلى بازار و توقف جشن و چراغانى عید سعید نیمه شعبان شد.

در پى این اعلامیه آیت‌اللّه‌ گلپایگانى بازار قم یک‌پارچه تعطیل شد و فضاى سکوت و سکون جایگزین شادى و جنب و جوش شد. رژیم شاه که عملاً توطئه خود را ناکام مى‌دید با بازگرداندن افرادى که به همین منظور از تهران روانه شده بودند به غائله پایان داد. متعاقب خروج افراد مزبور از قم در ساعات اولیه صبح نیمه شعبان، حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در اعلامیه‌اى که در حوالى ظهر منتشر شد با تشکر از اقدام تجار و بازاریان در تعطیلى بازار و توقف مراسم سرور، از آنها دعوت نمود با توجه به رفع غائله به مراسم جشن و چراغانى ادامه دهند.[36] متن اعلامیه به شرح ذیل است :

«چون منظور از انصراف از برگزارى مراسم عید سعید از طرف حقیر و اقدام آقایان تجار و اصناف قم به تعطیل بازار و خیابان انزار از بعضى حرکات و آمدن عده‌اى به قم بود تا موجب توهم موافقت روحانیت با این مطالب نشود و این مقصود با تعطیل بازار و اظهار احساسات مردم متدین انجام شد ضمن تشکر از توجه عموم به حفظ آرامش مقتضى است بازار را مفتوح و به مراسم جشن و چراغانى عید ادامه دهند. خداوند همه را از یاوران حضرت ولى عصر ارواحنا فداه قرار دهد.»[37] به تاریخ 15 شهر شعبان المعظم 1382

محمدرضا الموسوى الگلپایگانى

 در پى نزدیک شدن به زمان رفراندوم، شاه با سفر به قم خواست، علماء و مراجع را به موافقت با طرح رفراندوم تحریص و تشویق نماید؛ ولى این اقدام نیز با عدم استقبال علماء از وى و تحریم خروج مردم از خانه‌هایشان در روز سفر او به قم ناکام ماند. بازار قم یکپارچه تعطیل شد و جز عده‌اى مزدور که براى همین منظور توسط رژیم از تهران آورده شده بودند کسى در خیابان نبود. شاه در این سفر با سخنرانى تند و خشمگینانه علیه روحانیت، بر تصمیم خویش دایر بر اجراى انقلاب سفید تأکید نمود. متعاقب این فراخوان آیت‌اللّه‌ گلپایگانى (ره) طى اعلامیه‌اى بار دیگر بر مخالفت خود با رفراندوم شاهانه تأکید فرموده و این بار نیز اساس آن را غیرقانونى دانست.

متن اعلامیه به شرح زیر است :

«به عرض محترم عموم آقایان مؤمنین و برادران دینى مى‌رساند: حقیر در جریانات اخیر به وسایل مختلفه تذکرات لازمه را داده و حق نصیحت را ادا نموده‌ام و انصراف از اینگونه اقدامات را به ملاحظه عواقب سوئى که در بر دارد خواسته‌ام. امیدوارم مورد توجه واقع شده و به اضطراب ملت مسلمان خاتمه دهند. اکنون براى اطلاع عموم نظریه خود را اظهار مى‌دارم :

مراجعه به آراء عمومى در قبال احکام شرعیه بى‌مورد و موجب نگرانى علماء اعلام و عموم مسلمین و مضر به استقلال و مصالح مملکت است و این گونه عملیات غیرقانونى، به دلایل متعدده صحیح نیست. در خاتمه اعلام مى‌دارم روحانیت جز خیرخواهى و بیان مصلحت و انجام تکالیف شرعیه مقصودى ندارد و با خواست خداوند متعال و توجهات حضرت ولى عصر ارواحناله الفداه به وظیفه خود عمل خواهد نمود.[38]

24 شعبان 1382 ـ محمدرضا الموسوى الگلپایگانى

 

فاجعه مدرسه فیضیه

از حوادث بسیار مهمى که در حضور آیت‌اللّه‌ گلپایگانى اتفاق افتاد فاجعه مدرسه فیضیه است، که در روز دوم فروردین سال 42 شمسى مصادف با روز 25 شوال رخ داد.

در این روز که مصادف بود با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)، مجلس سوگوارى به همین مناسبت از سوى معظم‌له منعقد گردیده بود که جمعیت بسیار زیادى در آن حضور داشتند.

بخشى از این جمعیت، مزدوران جنایتکار شاه بودند که براى سرکوب و قلع و قمع کردن سازمان روحانیت آمده بودند.

نزدیکان معظم‌له که از وضعیت غیرعادى مدرسه فیضیه آگاه شده بودند مراتب را به استحضار ایشان رسانده بودند و درخواست کرده بودند که در مجلس شرکت نکند؛ با این وصف فرموده بود :

«ما مردم را دعوت کرده‌ایم. باید خودمان هم برویم... هر طور مى‌خواهد بشود.»[39]

پس از ورود آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به مجلس و در گرماگرم سخنرانى مرحوم حاج انصارى قمى ناگهان اشرار شروع به اغتشاش نموده و دعواى ساختگى با خود به راه انداختند و یک بار که آقاى حاج انصارى آنان را آرام کرد و خواست مجلس را ادامه دهد. بار دیگر همان بازى را درآوردند و چند بار این عمل را تکرار کردند. به طورى که رعب و وحشت همه جا را فرا گرفته بود. پس از آنکه منبر ایشان خاتمه پذیرفت مزدوران چکمه پوش رژیم پهلوى بر دامنه اغتشاشات خود افزوده یکى از آنان براى روح رضاشاه صلوات خواست و آنگاه شروع به پایکوبى کرده و فریاد جاوید شاه سردادند و روى دوش یکدیگر سوار شده و پارچه‌هاى بزرگى که بر سر در مدرسه نصب شده بود و جملاتى در حمایت از اسلام و... بر آن نوشته شده بود کنده و آتش زدند و آنگاه فحاشى نموده و حتى چوبهاى درختان فیضیه را شکستند و با آن به جان طلاب و مردم بى‌پناه افتادند. پدر را مقابل فرزند و فرزند را مقابل پدر مى‌زدند. برخى را از طبقه دوم به زیر انداختند و بعضى براى فرار از چنگال آن نابکاران خود را از طبقه بالا به پایین و یا از پشت بام به داخل رودخانه و یا به داخل مدرسه دارالشفاء انداختند.

در اینجا توجه خوانندگان محترم را به فرازهایى از پاسخ آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به مرحوم آیت‌اللّه‌ میلانى درخصوص فاجعه مدرسه فیضیه جلب مى‌نماییم :

تاریخ : 1 / 3 / 1342

بسم‌اللّه‌ الرحمن الرحیم

حضرت مستطاب حجت‌الاسلام والمسلمین آیت‌اللّه‌ آقاى حاج سید محمدهادى میلانى دامت برکاته مرقومه محترم مورخ 21 شهر ذى‌الحجه که از توجهات آن جناب به مصالح عالیه اسلامى حکایت داشت، واصل و موجب مزید امتنان و تشکر گردید. از حال حقیر و صدمه دیدگان و مجروحین آقایان طلاب استفسار فرموده بودید بحمداللّه‌ حقیر سالم و دعاگو.

روحیه طلاب محترم بعد از فاجعه مدرسه فیضیه و اهانتهاى دیگر بسیار قوى، ثبات قدم آنها افزوده، در انجام وظائف و حفظ آثار اهل بیت علیهم‌السلام افزوده و آماده تحمل هرگونه مصیبت و بلا در راه آزادى مسلمین و اعلاى کلمه حق هستند. هر چه تعداد شهدا و مجروحین آنان بیشتر باشد افتخار و سربلندى روحانیت بیشتر است و همانطور که به سمع شریف رسیده و عموم مردم مسلمان با اطلاع هستند، بعد از آنکه جمعى از مجروحین را از بیمارستانها اخراج کردند به طور غیررسمى و دور از انظار مأمورین انتظامى معالجه ایشان ادامه یافت و فعلاً حال مزاجى اکثر ایشان بهبودى یافته ولى احصائیه مجروحین و مقتولین هنوز به طور قطع معلوم نشده و جمعى که به اسم نظام وظیفه برخلاف قانون و به منظور برچیدن بساط فقه مذهب جعفرى در سربازخانه‌ها گرفتار و در این ایام محرم و صفر از افاضه و نشر احکام و معارف اسلام و تعلیم و تربیت مردم در بلاد و قراء و قصبات محروم هستند هنوز آزاد نشده‌اند...

حقیر به نوبه خود از تمام، تشکر و تقدیر کرده و یقین دارم خدمات صادقانه هر یک منظور نظر حضرت ولى‌عصر (ارواحنا فداه) واقع خواهد بود. اما متأسفانه در گوش هیئت حاکمه، کلامى که تأثیر نمى‌کند کلام روحانیت و کلام ملت مسلمان است. در این قانون‌شکنیها، در این تصویبنامه‌هاى ضد احکام شرع، در این عملیاتى که سوء آثارش همه روزه ظاهر مى‌شود و در صفحات روزنامه‌ها طبع و به دست مردم بیدار ایران داده مى‌شود، ملت ایران بالا مى‌رود و ایرانى در نظر بیگانگان که منظورشان توسعه استعمار است، محترم مى‌شود. اما حقیقت غیر از این است؛ یعنى ایران محترم شده اما نه به آن جهت که هیئت حاکمه مى‌گوید ایران سربلند شده، چون تن به زیر بار استعمار و استبداد نمى‌دهد و چون مى‌فهمد و تحکم و زور چند نفر و حکومت فردى را محکوم کرده و از آن اظهار انزجار مى‌نماید...

اگر فاجعه مدرسه فیضیه و فجایع دیگر بدتر از آن هم انجام شود. اما مردم ایران و مسلمانان جهان آگاه و هوشیارند و به این استقامت و وحدت جامعه روحانیت بسیار اهمیت مى‌دهند. همه فهمیده‌اند که روحانیت غیر از خیر و صلاح مملکت و نجات ضعفا هدف دیگرى ندارد و به موقع وظایف خود را انجام مى‌دهد. اقدامات علما احساسات اسلامى را بیدار کرده است. صحنه مدرسه و فجایعى را که به چشم خود دیدم هرگز فراموش نمى‌کنم. من در آن روز از جنایت و خیانت حمله کنندگان به مردم و علما و شخص خودم چیزهایى دیدم. از مقاصد شوم و خطرناک دشمنان اسلام فهمیدم و بر جهل و ظلم کارگردانان آن فاجعه تأسفها خوردم. آن روز در تاریخ شیعه و ایران فراموش نمى‌شود. خدا گواه است راضى بودم مرا به قتل برسانند ولى در آن مجمع عمومى و در آن روز عزیز و در آن مکان مقدس با ارتکاب آن اعمال وحشیانه، ایران را در نظر ملل دنیا مخصوصا مسلمانان بدنام ننمایند و از هر مصیبت براى حقیر سخت‌تر و ناگوارتر این بود که شنیده شد بعضى اجانب هم در آن صحنه شرکت و آن اعمال وحشیانه تحت نظارت آنان انجام مى‌شده ...

اگر راستى اصلاحات مقصود است هرگونه اصلاح در محیط رعایت از احکام شرعیه امکان‌پذیر است. بهتر کردن زندگى دهقان و کارگر و زن و مرد و ترقى سطحى زندگى مادى و معنوى مردم و تأمین وسایل رفاه جامعه از هدفهاى اسلام است، لکن چرا به عنوان اصلاحات و مبارزه با کمونیزم و آزادى زن مبارزه با اسلام شروع شده؟ چرا کارهاى بزرگ و قسمت مهم تبلیغات اسلامى را اقلیتهاى جاسوس و دشمن کشور عهده‌دار است؟ این چه مملکت اسلامى است که اظهارنظر در اطراف حقایق اسلام براى فقها و خطبا و نویسندگان ممنوع است؟ ما بسیار متأسفیم که نمى‌گذارند نظرات اسلام را نسبت به مسائل روز که یقینا مورد قبول مردم آزاد دنیا است به طور صریح تشریح کنیم...

امروز اسلام را تنها نگذارید و به طور معقول و صحیح خواسته‌هاى خود را مطالبه نمائید. حیف است مملکت چند هزار ساله ایران با نزدیک چهارده قرن سابقه اسلامیت و خدمات بزرگ به معارف اسلامى و خداپرستى در عصیان و نافرمانى و انحطاط معنوى و شهوات و فساد معدودى آلوده دامان غرق شود. حیف است مملکتى مثل ایران به سرنوشت اسپانیا گرفتار شود. کیست که نداند که عناصر منفورى در این مملکت و اقلیتهاى کثیفى که خدمتگزارى اجانب را با جان و دل قبول کرده‌اند و به تدریج در تجارت و سیاست و اقتصاد آنها را دخالت داده، از براى هر گونه خیانت به اسلام و خیانت به مملکت حاضر است. کیست که نداند دخالت دادن این افراد در امور خیانت به اسلام و خیانت به مملکت است. کیست که نداند هجوم به مدرسه فیضیه و قتل و جرح طلاب و هرگونه توهین به آنها محاربه با اسلام و با حضرت ولى عصر (عج‌اللّه‌ تعالى فرجه‌الشریف) محسوب است ...

در عتبه مقدس ثامن‌الحجج علیه‌السلام ملتمس دعا هستم و به وعده صادقه خداوند عالم دلگرم و امیدوارم، که مى‌فرماید : «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون».[40]

محمدرضا الموسوى الگلپایگانى

به تاریخ 28 / ذیحجه‌الحرام / 1382

 

قیام 15 خرداد و اقدامات آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

رژیم شاه که پس از دستگیرى حضرت امام خمینى، و سرکوب قیام 15 خرداد در فکر ایجاد جو رعب و وحشت در جامعه و به خصوص در بین علما بود، تصور نمى‌کرد این بار نیز با مبارزه شدید روحانیت مواجه گردد، حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى ضمن حراست از سنگر مقدس حوزه علمیه قم، که با ظهور 15 خرداد، رژیم قصد اضمحلال آن را داشت، به پشتیبانى از علماى محبوس به پاخاسته با موضعگیرى قاطع و کوبنده طى اعلامیه‌هایى به افشاگرى طرحهاى ظالمانه رژیم علیه اسلام و روحانیت پرداخت.

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در اعلامیه‌اى که از سوى ایشان به مناسبت دستگیرى علما و قیام 15 خرداد منتشر شد این چنین ذکر مى‌کنند :

«مصادر امور مطمئن باشند که اگر به بازداشت جمعى علما و مراجع هم اقدام کنند فتاوا و احکام آنان همچنان نافذ و بر هر مسلمانى واجب‌الاتباع است و حریم احکام شرعیه مقامى نیست که بتوان با زور و تهدید در آن نفوذ کرد. حقیر نگرانى شدید خود را از آثار سوء اقدامات هیئت حاکمه و تعقیب این تصمیمات و اتلاف نفس مردم بیگناه اظهار و تذکر مى‌دهم تسکین ملت شیعه ایران که از دین و مذهب خود دست بردار نیست به وسیله کشتار و ایجاد محیط ارعاب حاصل نخواهد شد.»

معظم‌له در ادامه اعلامیه در پاسخ به ادعاى رژیم که قیام علما و مخالفت آنها با برنامه‌هاى هیئت حاکمه را ناشى از تحریکات دول خارجى و بیگانه خوانده بود، مى‌فرمایند :

«این رجالى که در بازداشتند کسانى نیستند که از تهمت ارتباط با اجنبى و هر افتراى دیگر دامان قدس و تقوایشان آلوده گردد. مردم اجنبى‌پرستها را مى‌شناسند. آنها که شب و روز با اجانب در تماس هستند و از پشتیبانى بیگانه برخوردارند علما نیستند. علما در مقام و منصبى که هستند به کمک اجنبى حاجت ندارند. اجانب آنها را روى کار نمى‌آورند. به آنها قرض و کمک نمى‌دهند، معادن و ثروت مملکت را از آنها نمى‌خواهند.

روحانیت تحت نظر مستشاران بیگانه اداره نمى‌شود تا به آنها مربوط باشد. آنها که نوکر اجانب هستند کسان دیگر هستند و ملت آنها را خوب مى‌شناسد. خیلى جاى تأسف است لذا اینهمه اعلامیه‌هاى منطقى که از ناحیه مقامات روحانى صادر شد یکى در روزنامه‌ها نوشته نشد.

در خاتمه اعلام مى‌کنم ما براى حفظ استقلال مملکت شیعه و حمایت از دین همه گونه مصیبت را استقبال مى‌کنیم و به آنها که مى‌گویند روحانیت نباید در سیاست دخالت کند اعلام مى‌کنم دین ما اسلام و سیاست ما سیاست اسلامى است و مسلمان از سیاست و نظارت در امور کشور نمى‌تواند برکنار بماند تا چه رسد به فقها و مجتهدین که داراى مقام زعامت شیعه و نیابت عامه هستند.»

ایشان در بخشى از این اعلامیه مى‌فرماید :

«بالاخره به حریم مقدس روحانیت عملاً تجاوز کردند. حضرات آیات‌اللّه‌ آقاى خمینى، آقاى قمى و آقاى محلاتى و سایر علماء و وعاظ را دستگیر و آن حوادث اسفناک و قتل مسلمانان بیگناه را که از فرط علاقه به دین تحریک و تهییج شده بودند به وجود آوردند و تظاهرات عمیق و بى‌شائبه مردم نشان داد که کاسه صبر و تحملشان لبریز شده است. در این فاجعه ملت ایران در دریاى مصیبت غرق شد و اگر چه عمال دستگاهها خواستند با اعمال وحشیانه خود تظاهرات واقعى ملت را لکه‌دار کنند و مسلمانان را به خرابکارى و اخلالگرى متهم نمایند. اما ملت ایران هوشیار و از حقایق امور و صحنه‌هایى که به دست دشمنان مملکت ایجاد مى‌شود آگاه است.»[41]

و در سومین اعلامیه که پس از شانزده روز از بازداشت علما صادر شده است چنین مى‌فرمایند:

«... ما مى‌دانیم این اهانتها موجب تحقیر رجال روحانى نمى‌شود و براى ما باعث افتخار مى‌باشد که به جرم دفاع از حریم احکام قرآن زندانى و به ائمه طاهرین تأسى داشته باشیم. تاریخ مذهب شیعه براى اولیاء دین از اینگونه حوادث و حبسها بسیار دیده است.

چیزى که شدیدا اسباب تأسف مى‌باشد این است که حکومتى که خود را شیعه معرفى مى‌کند به چنین اقداماتى دست زده است...»

معظم له در ادامه اعلامیه مى‌فرمایند :

بازداشت حضرت آیت‌اللّه‌ خمینى، آیت‌اللّه‌ قمى و آیت‌اللّه‌ محلاتى و سایر علماء و مبلغین بازداشت ملت شیعه و اهانت به مذهب و دین اسلام است... مراجع شیعه در مورد مخالفت مقررات اخیره با احکام شرعیه اتفاق رأى داشته و دارند و انشاءاللّه‌ مقالى با تشریک مساعى و همقدمى و اتحاد کلیه مقاصد مشروعه خود را تعقیب خواهند نمود و فتاوى و احکام ایشان واجب‌الاتباع است.[42]

 

مهاجرت علما به تهران و موضع آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

پس از واقعه دستگیرى امام خمینى (ره) و علما، دیگر مراجع قم و روحانیون سرشناس شهرستانها تصمیم به مهاجرت به تهران و تحصن تا آزادى علماى محبوس گرفتند.

مراجع عظام قم همگى به جز آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به تهران مهاجرت کردند. همانطور که قبلاً نیز اشاره شد تنها مرجعى که براى حفظ حوزه و جلوگیرى از اضمحلال و انحلال آن در غیاب علما و مراجع در قم ماند معظم‌له بود.[43]

ساواک در گزارش سند 2938 / 21 ـ 25 / 6 / 48 مى‌گوید: گلپایگانى در گفتگو با یکى از روحانیون اظهار داشت:

«بعد از آنکه حاج آقا روح‌اللّه‌ را تبعید کردند من براى حفظ حوزه در قم ماندم و تهران نرفتم. بعد دولتیها طمع کردند و خیال کردند من با آنها موافق هستم و اهل سازش مى‌باشم و به خیال بودند از ما انتفاعى ببرند و بعد دیدند از ما آبى گرم نمى‌شود.»[44]

پس از دستگیرى حضرت امام خمینى، آیت‌اللّه‌ گلپایگانى، بى‌درنگ دامادشان (حجت‌الاسلام والمسلمین آقاى علوى) را براى احوالپرسى و تفقد از ایشان به تهران اعزام نمودند که البته مأموران ساواک و شهربانى مانع از چنین ملاقاتى شدند و تنها مراتب را به استحضار امام رسانده بودند.

حضرت امام طى تلگرافى از این اقدام اینچنین سپاسگزارى مى‌کنند :

«حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى (دامت برکاته) ـ قم

از بذل توجه حضرتعالى متشکر، اینجانب بحمدللّه‌ سلامت هستم. دوام برکات حضرتعالى و علو کلمه اسلام را از خداوند تعالى خواستار است.[45] خمینى»

 

تبعید امام خمینى مواضع و اقدامات آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

پس از تبعید امام خمینى به ترکیه، آیت‌اللّه‌ گلپایگانى بى‌درنگ وزیر دربار شاهنشاهى را به قم احضار و مراتب اعتراض خود را نسبت به این موضوع به وى ابلاغ کردند.[46]

معظم‌له با ایراد سخنان شدیداللحنى در مسجد اعظم، خواستار بازگشت ایشان به کشور شدند و سخنان خویش را با آیه شریفه (الذین أخرجوا من دیارهم بغیر حق الاّان قالوا ربنااللّه‌) آغاز کردند و در حالیکه بر فراز منبر آشکارا مى‌گریستند و حاضران نیز تحت تأثیر ایشان گریه مى‌کردند،فرمودند:

اگر نبود محذور متلاشى شدن حوزه، جا داشت مدتهاى بسیار طولانى حوزه تعطیل باشد. لکن مثل حوزه در اینجا مثل این است که اگر جنگى پیش آید بسیارى از شغلها باید تعطیل شود اما نانوائیها تعطیل نمى‌شود چون باید تغذیه جنگجویان تأمین شود.[47]

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در تلگرافى به حضرت امام خمینى، که در آن ایام در ترکیه تبعید بودند، مى‌فرمایند :

«بعد از سلام و استفسار از سلامت وجود محترم، اقدام به تبعید حضرتعالى و توهین به مقام شامخ روحانیت، نزد ملت شیعه با نگرانى شدید مواجه گردید. آرى در کشورى که بر حسب عقیده اکثر ملت آن تنها مرجع صلاحیت دار، روحانیت است و حتى در نقض و ابرام قوانین نظر آنها قاطع است، جاى کمال تأسف است که به علماى اسلام، جسارت نموده و اشخاصى که فقط با پیروى از تعالیم عالیه اسلام، صلاحیت اشغال مقامات را دارند، ایشان را ستون پنجم خوانده و با تعبیرات زننده مورد تعرض قرار دهند.

حقیر براى جبران این حادثه حسب‌الوظیفه اقدام نموده و مى‌نمایم. عز اسلام و مسلمین و تنبه مصادر امور و مراجعت حضرتعالى به حوزه علمیه را از خداوند متعال خواستارم.»[48]

9 رجب 84 ـ محمدرضا الموسوى الگلپایگانى»

همچنین فرزند خود مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین سید مهدى گلپایگانى را براى استفسار از سلامتى و وضع امام راحل به ترکیه فرستادند و خود نیز بارها در سخنرانیها و اعلامیه‌ها به این امر اعتراض کردند.[49]

 

تبعید امام خمینى، سرفصل جدیدى در حوزه علمیه قم

پس از تبعید امام راحل به ترکیه در 13 آبان 1343 اهمیت نقش آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به عنوان زعیم حوزه علمیه قم در حیات سیاسى این حوزه بیشتر مى‌شود و هدایت و رهبرى و جهت دهى بسیارى از جریانات سیاسى به دست ایشان صورت مى‌پذیرد.

مبارزه با رژیم طاغوت و در عین حال تلاش براى حفظ و بقاء حوزه همتى والا و ذکاوتى سرشار مى‌طلبید که خداوند متعال آن را در وجود معظم‌له ذخیره کرده بود.

مقام معظم رهبرى حضرت آیت‌اللّه‌ خامنه‌اى درباره نقش آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در آن دوران مى‌فرمایند :

«آن بزرگوار یکى از استوانه‌هاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى به شمار مى‌آمد. در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سالهاى تبعید امام خمینى (قدس اللّه‌ نفسه الزکیه) مواردى پیش آمد که صداى این مرد بزرگ تنها صداى تهدید کننده‌اى بود که از حوزه علمیه قم برخواست و به نهضت شور و توان بخشید.»[50]

 

مقاومت در مقابل دخالت اوقاف رژیم پهلوى در امور حوزه‌هاى علمیه

رژیم شاه که روحانیت و مرجعیت شیعه را مخالف سرسخت برنامه‌هاى خود مى‌دید و از همکارى و هماهنگى آن با دستگاه طاغوت ناامید شده بود، براى اجراى برنامه‌هاى خود به ایجاد یک نهاد موازى دولتى با همان کارکردهاى نهاد روحانیت در برابر حوزه علمیه قم و مرجعیت شیعه افتاد تا کلیه امور دینى و مذهبى در جامعه را به سیاست دلخواه خود هدایت کند و ابتکار عمل در خصوص مسائل مذهبى را از دست مرجعیت و روحانیت شیعه خارج سازد. این نهاد، «سازمان اوقاف بود» که نهادى صد در صد دولتى بود و ریاست آن در حکم معاون نخست‌وزیر و از سوى وى تعیین مى‌شد.

به طور کلى استقلال علماى حوزه‌هاى علمیه شیعه از دولتها و هیئتهاى حاکمه باعث مى‌شد تا روحانیت و مرجعیت شیعه بتواند نقش اصلاحى و انتقادى خویش را در مواجهه با مظالم و تعدیات نظامهاى طاغوتى ایفا کند. از این رو رخنه در نظام اداره حوزه و به دست گرفتن مقدرات آن و تربیت آخوندهاى دربارى و دولتى از سیاستهاى اساسى رژیم طاغوت بود به همین جهت عوامل رژیم پهلوى به شدت و به بهانه‌هاى مختلف سعى در ساماندهى آن داشتند.

در پى طرح اوقاف براى امتحان‌گیرى از طلاب آیت‌اللّه‌ گلپایگانى از همان ابتدا به مخالفت با طرح مزبور پرداختند و تصریح کردند:

«اینها مى‌خواهند روحانیت شیعه را مثل روحانیت سنى کنند که علماء شیعه مثل علماء سنى تابع دولت باشند.»[51]

 آیت‌اللّه‌ گلپایگانى پس از تبعید حضرت امام خمینى به ترکیه و عراق، بار مقابله و مجاهده با رژیم طاغوت را در مقام مرجعیت در حوزه علمیه قم با پایدارى تحمل نمود و این مجاهدت در برابر سیاستهاى ضداسلامى رژیم پهلوى همواره ادامه داشت، به طور مثال، معظم‌له رسما آزمون وزارت فرهنگ طاغوت پهلوى را تحریم و علنا خطاب به طلاب اعلام نمود :

«من به هیچ یک از شماها اجازه نمى‌دهم که در امتحان فرهنگ شرکت کنید و اگر کسى شرکت نماید شهریه‌اش قطع خواهد شد و از نظر ما روحانى محسوب نمى‌شود.»[52]

و در جایى دیگر مى‌فرمایند :

«آنان صلاحیت امتحان کردن طلاب و محصلین را ندارند. اینکار بر عهده مراجع و زعماء حوزه است و شما آقایان طلاب هم امتحان آنها را نپذیرند و حتى اگر شما را به سربازى هم بردند مقاومت کنید و امتحان را قبول نکنید و بروید به سربازى؛ این دوره دو ساله را طى کنید و دوباره به حوزه بازگردید. من شهریه شما را قطع نخواهم کرد و حتى اگر زن و فرزند دارید مخارج آنان را متحمل مى‌شوم.»[53]

و نهایتا بر اثر همین تدابیر هوشمندانه و اتخاذ مواضع متقن و استوار بود که رژیم طاغوت عدم موفقیت طرح‌هاى خود، علیه حوزه‌هاى علمیه و روحانیت را ناشى از تدابیر معظم‌له بداند.

آرى! پایمردى و مبارزه الهى آن مرد بزرگ، ثمربخش گردید و به لطف الهى در آن دوران اختناق و بحرانى، حوزه علمیه را از این خطر بزرگ نگه داشت و طرحهاى ضداسلامى حکومت پهلوى را یکى پس از دیگر به باد انتقاد و اعراض قرار مى‌داد و سرانجام همان شد که آن مرجع مبارز و خستگى‌ناپذیر از ابتدا اعلام فرموده بود که :

«اینها خیال مى‌کردند مى‌توانند حوزه را مسخر و مقهور خودشان کنند اما اشتباه مى‌کردند!»[54]

 

مخالفت با طرح رژیم در ایجاد دانشگاه اسلامی در جوار حوزه علمیه قم

رژیم طاغوت که طرح خود در امتحان‌گیرى از طلاب را شکست خورده مى‌دید به فکر ایجاد نهادى موازى در حوزه علمیه قم تحت عنوان دانشگاه اسلامى افتاد و در همین رابطه اقدام به تصاحب زمینى وسیع در اطراف مسجد جمکران نمود.

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى ضمن مخالفت شدید با تأسیس این دانشگاه که هدف آن تربیت آخوندهاى دربارى و مشروعیت بخشیدن به اقدامات خلاف شرع رژیم شاه بود متقابلاً با خرید زمین تکه تولیت به مساحت چهار هزار متر مربع و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام‌اللّه‌ علیها) هدف از این اقدام را تأسیس دانشگاه اسلامى حوزه علمیه قم قلمداد کرده و فرمودند :

«منظور از خرید این زمین براى ساختمان دانشگاه اسلامى است که بایستى در آن مدرسین درجه یک تدریس کنند و شاگردانى تربیت نمایند که همگى به درجه اجتهاد برسند و بعد به منظور تبلیغ به شهرهاى اسلامى اعزام شوند.

این مبلغین در شهرهایى که اعزام مى‌شوند حق پول گرفتن از افراد را ندارند، زیرا مخارجشان کلاً و کاملاً از ناحیه ما تأمین خواهد شد. کوشش مى‌کنیم از این دانشگاه شخصیتهایى امثال آیت‌اللّه‌ بروجردى و سایر آیات تحویل جامعه مسلمین بدهیم.»[55]

در گزارش ساواک در این باره آمده است :

با توجه به روحیات و خصوصیات اخلاقى وى (آیت‌اللّه‌ گلپایگانى) و سابقه‌اى که در دست است هر زمانى که سازمان اوقاف قصد کوچکترین مداخله‌اى در امور روحانیت داشته با مخالفت شدید از ناحیه گلپایگانى روبرو شده است و اکنون که شایعه ایجاد دانشگاه اسلامى از طرف سازمان مذکور در جنب مسجد جمکران قم اشاعه یافته است گلپایگانى نیز به مقابله پرداخته است.[56]

 

حذف نام محصلین مرتبط به اوقاف از لیست طلاب حوزه علمیه قم

سازمان اوقاف از وجوه دولتى، عده‌اى عمامه به سر را فریب داده و استخدام کرده بود و حتى در ایام وعظ و تبلیغ مانند محرم و صفر و ماه مبارک رمضان، آنان را به شهرستانهاى مختلف گسیل مى‌داشت که البته وظیفه آنها ترویج رژیم شاهنشاهى و توجیه اقدامات غیراسلامى آن در قالب مجالس محرم و صفر و ماه مبارک رمضان بود.

معظم‌له، در مقابل این اقدام خطرناک دولت به مقابله پرداختند و صریحا اعلام کردند، کسانیکه مربوط به این سازمان باشند نامشان از دفتر شهریه حوزه حذف مى‌گردد و همین کار را هم کردند و فرمودند :

«امامت چنین افراد و کارهاى مربوط به روحانیت از آنان مورد تأیید نیست و اگر وجوه شرعیه مانند سهم امام (علیه‌السلام) بیاورند قبض رسید براى آنان مهر نخواهد شد.»[57]

و حتى در مجلس درس اعلام فرمودند :

«وقتى که به شهرها و روستاها براى تبلیغ مى‌روید به مردم بگویید وقتى که یک نفر ملبس به لباس روحانیت بر آنان وارد مى‌شود ؛ ناشناخته او را نپذیرند و پاى منبرش اجتماع نکنند، بلکه سوابق او را بخواهند.»[58]

 

مخالفت با مصوبه مجلس دائر بر تغییر کاربرى اراضى موقوفه و اعتراض شدید به رژیم

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در قضیه مصوبه مجلسین شوراى ملى و سنا دایر بر فروش اراضى موقوفات به عنوان تبدیل به احسن به شدت نسبت به تصویب آن اعتراض کردند و طى بیانیه‌اى در پاسخ به استفتاء جمعى از مؤمنین که به صورت گسترده انتشار یافت اقدامات مجلسین در تصویب قوانین خلاف شرع مقدس اسلام را ناشى از تأیید دستگاه حاکم و به دستور آن قلمداد کرده فرمودند:

«قانون مورد سئوال که به اسم تبدیل به احسن وضع شده مستلزم افناء تمام این موقوفات و برخلاف شرع مطهر است و بر عموم مسلمانان و مؤمنین به یوم‌الحساب خرید و فروش و اعانت در خرید و فروش این موقوفات حرام است. فعلاً که مجلسین با تأیید دستگاه از جعل و تصویب هرگونه قانون و طرح اگر چه بر خلاف احکام الهى و به ضرر ملت باشد رادع و مانعى ندارد و غافل هستند که هر قدر با دین مبارزه کنند و کفر را ترویج نمایند استقلال مملکت را در خطر قرار مى‌دهند : حقیر بر حسب تکلیف شرعى حکم مسئله را اظهار داشتم تا براى یوم‌المعاد حجت باشد.»

معظم‌له دخالت اوقاف در مساجد و موقوفات را نامشروع قلمداد کرده مى‌فرمایند :

از اول گفتم و اعلام کردم که دخالت اوقاف در حوزه‌هاى علمیه نامشروع است. دخالت اوقاف در مساجد نامشروع است. در موقوفات نامشروع است. موقوفاتى که براى حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) بوده براى پیامبر اکرم (صلى‌اللّه‌ علیه و آله و سلم) بوده، اینها همه را مى‌فروشند و اسم آن را گذاشتند تبدیل به احسن و طورى درست کردند که تا چند سال دیگر اسمى از آنها نیست.

موقوفاتى که مربوط به مذاهب باطله است و براى گمراه کردن است و براى نفاق بین مسلمین است هیچ جرأت نمى‌کنند دست بزنند ولى موقوفاتى که براى امام حسین(ع) بوه باید فروخته شود و تبدیل به احسن شود.

«احسن آن چیزى چه چیزى است؟ آن است که به جاى آن مجامع فاسده درست کنند. این معنى تبدیل به احسن است.»[59]

 

تحریم حزب رستاخیز

رژیم شاه به منظور پیشبرد اهداف سیاسى خود و با عوام‌فریبى اقدام به تأسیس حزب فرمایشى به نام حزب رستاخیز نمود و حتى شخص شاه نیز با حمایت صریح از آن همگان را به عضویت در آن فرا مى‌خواند.

تأسیس حزب مزبور که با تبلیغات بى حد و حصر رژیم و رسانه‌هاى وابسته به آن همراه بود. جز تحکیم پایه‌هاى پوسیده سلطنت استبدادى پهلوى. حاصل دیگرى نداشت و چهره‌اى که شخص شاه و عواملش با تبلیغات پر زرق و برق خویش در رسانه‌هاى مختلف از آن ارایه مى‌دادند با واقعیت در تضاد بود آیت‌اللّه‌ گلپایگانى که به خوبى از دسیسه شاه در ترویج حزب رستاخیز آگاه بود با درایت و شجاعتى استوار عضویت در آن را تحریم نمود. اقدام ایشان در تحریم حزب رستاخیز که مخالفت با شخص شاه تلقى مى‌گردید در دوران خفقان اوائل دهه پنجاه، بسیار مهم و حائز اهمیت بود.

ساواک در گزارش 9 / 1 / 54 گفته است :

«گلپایگانى و اطرافیان وى در جواب بر مسائلى اظهار مى‌دارند که شرکت در این حزب جائز نیست.»[60]

و در گزارش دیگر آمده است :

«ساعت 10 صبح روز 4 / 1 / 54 به منزل گلپایگانى مراجعه نمودم. گلپایگانى در اندرون در بستر نشسته بود و سید مهدى گلپایگانى (فرزند آقا) نیز در کنار ایشان بود. افراد مراجعه مى‌کردند مهر امضاى آقا نزد سیدمهدى گلپایگانى بود و اوراق آقا را مهر مى‌کرد من به سید مهدى گفتم در بازار قم شایع است که آقاى گلپایگانى موضوع شرکت در حزب رستاخیز را تحریم کرده‌اند. آیا صحت دارد؟ سید مهدى اظهار داشت هر کس به آقا مراجعه کرده و سئوال کرده است فرموده‌اند: من حرام مى‌دانم.»[61]

    مخالفت معظم‌له با حزب فرمایشى رستاخیز به همینجا ختم نگردید بلکه طى پیامى با تأکید بر غیر مشروع بودن آن، اقدامات حزب مزبور در استحکام پایه‌هاى رژیم استبدادى را محکوم نموده و رسما خواستار انحلال آن شدند. در بخشى از آن پیام آمده است :

«اگر افرادى به نام حزب رستاخیز راستى به فکر مملکت افتاده‌اند به افکار عمومى احترام گذاشته و به خواسته‌هاى مشروع و اعتراضات منطقى ملت مسلمان ایران پاسخ منطقى بدهند نه آنکه اساس استبداد را به صورت دیگر مستحکم نمایند و آنچه را که یک روز به نام دو حزبى و یک روز به اسم یک حزبى به مردم تحمیل کرده‌اند به صورت دیگر تحمیل نمایند و باید انحلال خود را به علت مخالفت اساسى آن با اساس توحیدى اسلام صریحا اعلام نمایند بدیهى است در برابر این اوضاع فریبکارانه اتحاد صفوف و اتفاق کلمه و هوشیارى و بیدارى و ادامه مبارزه لازم است و تا خط تغییر شخصیت اسلامى مملکت باقى است مبارزه ملت مسلمان ادامه خواهد داشت و بازگشت به عقب جائز نیست.»[62]

 

اقدامات آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در خصوص دومین حمله رژیم طاغوت به مدرسه فیضیه

در پى حمله رژیم شاهنشاهى به مدرسه فیضیه قم در سالگرد قیام 15 خرداد سال 1342 و مضروب و مجروح ساختن طلاب، حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى با تعطیل کردن نماز جماعت به این امر اعتراض نمودند و در شکوانامه‌اى خطاب به آیت‌اللّه‌ سید احمد خوانسارى شدیدا به دستگاه اعتراض کردند که آن نامه به صورت اعلامیه منتشر شد. شب هنگام پس از انتشار نامه مزبور از سوى ساواک به منزل یکى از بستگان معظم‌له تلفن شد که الآن از تهران، دستور داده شد که در همین وقت شب، آقاى گلپایگانى در هر حالى که هست ولو در لحاف خواب، باید این نامه را تکذیب کنند.

ایشان در جواب گفته بود :

«چیزى را که یک مرجع تقلید بنویسد عدول کردنى نیست و از آن برنخواهد گشت.»

بالاخره ایشان گفتند من مى‌توانم به آقا عرض کنم که چنین جریانى بوده و چنین تلفنى شده است. بعد ایشان برخاسته و پیغام را به آیت‌اللّه‌ گلپایگانى مى‌رساند. معظم‌له در پاسخ فرموده بودند :

«من آن نامه را نوشته‌ام و تکذیب هم نمى‌کنم و شما هر کارى مى‌خواهید بکنید»[63]

معظم‌له در بخشى از نامه مزبور که در خرداد سال 1354 منتشر شده است گفته‌اند:

مداخلات غیر مشروعه اوقاف در امور مذهبى و روحانیت، دخالت سازمان در حوزه علمیه قم که یگانه پایگاه بزرگ شیعه مى‌باشد، حمله شبانه به مدرسه فیضیه و برکنار کردن متصدى آن و دستگیرى جمعى از فضلاء و نویسندگان معروف حوزه و بالاخره حمله دسته جمعى (روز گذشته) ژاندارمها و پاسبانها و عمال سازمان در خیابان و ملأعام به طلاب علوم دینیه و دستگیر ساختن صدها نفر از آنها و اخراج عده‌اى به اسم مشمول و الزام دسته دیگر به ترک حوزه محور امورى است که به هیچ وجه جاى خوش بینى به اوضاع را باقى نگذارده.[64]

 

قیام 19 دى و مواضع آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

در طول سالیان سال مبارزه، آیت‌اللّه‌ گلپایگانى نقطه اتکاى بسیار محکم و استوارى براى مبارزان و مجاهدان بودند. در مواقع مختلف حمایت بى‌دریغ خود را از فرزندان مبارز خود نشان دادند و آنان را رأفت و احسان خود نوازش کردند. همواره اعمال رژیم را تخطئه کرده و حرکت مجاهدان را با بیانات و یا اعلامیه‌هاى خود سریعتر مى‌ساختند. منزل ایشان یکى از مراکزى بود که مردم مبارز و طلاب و فضلاء فداکار با شوق به آن روى مى‌آوردند و در آنجا فریاد اعتراض خود را بر رژیم منحط پهلوى بلند مى‌کردند و گاهى هم معظم‌له خود به سخنرانى مى‌پرداختند و آنان را دلگرم کرده و مورد تشویق قرار مى‌دادند.

شنبه 17 دى ماه 1356 که روزنامه اطلاعات تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، به مقام شامخ حضرت امام خمینى (قدس سره) جسارت نمود و علماء را به موافقت با قوانین ضد اسلامى شاه متهم کرد، طلاب در مدرسه آیت‌اللّه‌ بروجردى[65] تجمع کرده، از آنجا با جمعیت عظیم به سوى منزل آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به راه افتادند.

ایشان در سخنانشان در اجتماع آن روز طلاب با تشکر از وحدت و اتحاد آنان در قبال اهانت به ساحت مرجعیت، آنان را به ادامه اعتراض ترغیب نموده و فرمودند :

«اینها دروغ مى‌گویند که ما با کارهاى آنان موافقیم. علماء همه مخالفند.»[66]

ساواک در گزارش 28 / 12 / 36 در خصوص تجمع طلاب در بیت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى و سخنرانى معظم‌له گزارش نموده :

«... جمعیت از مدرسه خان بیرون آمدند و قصد داشتند به صحن وارد شوند که فراشها فورا دربهاى صحنه را بستند و طلبه‌ها مقدارى جلو صحن شعار دادن و گفتند منزل آیت‌العظمى گلپایگانى. طلاب همگى به منزل گلپایگانى رفتند و به طورى که منزل مذکور پر از طلبه و افراد مشخص شد.»

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى پشت میکروفن رفتند و ده دقیقه سخنرانى کرده و گفت :

«دیشب روزنامه را برایم خواندند خیلى ناراحت شدم مدتى است که به دین و روحانیت جسارت مى‌کنند دستگاه مى‌گوید روحانیت با ما بودند در صورتى که همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه مى‌دانند و حالا هم مخالف هستیم و بعدا هم مخالف خواهیم بود و تلگرافاتى که ما براى آنها کردیم الآن رو نوشتش در تلگرافخانه موجود است. بعد طلبه‌ها را نصیحت کرد که باید متحد باشید اختلاف را کنار بگذارید... درسها را تعطیل کردیم ولى نباید به همین جا اکتفا کنیم. باید با آقایان دیگر هم صحبت کنیم تا آنها هم اقدام کنند.»

سخنرانى گلپایگانى که تمام شد جمعیت به طرف منزل شریعتمدارى حرکت کردند...[67]

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در اعلامیه‌اى به مناسبت کشتار مردم قم و تبریز در این خصوص خواستار برقرارى نظام اسلامى در کشور شده و مى‌فرماید :

«اگر حکومت قانونى وجود داشت به جاى توجه به اعتراضات منطقى و صحیح و احترام به احساسات مردم با اسلحه به آنها پاسخ داده نمى‌شد و سپس این حادثه را به عوامل خارجى و فرقه‌هاى غیرمعلوم‌الوجود مستند نمى‌کردند ...

«قاطبه مردم مسلمان و جامعه روحانیت خواستار اجراء احکام اسلام، عدالت اجتماعى، برقرارى نظام اسلامى مى‌باشند.»[68]

در کشتار وحشتناکى که مزدوران شاه در 19 دى سال 56 در قم کردند و طلاب مبارز را در خیابان به رگبار بستند جمع زیادى را مجروح و عده‌اى را به شهادت رساندند؛ در اعتراض به این درنده‌خویى رژیم پهلوى مدت یک هفته درسهاى حوزه به طور کلى تعطیل شد. آنگاه آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به منظور انسجام هر چه بیشتر حوزه علمیه قم و جلوگیرى از تفرقه (که از جمله آرزوها و اهداف رژیم بود) طلاب، درس خود را آغاز کردند و در اولین روز افتتاح درس مطالب جالبى خطاب به طلاب و مردم مبارز فرمودند. از جمله اینکه:

«شما اکنون مظلوم هستید ولى مغلوب نیستید و چقدر فرق است بین اینکه انسان مظلوم باشد تا آنکه مغلوب باشد.»[69]

 

واقعه 17 شهریور و مواضع آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

در پى کشتار وسیع مردم بیگناه در روز 17 شهریور، آیت‌اللّه‌ گلپایگانى طى اعلامیه‌اى خطاب به عموم ملت ایران این فاجعه بزرگ را تسلیت گفتند. از سوى دیگر دو روز بعد طى نامه تاریخى خطاب به رئیس مجلس شوراى ملى خواستار رأى عدم اعتماد به دولت شدند.

در بخشى از نامه آمده است :

«لازم است به جنابعالى و نمایندگان (به اصطلاح مجلسین) اعلام کنم پس از جنایات وحشیانه و کشتار فجیع مردم بى دفاع تهران، رأى دادن به این دولت و حکومت نظامى و این اختناق بى سابقه، خیانت به ملت و موجب سرافکندگى بیشتر در برابر خدا و ملت مسلمان و تاریخ است.

اگر ده میلیون هم از این مردم بکشند روى مساعد به حکومت فعلى نشان نخواهند داد و توسل به اسلحه و قتل عام جز اینکه مملکت را در ورطه خطرات غرق بنماید فایده‌اى ندارد.»

 

شجاعت سیاسى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

پرواضح است که بررسى دامنه موضعگیریهاى سیاسى آقاى گلپایگانى (که موازى با حکومت پهلوى اول و دوم بوده است) خارج از حوصله این مقال است. اگر چه که به برخى از آنها در این مجموعه اسنادى اشاره شده است لکن به صورت گذرا، اینک به چند مورد اشاره مى‌کنیم:

الف ـ در قضیه رحلت مشکوک فرزند بزرگوار حضرت امام خمینى، مرحوم حاج آقامصطفى خمینى (ره) در شرایطى که ساواک حتى بردن نام امام خمینى را ممنوع کرده با انعقاد مجلس ترحیم در مسجد اعظم قم در آن جو خفقان‌آور و پلیسى ساواک، رعب اقامه مجلس به وسیله ایشان شکسته شد.[70]

در جریان شهادت آیت‌اللّه‌ سید محمدرضا سعیدى (رحمت‌اللّه‌ علیه) که در زندان شاه بر اثر شکنجه ساواک به شهادت رسیده بود و ساواک علت مرگ ایشان را ناراحتى گوارشى اعلام کرده بود، صریحا شهادت ایشان را به دست مأموران ساواک قلمداد کرده و با اعلان مجلس یادبود براى آن شهید به این امر اعتراض کردند. لکن ساواک قبل از آغاز مجلس مسجد را قفل کرده بود و مأموران، جلو مسجد ایستاده و از انعقاد مجلس جلوگیرى مى‌کردند و هر کس نزدیک مى‌شد او را مى‌راندند.[71]

ب ـ در جریان ولیعهدى ـ فرزند محمدرضا پهلوى ـ فرستاده رژیم خدمت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى آمده و با کمال وقاحت خواهش کرده بود که معظم‌له آن واقعه را تبریک بگویند. در پاسخ فرموده بودند :

«خواسته شما درست بدان مى‌ماند که یزید به امام زین‌العابدین(ع) بگوید: اکنون که پدرت امام حسین(ع) را کشتم بیا و براى این جریان تبریک بگو.»

این جواب کوبنده چنان آن شخص را ناراحت کرده بود که گفته بود همینطور به ایشان ـ شاه ـ بگویم؟ فرموده بودند. بگو.[72]

ج ـ در قضیه تاجگذارى شاه یک فرد ملبس به لباس روحانیت که مشرب صوفیگرى داشت و شاهدوست بود[73] با تاج نبات از قم به تهران، کاخ سعدآباد رفته و خود را نماینده روحانیت معرفى کرده بود. بعد آن شخص، به اصطلاح تفسیرى را که بر قرآن نوشته بود، به حضور علماء مى‌برد. در گزارش ساواک چنین نوشته است :

«آقاى گلپایگانى از قبول کتب، امتناع ورزیده و اظهار داشته است که راه ما با شما سوا و جدا است و هنگامى که آقاى بلاغى منزل گلپایگانى را ترک مى‌نموده است، سید مهدى گلپایگانى (فرزند ایشان) به اتفاق چند نفر از طلاب دور وى حلقه زده و سیدمهدى دستور داده، قیچى فراهم کرده تا سبیلهاى او را قیچى کند. آقاى بلاغى گفت گناه من این است که همراه تاج نبات رفته‌ام و بلافاصله منزل گلپایگانى را ترک گفته است.»[74]

د ـ على امینى سیاستمدار معروف، در حوادث طوفانى ایران در قم در منزل آیت‌اللّه‌ گلپایگانى آمده و اجازه ملاقات خواسته بود. معظم له صریحا رد کرده بودند. او گفته بود مى‌خواهم ببینم خواسته‌هاى آقا چیست. فرموده بودند به او بگویید خواسته‌ها و انظار من در اعلامیه‌ها و نوشته‌هایم منعکس است. او گفته بود پس اعلامیه‌هاى ایشان را بیاورید. آنگاه مقدارى از اعلامیه‌هاى موجود ایشان را به او داده بودند و او شکست خورده از آنجا برگشته بود.[75]

ه ـ نیز شخصى از محترمین به حضورشان آمده بود و خواهش کرده بود که اجازه دهند شریف امامى به حضورشان بیاید و پیرامون امور جاریه صحبت بکند. فرموده بودند :

«اگر مى‌دانستم براى این منظور آمده‌اى تو را هم راه نمى‌دادم».[76]

و ـ در قضیه تأسیس سینما در شهرستان قم که رژیم به منظور پایگاه اشاعه فساد و دهن‌کجى به حوزه علمیه قم، درصدد و احداث آن بود. آیت‌اللّه‌ گلپایگانى صریحا با احداث آن مخالفت کردند. مأمورى را که از تهران براى ساکت کردن ایشان فرستاده بودند، در ملاقات با معظم له ـ از قول شاه ـ مى‌گوید :

«این مطلب مهمى نیست و ما در مشهد مقدس که از قم مهمتر است و قبر امام رضا در آنجا است سینما داریم.»

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در پاسخ گفتند :

«سخن شما درست به این مى‌ماند که روز قیامت، رسول خدا از مردم بازخواست کنند که چرا حسین مرا کشتید و آنان جواب بدهند، پدرش على را کشتیم، چه رسد به حسین(ع).»[77]

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در اعتراض به این اقدام یک هفته تمام اعتصاب نموده و درس و نماز جماعت حاضر نشدند و بعد که به درس آمدند طى یک سخنرانى توطئه و اهداف ضداسلامى رژیم را مورد اعتراض و نکوهش قرار دادند.

 

اعلامیه‌هاى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در حوادث مختلف انقلاب اسلامى

یکى از عواملى که در گرم کردن مبارزه و پیشرفت آن اثرى به سزا داشت اعلامیه‌هاى پى در پى معظم‌له بود.

مهمترین اثرى که این اعلامیه‌ها داشت مزید اطمینان طبقات متدین نسبت به حرکت اسلامى و انقلابى امت مسلمان ایران بود. کسانى که احیانا دچار تردید بودند و یا سکوت را ترجیح مى‌دادند با صدور اعلامیه ایشان در راه و روش خود به تردید مى‌افتادند و یا یک سره تغییر فکر و نظر مى‌دادند. موضعگیرى قاطع و مقام شامخ ایشان موجب مى‌شد که از یک سوى پایه‌هاى انقلاب را استوارتر گرداند و از سوى دیگر فعل و انفعالها، توطئه‌ها و سکوت معنى‌دار فرصت‌طلبان و ضد انقلاب را برملا سازد.

نوشته‌هاى سیاسى و اعلامیه‌هاى مزبور در حالى که کوبنده و دشمن شکن و حماسى بود، در عین حال عمیق و پرمغز بود و به اصطلاح

علمى، جدل را آمیخته با منطق و برهان مى‌کردند و چون در بسیارى اوقات مزین به فرازها و قطعاتى از قرآن کریم مى‌شد، داراى نفوذ و تأثیر به سزایى بود که در تیراژ زیاد منتشر مى‌شد.

مجاهد بزرگ آیت‌اللّه‌ طالقانى در ملاقات با آیت‌اللّه‌ گلپایگانى گفته بودند که من این اعلامیه‌ها را مکرر و چندین بار مى‌خوانم.

این اعلامیه‌ها از آغاز ایام انقلاب از سالهاى 1340 و 1341 شروع شده و در مقاطع مختلف انقلاب (بسته به حوادث مختلف) صادر گردیده است جهت مزید اطلاع خوانندگان محترم در اینجا به فهرست برخى از آنها اکتفا مى‌نماییم :

نامه‌اى در پاسخ به تلگرام حسن ارسنجانى (وزیر کشاورزى وقت) درباره اصلاحات ارضى2 / 12 / 1340 نامه‌اى درباره انتخابات بانوان در مجلس21 / 5 / 1341 تلگرامى به شاه درباره تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى17 / 7 / 1341 تلگرام به امیراسداللّه‌ علم (نخست وزیر) درباره تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى16 / 8 / 1341 تلگرام دوم به شاه درباره تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى16 / 8 / 1341 تلگرام دیگر به امیراسداللّه‌ علم درباره تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى16 / 8 / 1341 سومین تلگرام به امیراسداللّه‌ علم در موضوع فوق26 / 8 / 1341 اعلامیه‌هایى در تشکر از علماء و عموم مسلمین در مخالفت با تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى16 / 9 / 1341 اعلامیه‌اى در لغو تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى8 / 9 / 1341نامه‌اى در موفقیت علماء در لغو تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى22 / 10 / 1341 اعلامیه‌اى در مورد برگزارى رفراندم شاهانه1 / 11 / 1341نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ العظمى خوانسارى درباره یورش مأموران پلیس به مسجد حاج عزیزاللّه‌ در تهران3 / 11 / 1341

اعلامیه مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم (مرتضى حسینى لنگرودى، احمد حسینى زنجانى، محمد حسین طباطبایى، محمد موسوى یزدى، محمدرضا موسوى گلپایگانى، سید محمدکاظم شریعتمدارى، روح‌اللّه‌ موسوى خمینى، هاشم آملى، مرتضى حائرى) درباره قانون شکنیهاى رژیم شاه... / 12 / 1341 پاسخ معظم‌له به تلگرام جمعى از علماء درباره فاجعه مدرسه فیضیه6 / 1 / 1342پاسخ به تلگرام آیت‌اللّه‌ العظمى حکیم در خصوص فاجعه فیضیه28 / 1 / 1342 تلگرام در تشکر از همدردى مردم مسلمان کرمان درباره فاجعه فیضیه12 / 2 / 1342 نامه‌اى در پاسخ آیت‌اللّه‌ العظمى میلانى درباره فاجعه مدرسه فیضیه1 / 3 / 1342اعلامیه‌اى درباره بازداشت امام16 / 3 / 1342 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ تهرانى درباره جنایات رژیم شاه در 15 خرداد و بازداشت امام21 / 3 / 1342 اعلامیه‌اى در خصوص فاجعه زلزله خراسان13 / 6 / 1346 اعلامیه‌اى در مورد به آتش کشیدن مسجدالاقصى از سوى صهیونیستها13 / 6 / 1347 اعلامیه‌اى درباره جلوگیرى رژیم شاه از برگزارى مراسم اعتراض به آتش کشیدن مسجدالاقصى7 / 6 / 1348نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ آشتیانى درباره شهادت آیت‌اللّه‌ سعیدى23 / 4 / 1349 اعلامیه‌اى در کمک به آسیب دیدگان جنوب لبنان21 / 7 / 1352 اعلامیه‌اى درباره جنگ رمضان اعراب با اشغالگران فلسطین21 / 7 / 1352 نامه‌اى به علامه شیخ عبدالحلیم محمود درباره پشتیبانى از ارتشهاى مصر و سوریه در جنگ رمضان21 / 7 / 1352 نامه‌اى به مفى سوریه درباره جنگ رمضان21 / 7 / 1352 نامه‌اى به حسن‌البکر رئیس جمهور عراق درباره حوزه علمیه نجف اشرف20 / 1 / 1353 نامه‌اى به امام موسى صدر درباره حوادث حوزه علمیه نجف اشرف20 / 1 / 1353 اعلامیه‌اى درباره خرید و فروش و استفاده از گوشتهایى که از خارج وارد مى‌شد26 / 1 / 1353

نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ علومى درباره عدم تزکیه گوشتهاى منجمد خارجى4 / 3 / 1353 نامه‌اى در پى جلوگیرى مسئولین رژیم شاه از انتشار فتاواى مراجع29 / 5 / 1353 نامه‌اى به امیر دولت کویت درباره حوادث حوزه علمیه نجف اشرف1353نامه‌هایى جداگانه به پادشاه مغرب و رئیس جمهور مصر درباره حوادث حوزه علمیه نجف1353نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ العظمى خوئى درباره تجاوز رژیم عراق به حوزه مقدسه نجف اشرف4 / 9 / 1353 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ العظمى خوانسارى درباره حمله مزدوران رژیم شاه به مدرسه فیضیه21 / 3 / 1354 نامه‌اى به امام موسى صدر در حمایت از مبارزه مردم مسلمان لبنان1 / 9 / 1354نامه‌اى دیگر در همین رابطه به شیخ محمد مهدى شمس‌الدین1 / 9 / 1354تلگرامى به رئیس جمهور عراق درباره حمله آن رژیم به حوزه علمیه نجف اشرف1 / 9 / 1354اعلامیه‌اى در تجاوزات و جنایات رژیم اشغالگر فلسطین در لبنان2 / 11 / 1354 تلگرام به شریف امامى (رئیس مجلس سنا) در اعتراض به تبدیل تاریخ هجرى شمسى به شاهنشاهى25 / 12 / 1354 تلگرام به مهندس ریاضى (رئیس مجلس ملى) در اعتراض به تغییر تاریخ اسلامى به شاهنشاهى25 / 12 / 1354 تلگرام به مهندس ریاضى (رئیس مجلس ملى) در اعتراض به تغییر تاریخ اسلامى به شاهنشاهى25 / 12 / 1354 نامه‌اى به علماى اصفهان درباره شهادت آیت‌اللّه‌ شمس‌آبادى20 / 1 / 1355 نامه‌اى به رئیس جمهور عراق درباره تضییقات نسبت به شیعیان در مراسم عاشوراى حسینى8 / 11 / 1355 نامه‌اى در همین موضوع به آیت‌اللّه‌ العظمى خوئى8 / 11 / 1355 تلگرامى به امام خمینى (ره) در شهادت آیت‌اللّه‌ حاج سید مصطفى خمینى2 / 8 / 1356

 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ العظمى خوانسارى در حادثه 19 دى قم2 / 10 / 1356 نامه‌اى در جواب اظهار همدردى علماى خرم‌آباد در حادثه 19 دى قم5 / 11 / 1356 نامه‌اى در جواب به اظهار همدردى علماى اصفهان در حادثه 19 دى قم5 / 11 / 1356 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ شیرازى در حادثه 19 دى قم12 / 11 / 1356 نامه‌اى به علماى لاهیجان در همین رابطه16 / 11 / 1356 اعلامیه‌اى به مناسبت چهلمین روز شهداى حادثه 19 دى قم25 / 11 / 1356 نامه‌اى به علماء تبریز درباره جنایات رژیم شاه در 29 بهمن10 / 12 / 1356 اعلامیه‌اى در حمله رژیم اشغالگر فلسطین به جنوب لبنان10 / 12 / 1356 نامه‌اى درباره اعزام نماینده جهت رسیدگى به وضع شیعیان جنوب لبنان2 / 1 / 1357اعلامیه‌اى به زبان عربى در حمله رژیم اشغالگر فلسطین به جنوب لبنان2 / 1 / 1357اعلامیه‌اى دیگر در همین راستا2 / 1 / 1357نامه‌اى به شیخ مهدى شمس‌الدین درباره جنایات صهیونیستها در جنوب لبنانفروردین 1357اعلامیه‌اى به مناسبت چهلمین روز شهداى فاجعه تبریز7 / 1 / 1357نامه‌اى درباره کمکهاى مالى به مسلمانان لبنان16 / 1 / 1357 نامه‌اى به علماى یزد درباره وقایع خونین این شهر23 / 1 / 1357 نامه‌اى درباره تبعید علماء و وعاظ و بازرگانان29 / 1 / 1357 اعلامیه مراجع تقلید آیت‌اللّه‌ گلپایگانى، شریعتمدارى و مرعشى به مناسبت چهلمین روز شهداى شهرهاى یزد، جهرم، اهواز15 / 2 / 1357 نامه‌اى به جامعه روحانیت زنجان درباره حمله مزدوران رژیم شاه به بیت معظم‌له31 / 2 / 1357 نامه‌اى در جواب جامعه روحانیت اردبیل درباره ضرب و جرح طلاب و فضلاء2 / 3 / 1357نامه‌اى در پاسخ به تجار و بازرگانان اردبیل درباره ضرب و جرح طلاب وفضلاء2 / 3 / 1357نامه‌اى به روحانیون ملایر درباره حمله مزدوران رژیم به بیت معظم له4 / 3 / 1357

پاسخ به تلگرام امام خمینى(ره) در حمله مزدوران رژیم شاه به بیت ایشان4 / 3 / 1357 اعلامیه‌اى درباره اعمال غیراسلامى و غیرانسانى رژیم شاه به بیت ایشان5 / 3 / 1357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ شیرازى در حمله مزدوران رژیم شاه به بیت معظم له14 / 3 / 1357 اعلامیه‌اى درباره اعمال غیراسلامى و غیرانسانى رژیم شاه17 / 3 / 1353 اعلامیه‌اى از مراجع تقلید (آیات عظام گلپایگانى، شریعتمدارى و مرعشى) در اعتراض به کشتار مردم مسلمان ایران21 / 3 / 1357 نامه‌اى به دانشجویان مسلمان مقیم اروپا و آمریکا در تکذیب اخبار مربوطه به مصالحه روحانیت با دولت31 / 3 / 1357 نامه‌اى به آقاى محمود بهبهانى درباره تبعید ایشانتیرماه 1357نامه‌اى در پاسخ به نامه آیت‌اللّه‌ حاج سید حسین خادمى درباره دخالت اوقاف در امور مذهبى8 / 4 / 1357 نامه‌اى به علماء و اصناف خرمشهر درباره اعمال خلاف مأموران رژیم شاه در این شهر15 / 4 / 1357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ حاج سید حسین خادمى درباره تحصن خانواده زندانیان در منزل ایشان19 / 4 / 1357 نامه‌اى درباره نقشهاى ایادى استعمار و دشمنان اسلام27 / 4 / 357 نامه‌اى درباره برگزارى جشنهاى نیمه شعبان27 / 4 / 1357 نامه‌اى در دعوت به پایدارى و استقامت در برابر رژیم شاه و تقبیح عمل مجلس در تبدیل تاریخ هجرى به تاریخ شاهنشاهى27 / 4 / 1357 نامه‌اى در پاسخ آیت‌اللّه‌ مکارم درباره تبعید و محاکمات غیرقانونى رژیم شاه6 / 5 / 1357نامه‌اى درباره حوادث شهرستان اقلید23 / 5 / 1357 اعلامیه‌اى از سوى مراجع قم (حضرات آیات عظام گلپایگانى، شریعتمدارى و مرعشى) درباره کشتار وحشیانه مردم مسلمان ایران 23 / 5 / 1357نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ حاج آقا على صافى درباره بازداشت و تبعید علماء و وعاظ29 / 5 / 1357

نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ حاج سید محمدباقر ابطحى درباره هوشیارى ملت و روحانیت در ادامه مبارزه3 / 6 / 1357نامه‌اى به شریف امامى درباره فاجعه 17 شهریور تهران17 / 6 / 1357 اعلامیه‌اى درباره فاجعه 17 شهریور تهران18 / 6 / 1357 نامه‌اى به مجلس شوراى ملى در پى فاجعه 17 شهریور تهران19 / 6 / 1357 اعلامیه‌اى همراه با آیت‌اللّه‌ مرعشى، آیت‌اللّه‌ شریعتمدارى به مناسبت هفتمین روز شهداى فاجعه 17 شهریور تهران21 / 6 / 1357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ شیرازى درباره فاجعه زلزله طبس24 / 6 / 1357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ حاج سید حسن طباطبایى قمى درباره فاجعه زلزله طبس24 / 6 / 1357 اعلامیه‌اى در همین راستا27 / 6 / 1357 پاسخ به تلگرام شریف امامى (رئیس مجلس سنا) درباره تسلیت فوت فرزند معظم له4 / 7 / 1357 تلگرام به شهید آیت‌اللّه‌ سید محمدباقر صدر درباره محاصره بیت امام در نجف اشرفمهرماه 1357اعلامیه‌اى همراه با آیت‌اللّه‌ العظمى مرعشى نجفى و آیت‌اللّه‌ العظمى شریعتمدارى درباره رفتار غیرانسانى رژیم عراق نسبت به امام خمینى14 / 7 / 1357 پاسخ به تلگرام امام به مناسبت فوت فرزند ایشان15 / 7 / 357 نامه‌اى به علماى خرم‌آباد درباره اعمال وحشیانه رژیم شاه16 / 7 / 1357 نامه‌اى به علماى کرمانشاه درباره اعمال وحشیانه رژیم شاه16 / 7 / 1357 اعلامیه آیات عظام و مراجع تقلید قم (مرعشى، شریعتمدارى، گلپایگانى) به مناسبت چهلمین روز شهداى 17 شهریور تهران20 / 7 / 357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ حاج شیخ على‌اصغر صالحى درباره حمله مزدوران رژیم شاه به مسجد جامع کرمان27 / 7 / 1357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ حاج شیخ رضا انصارى درباره حوادث شهرستان همدان4 / 8 / 1357

تلگرامى به فرهنگیان زرند4 / 8 / 1357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ حاج سید حسین خادمى درباره جنایات رژیم شاه در اصفهان و دیگر شهرهاى کشور9 / 8 / 1357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ حاج سیدعلى بهشتى درباره حمله مزدوران رژیم شاه به اسلام‌آباد غرب9 / 8 / 1357 نامه تشکر از برادران اهل تسنن کردستان10 / 8 / 1357 پاسخ به نامه جمعى از عشایر و روستائیان درباره تحرکات و تفرقه‌افکنیهاى رژیم شاه15 / 8 / 1357 اعلامیه‌اى به همراه (آیت‌اللّه‌ مرعشى نجفى، آیت‌اللّه‌ شریعتمدارى) درباره کشتار وحشیانه مردم شهرهاى مختلف ایران)18 / 8 / 1357 تلگرامى به ازهارى (نخست‌وزیر) درباره کشته شدن مردم مسلمان27 / 8 / 1357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ حاج شیخ بهاءالدین محلاتى درباره حوادث شیرازآذر 1357اعلامیه آیات عظام حوزه علمیه قم (گلپایگانى، مرعشى، شریعتمدارى) درباره حادثه شهر مشهد3 / 9 / 1357 نامه‌اى به علماى بندر لنگه درباره توطئه‌هاى رژیم شاه در ایجاد اختلاف میان برادران اهل تسنن و تشیع6 / 9 / 1357پاسخ به نامه علماى بیرجند درباره حمله مزدوران رژیم شاه به مدرسه علوم دینى در این شهر9 / 9 / 1357 اعلامیه آیات عظام حوزه علمیه قم درباره ضرب و جرح روحانیون در شهرهاى مختلف16 / 9 / 1357 اعلامیه درباره توطئه‌هاى رژیم شاه و لزوم هوشیارى و آگاهى مردم در راهپیمایى تاسوعا و عاشورا18 / 9 / 1357 اطلاعیه آیات عظام حوزه علمیه قم (گلپایگانى، شریعتمدارى، مرعشى) درباره اعتراض به اعمال غیرانسانى رژیم شاه و کشتار مردم مسلمان در شهرهاى مختلف ایران25 / 9 / 1357 نامه‌اى به علماى اعلام درباره حمله مزدوران رژیم شاه به‌بیمارستانهاى مشهد2 / 10 / 1357

پاسخ به تلگرام همدردى علماى رشت درباره حوادث شهرهاى مشهد، اصفهان، شیراز1357پاسخ به نامه کارگران و کارمندان صنعت نفت جنوب ایران1 / 10 / 1357 نامه‌اى به آیت‌اللّه‌ العظمى شیرازى درباره کشتار مردم مسلمان مشهد11 / 10 / 1357 اعلامیه مراجع تقلید حوزه علمیه قم درباره کشتار فجیع در برخى از شهرهاى ایران17 / 10 / 1357 نامه‌اى درباره غیرقانونى بودن دولت بختیار30 / 10 / 1357

نمونه‌هایى از اعلامیه‌هاى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى پیش از پیروزى انقلاب

براى اطلاع و آشنایى هر چه بیشتر خوانندگان گرامى با مبانى فکرى و مبارزاتى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى تنها سه نمونه اعلامیه‌هاى آن معظم‌له را ذکر مى‌کنیم :

 

1ـ نامه‌اى خطاب به نخست‌وزیر ازهارى

در تاریخ 27 / 8 / 57 در شرایط خفقان و تسلط رعب و وحشت و حکومت نظامى رژیم پهلوى معظم‌له پیامى به ارتشبد ازهارى نخست وزیر وقت مخابره مى‌نمایند که به دلیل محتواى آن مورد توجه ویژه محافل سیاسى و مذهبى قرار مى‌گیرد :

(تهران ـ تیمسار آرتشبد غلامرضا ازهارى

ابلغکم رسالات ربى و انا لکم ناصح امین[78]

بر حسب وظیفه شرعیه و مسئولیت مهمى که بر عهده دارم لازم دانستم به جنابعالى و تمام درجه داران و افسران آرتش تذکر دهم؛ باشد که این تذکرات باعث تنبیه و اتخاذ ترتیب مشروع و منطقى گردد و در مقابل خداوند متعال و وجدان و ملت ایران و مردم آزاد دنیا بیش از این، این مملکت اسلامى سرافکنده و مورد تنفر واقع نشود. «فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لا یکن امرکم علیکم غمة»[79]

آقاى ازهارى! سلب آزادیهاى فردى و اجتماعى و ایجاد اختناق و سانسور و کشتار و اتلاف نفوس نه شما را بر ابقاى حکومت استبدادى توفیق مى‌دهد و نه این مملکت ستمدیده را آرام و نه مقام روحانیت را از انجام وظایف شرعیه باز مى‌دارد. اگر راستى بقاى این مملکت را مى‌خواهید با ملت عناد و لجاج نورزید و بر آتش تنفر و انزجار و اعتراض و اعتصابى که ضد اسلامى بودن و مخالف مصالح مملکت بودن آن رو روشن کرده است هیزم نریزید و از راهى که منتهى به ندامت و زوال حیثیات مملکت است بازگردید. به نداى وجدان و عقل و دین پاسخ دهید. با اسلحه‌اى که در انبارها با پرداخت میلیاردها پول ملت محروم ذخیره شده، ملت را که مالک واقعى آن است نکشید و به اظهار پشتیبانى بعض اجانب که مى‌خواهند شما را هر چه بیشتر به دشمنى با ملت برانگیزند تا مطیع فرمانشان باشید و غیر از آنها پناهگاه و پشتیبانى نداشته باشید مغرور نشوید و شخص پرستى را بر مصالح مملکت ترجیح ندهید. من به شما اتمام حجت مى‌کنم که آنچه شما در مقام حفظش هستید که حتما خواسته ملت و مصلحت مملکت نیست مجوز این اقدامات خشونت بار نمى‌باشد. آیا نمى‌بینید که مملکت در اعتصاب است؟ آیا نمى‌دانید که دانشگاهیان و فرهنگیان و بازاریان و کارگران و کارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جراید همه و همه همکارى با نظام را خیانت به مملکت و حقوق و آزادى خود مى‌دانند؟

راضى نشوید در تاریخ ثبت شود که آرتش ایران پس از سالها استراحت ملت را هدف قرار داد و خیابانها و کوچه و بازار و دانشگاه و مدارس را از خون ملتى که بودجه هنگفت ارتش را متحمل است رنگین ساخت.

آقاى ازهارى با توجه به اینکه نهضت اصیل ملت ایران براى طرد استعمار و استبداد تمام قشرهاى مملکت را فرا گرفته است مقابله با آن با نیروهاى مسلح و کشتار صغیر و کبیر مملکت را از بحران و ناآرامیها نجات نخواهد داد و مردم به چیزى غیر از پایان یافتن حکومت استبدادى و تأمین آزادى و عدالت اجتماعى در سایه برقرارى نظام اسلامى راضى نخواهد شد. شما که به عنوان حفظ نظام مشروطه سلطنتى با مردم روبرو شده‌اید و افراد را به جرم مخالفت با رژیم دستگیر مى‌نمایید. مى‌دانید که نیم قرن است از جانب نظام حاکم بر این مملکت رژیم مشروطه ملغى شده و سالها است که عملاً بساط آن را برچیده‌اند و به رژیم دیکتاتورى و به اصطلاح شاهنشاهى که از فلسفه‌هاى مهم انقلاب مشروطه پایان دادن به آن بود تبدیل شده است و اسناد و مدارک و سخنرانیها و مسافرتها و اوضاع مملکت و روزنامه‌ها همه در این مدت گواه این است که رژیم مشروطه عملاً و رسما و حتى اسما الغاء شده است؟ آیا خود شما واقعا تحت رژیم مشروطه بر مملکت مسلطید؟ بیایید بیش از این مملکت را به خطر و مردم را به جنبش وادار نسازید. معلوم است مردم این سبک حکومت و استبداد را نمى‌توانند هضم نمایند که این همه کشته مى‌دهند و باز هم ایستادگى مى‌نمایند. آیا اگر مملکتى رژیم خود را بخواهد تغییر دهد، آرتش آن ملت حق دارد به عنوان معارضه و کوبیدن ملت وارد عمل شود و مردم را هدف تیر قرار دهد و به قتل عام تهدید نماید؟ از خدا بترسید و از راه باطل برگردید. خداوند متعال همه را به رشد و اصلاح و آنچه موجب خیر و ترقى مسلمانان و طرد استعمار است هدایت فرماید؟!!

17 ذى‌الحجه الحرام 1399 ه ق 27 / 8 / 57

انتشار متن تلگراف ایشان در آن شرایط خفقان که جاى جاى مملکت ایران را رعب و وحشت و حکومت مسلسل و ظلم فرا گرفته بود، اعجاب همگان را برانگیخت و شور و شوق مردمى را که نیازمند به تقویت روحى بیشتر از طرف روحانیون و روشنگرى مراجع تقلید بودند دو صد چندان نمود و با وجود منع شدید عبور و مرور شبانه در فرصت کوتاهى اعلامیه در سر هر کوى و برزن نصب گردید و مردم براى به دست آوردن نسخه‌هاى آن در تکاپو بودند.

بدین ترتیب سختگیرى و فشار دستگاه بر ایشان به مراتب بیش از سابق گردید. اما اینها همه در نظر معظم‌له موانع کوچکى بودند که از ضعف و زبونى رژیم در حال اضمحلال سرچشمه مى‌گرفت و نمى‌توانست در اراده آهنین ایشان خللى وارد آورد.

 

2ـ به مهندسین و کارگران صنعت نفت

معظم‌له در پاسخ تلگرام کارمندان و کارگران صنعت نفت اعلامیه‌اى حماسه‌آفرین صادر نمودند.

کارمندان صنعت نفت در تلگرام خود به محضر ایشان بسیارى از مسائل و دردهایشان را مطرح کرده و اظهار داشته بودند که رژیم تحت فشارشان قرار داده و تهدید به تجاوز به ناموسشان نموده و اظهار مى‌دارد که اعتصابشان مورد تأیید مراجع تقلید نیست و همچنین اعلام داشته بودند که هرگز تولید نفت مصرف داخلى را قطع ننموده و کمبود نفت به دلیل ارسال سهمیه داخلى به اسرائیل و مصرف بى حد و حصر آرتش مى‌باشد. لذا از ایشان تقاضا نموده بودند حکم شرعى را سریعا در مورد اعتصاب شرکت نفت و ارسال نفت به اسرائیل و آفریقاى جنوبى و دیگر کشورهایى که در آن موقعیت خطیر تاریخى از حکومت بیداد و ضداسلامى ایران حمایت مى‌کنند اعلام فرمایند.

ایشان در پاسخ به آنان تلگرامى در تاریخ 5 دیماه 57 به این شرح صادر نمودند :

بسم‌اللّه‌ الرحمن الرحیم

رشد و آگاهى اجتماعى و اسلامى کارکنان شرافتمند و مسلمان صنعت نفت مورد تقدیر است.

متأسفانه حکومت به جاى تنازل در برابر خواسته‌هاى مشروع ایشان و عموم ملت مى‌خواهد با شدت عمل اعتصاب کنندگان را مجبور به شکستن اعتصاب نمایند و با اینکه در کشتن مردم بى‌اسلحه و سلب آزادى از آنها و ارسال نفت به اسرائیل و تحریک افراد مزدور به نام شاهدوست بر حمله به خانه‌ها و مغازه‌ها احکام مسلمه اسلام را کنار گذاشته... از روزى که پس از ملى شدن صنعت نفت مجددا این ثروت ملى تحت تسلط درآمد، از جانب مردم هیچگونه نظارت بر فروش نفت و صرف درآمد آن برقرار نبوده و عوایدش به صورتهاى مختلف در جهت ضد مصالح ملت و ولخرجیها و عیاشى‌ها و ترویج فساد و فحشاء و حقوق گزاف مستشاران اجنبى و اندوختن در بانکهاى خارجى و صرف میلیاردها در خرید اسلحه و پر کردن جیب استعمار به یغما رفته است و مملکتى که مى‌توانست با این درآمد و ثروت سرشار در تمام شئون علمى و صنعتى و کشاورزى و دامدارى به پیشرفتهاى شایانى نائل شود وضع اقتصادیش از کشور مشابهى که نفت ندارد بدتر شده است. جهت اطلاع عموم اعلام مى‌داریم حرمت مؤکد کمک و تقویت کفار که با مسلمین در حال جنگ مى‌باشند از احکام مسلمه اسلامى است و تا سرزمینهاى مسلمان از احتلال و تجاوز آنان آزاد نشده جلوگیرى از ارسال نفت براى اسرائیل و کشورهایى که با جنبش اسلامى ایران ضدیت مى‌ورزند و حکومت استبدادى آن را تأیید مى‌نمایند به وسیله اعتصاب و امتناع از استخراج نفت زاید بر مصرف داخلى عمل به وظیفه و تکلیف شرعى است.

تا وقتى که اطمینان حاصل نشود که درآمد نفت مانند گذشته غارت و تاراج نمى‌شود این امتناع به جا لازمه علاقه بر مصالح عالیه مسلمین و موجب حفظ ذخایر مملکت و جلوگیرى از هدر رفتن آن مى‌باشد. بدیهى است کارکنان شریف و مسلمان صنعت نفت اگر اطمینان پیدا کنند نفتى را که استخراج مى‌نمایند به مصرف داخل کشور مى‌رسد به مقدار مورد نیاز مردم و رفع مضیقه داخلى استخراج نموده و راضى به ضرر برادران دینى خود نخواهند شد. موفقیت عموم مسلمین را در عمل به احکام و وظایف شرعیه از خداوند متعال مسئلت‌دارم.

محرم‌الحرام 1399 ه ق ـ 5 / 1 / 57

 

3ـ تلگرام به شاپور بختیار

پس از روى کار آمدن بختیار که با وعده‌هاى دهان پرکن و پرزرق و برق و خود را مرغ طوفانى مى‌دانست که از امواج باکى ندارد و خادم خلق و ملت است و با چسباندن خود به جامعه روحانیت از یک سوى و از سوى دیگر به گروههاى به اصطلاح ملى و روشنفکر مى‌خواست وجهه و آبرو و پایگاهى براى خود بین مردم دست و پا کند و اظهار مى‌کرد 90 درصد علماى اعلام و مراجع تقلید با سکوتشان مرا تأیید مى‌کنند.

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در تاریخ 1 / 10 / 57 براى روشن شدن ذهن کند و زنگ زده او نامه‌اى خطاب به وى نوشتند که به صورت اعلامیه در کل کشور پخش شد و موجب بیدارى و بصیرت هر چه بیشتر مردم شد.

بسم‌اللّه‌ الرحمن الرحیم

جناب آقاى دکتر شاپور بختیار

«مسموع شد که جنابعالى نه دهم (90%) از حضرات آقایان علماى اعلام و مراجع (دامت برکاتهم) را متهم نموده‌اید که با سکوت خود در مورد دولت شما موافقت دارند. اگر چه این موضوع محتاج به رد نیست اما براى اینکه مبادا بعضى توهم کنند این تهمت حقیقت دارد تذکر مى‌دهم:

جنابعالى آنچه در این مدت کوتاه براى توجیه قبول نخست‌وزیرى اظهار داشته‌اید، جز یک سفسطه و اشتباه کارى، مطلب معقولى نگفته‌اید. البته بر هر کسى لازم است که در این شرایط حساس و خطیر از خدمت به جامعه و قبول هر مسئولیت که از عهده آن برآید، استقبال نماید ولى این قبول مسئولیت به هر شکل و عنوان باشد، علیرغم خواسته‌هاى ملت و مخالفت مردم بر اساس غیرقانونى که سالهاست به دسیسه استعمار جریان داشته است، صحیح نیست. شما وجدانا و شرعا موظفید هر وقت مقامات صلاحیت دار و ملت ایران به شما خدمتى ارجاع نمودند بپذیرید و از قبول هر مسئولیتى که با حاکمیت ملى و حقوق جامعه مخالفت داشته باشد جدا اجتناب نمایید. اگر ملت شما را در این شرایط حساس به مأموریت گماشته بود و شما علیرغم تمام مشکلات موجود آن را پذیرفته بودید مى‌توانستید از خود دفاع نمایید و دولت خود را ملى و قانونى معرفى کنید. اما با اینکه همه مى‌دانند دولت شما را در اساس و انتصاب با دولتهاى خائن که در این ادوار 50 ساله نصب شده‌اند جز اینکه قبل از صدور فرمان رأى تمایل گرفته‌اید هیچ فرقى ندارد. از تظاهرات متعددى که از  مراجعه به آراى عمومى قاطع‌تر بود و تشکیلات (رژیم) سابق را که به شما فرمان داد غیرقانونى و غیر رسمى اعلام داشت و هر حکومتى را که بر اساس سابق باشد ملغى کرد چه جواب مى‌دهید؟

مجلسین غیرقانونى که به شما رأى اعتماد دادند همان مجلسینى است که به هویداها رأى اعتماد دادند و افرادى که به اسم نامزدهاى حزب تحمیلى و بى مسماى رستاخیز به تهدید ساواک انتخاب شده‌اند نمى‌توانند دولت شما را قانونى کنند و شما مسئول حوادث و کشتارها و تجاوزاتى که در این روزها در اهواز، دزفول، نجف‌آباد، خوانسار، اندیمشک، نهاوند و سایر بلاد به نفوس و اموال مردم شده باشید.

فرضا تمام خواسته‌هاى مردم را عملى کنید، اصل صلاحیت خود را در دخالت در امور چگونه قانونى مى‌نمایید، شما که مى‌گویید 25 سال با رژیم دیکتاتورى حاکم مبارزه داشته‌اید با این عمل خود قانونى بودن آن دولتها را که رژیم استبداد روى کار آورد تصویب کرده و مواضع خود را تغییر داده‌اید.

من به شما و تمام افرادى که در این امواج خروشان احساسات ملى، حرکت در مسیر مخالف موج، خلاف مصلحت و موجودیت و استقلال مملکت است. با آنها که این امواج را رهبرى مى‌کنند تا کشتى مملکت را به ساحل نجات برسانند، همکارى نمایید. ملت مسلمان را نمى‌توان از راهى که رفته است بازدارند باید هر کس ملت را یارى کند تا در راهى که رفته به مقصد برسد و هر چه زودتر نظم و استقرار و ثبات کامل بر اساس عقاید و تعالیم و برنامه‌هاى اسلامى برقرار گردد. از خداوند متعال خیر و صلاح و ترقى مملکت و دفع شر ایادى استعمار را مسئلت مى‌نمایم. «انه قریب مجیب».

«والسلام على من‌اتبع‌الهدى ـ سید محمدرضا الگلپایگانى

21 صفرالمظفر 99 30 / 10 / 57»

بارى این پیامها و اعلامیه‌هاى کوبنده، آخرین روزنه‌هاى امید را به روى بختیار و دیگر همکاران رژیم بست و درست سه هفته بعد مرغ طوفان را امواج خشمگین ملت انقلابى و مسلمان ایران غرق نمود و تلاشهاى مذبوحانه‌اش عقیم ماند و بالاخره به سوى اربابانش پرواز نمود. اینها نمونه‌هایى بس اندک از دهها اعلامیه کوبنده و روشنگر این زعیم عالیقدر اسلامى بود که در آن روزهاى پرخاطره و ظلمانى در راه روشنگرى امت مسلمان ایران انتشار یافته است.

 

مواضع آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در خصوص سیاستهاى ضد فرهنگى رژیم شاه

رژیم طاغوت استحاله فرهنگ اسلامى کشور را سرلوحه برنامه‌هاى خود قرار داده بود. این هدف که از راه مخالفت با گسترش فرهنگ اسلامى و محو آثار و مظاهر آن و نیز ترویج فرهنگ مبتذل غربى و... صورت مى‌گرفت.

تغییر تاریخ هجرى شمسى با شاهنشاهى لغو تعطیلات مذهبى، ترویج فرقه ضاله بهائیت، گسترش مراکز فحشاء و بى‌بند و بارى، جلوگیرى از حجاب دختران مسلمان در مدارس، ترویج ابتذال و فحشاء در مدارس تحت عنوان لایحه خانواده، سپاه دانش دختران و... از مصادیق بارز اهداف رژیم در خصوص استحاله فرهنگ و سنن اسلامى به شمار مى‌آمد. ایشان در برابر هر یک از موارد فوق جالب و قابل تأمل است که در فرازهاى مختلف این مجموعه اسنادى آمده است. اینک به برخى از آنها اشاره مى‌نماییم :

 

1ـ تغییر تاریخ هجرى شمسى به شاهنشاهى و موضع آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در قضیه تغییر تاریخ هجرى به شاهنشاهى موضعگیرى نمود و با صدور اعلامیه رسما به آن اعتراض کرد. معظم‌له در آن ایام که حکومت وحشت و جو اختناق هر کوى و برزن ایران را فرا گرفته بود به پا خواستند و همان روز اول که موضوع تغییر تاریخ هجرى اعلام شد بدون دفع‌الوقت با صدور دو بیانیه جداگانه خطاب به رؤساى سنا و قانون‌گذارى رژیم پهلوى فرمودند:

«قطعنامه مجلسین متضمن الغاى تاریخ رسمى و مقدس شمسى هجرى اسلامى موجب تعجب و نگرانى شدید مسلمانان و هر فرد علاقمند به ثبات و بقاى مملکت گردیده.

اقدام ناگهانى مجلسین در تصویب این قطعنامه توهین به اسلام و صاحب شریعت مقدسه و خلاف انتظار جامعه مسلمان ایران است و تغییر مبدأ تاریخ به تاریخى که قطعنامه پیشنهاد شده براى ملتى که اکثریت قریب به اتفاق آن مسلمان و معتقد به اسلام و تعظیم شعائر اسلامى است و به اینکه مبدأ تاریخش سال هجرت پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام مى‌باشد، افتخار دارد، مفهوم صحیحى ندارد و قابل تحمل نیست. اکنون انتظار عموم مسلمانان این است که مجلسین تدارکات این توهین بزرگ را نموده و با الغاء این قطعنامه علاقه و احترام خود به دین مبین اسلام و تاریخ و شعائر اسلامى که حافظ ثبات مملکت است اعلام نمایند».

معظم‌له در سخنان خویش با انتقاد از اعمال و حرکات رژیم در مخالفت با مظاهر اسلامى، این کار را به مصداق بارز بازگشت به توحش قبل از اسلام دانسته و مى‌فرمایند :

«ما را مرتجع مى‌نامید و مى‌گویید از قوانین 1400 سال پیش تبعیت مى‌کنید. پس شما که قوانین 2500 سال قبل را زنده کرده‌اید مرتجع نیستید؟ شما که بربریت و توحش اعصار قبل از اسلام را ترویج مى‌کنید مرتجع نیستید؟ قبل از اسلام دختران را زنده به گور مى‌کردند. الآن هم شما سقط جنین را ترویج مى‌کنید. قبل از اسلام مرد و زن همچون حیوان با هم آمیزش داشتند، الآن هم شما همان را تبلیغ مى‌کنید...»[80]

و در اطلاعیه‌اى خطاب به مردم ایران مى‌نویسند :

«تغییر تاریخ اسلام با تاریخ مجهول و مجعول کفر و آتش‌پرستى مخالفت صریح با شعائر اسلامى و اهانت به مقام شامخ حضرت ختمى مرتبت (صلى‌اللّه‌ علیه و آله و سلم) مى‌باشد. بر تمام طبقات لازم است در اسناد و مدارک و نوشته‌هاى خود تاریخ اسلامى را بنویسند و نگذارند فراموش شود.»

و در اعلامیه دیگرى ضمن تأکید بر آسیب‌پذیر بودن سیاستهاى ضداسلامى رژیم طاغوت مى‌فرمایند :

«دیگر نمى‌توان مردم را با برنامه‌هاى مرتجعانه و حقارت بخش دو هزار و پانصد سال پیش اقناع نمود. مرتجعین نمى‌توانند شعائر دوره جاهلیت را که توحید اسلام و احکام قرآن بر آن خط بطلان کشید تجدید نمایند.»[81]

 

2ـ مقابله با فرقه ضاله بهائیت

یکى از مهمترین برنامه‌هاى رژیم شاه در ضدیت با اسلام ترویج فرق ضاله از جمله فرقه ضاله بهائیت بود. بسیارى از افراد ذى‌نفوذ در رژیم طاغوت از هویداى نخست وزیر گرفته تا صاحبان صنایع و کارخانجات بزرگ کشور بهائى بودند. بیت‌المال مسلمین که مى‌بایست در راه رفاه و آسایش مسلمانان و تقویت و تأیید دین مبین اسلام هزینه شود در خدمت ترویج اهداف این فرقه ضاله قرار گرفته بود.

در چنین شرایطى حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى با صدور فتوایى به تحریم کالاهاى شرکتهاى مربوط به آن فرقه ضاله پرداختند و با اعلام حرمت معامله با آنها شاهرگ حیاتى آنان را هدف قرار دادند. متن آن فتوا به شرح زیر است :

«تقویت کفر به هر کیفیت و عنوان حرام است و لازم است مؤمنین از خرید و فروش و قبول نمایندگى و تبلیغ براى اجناسى که مربوط به این فرقه ضاله مضله مى‌باشد خوددارى نمایند و سزاوار است تجار و متمکنین و متدینین با تأسیس شرکتهاى همکاریهاى تجارى رفع نیازمندیهاى جامعه را بنمایند و نگذارند این فرقه در شئون اقتصادى مسلمین نفوذ نمایند. ـــ خداوند متعال همه را از شر شیطان و نفس اماره و فتن آخرالزمان محافظت و مسلمانان را نصرت عنایت فرماید.[82]محمدرضا الموسوى الگلپایگانى»

فتواى معظم‌له در این خصوص بار دگر خاطره صدور اعلامیه‌ها و بیانیه‌هاى امام خمینى علیه نظام طاغوت ستم شاهى و نیز فتواى تاریخى میرزاى شیرازى، تحریم تنباکو را در خاطره‌ها زنده ساخت و قدرت و صلابت و نفوذ مرجعیت شیعه را به رخ استعمارگران کشاند.

 

3ـ مقابله با ترویج بى بندوبارى

از جمله اقدامات مهم آیت‌اللّه‌ گلپایگانى مقابله با توطئه رژیم در ترویج فساد و بى‌بند و بارى در جامعه بود که با هدف از بین بردن مظاهر جامعه مسلمان ایران صورت مى‌گرفت. برابر گزارش ساواک اقدامات ایشان در این خصوص در قم در رأس اقدامات علماء و مراجع و محافل مذهبى دیگر بود.

در قضیه تأسیس سینما در قم، آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به شدت به مخالفت با آن پرداختند و در سخنرانى خود در مسجد اعظم قم با به کار بردن الفاظ شدیداللحن به اقدام رژیم پهلوى دایر بر تأسیس سینما اعتراض کردند و فرمودند

«ما امیدواریم آن کسانى که قصد تأسیس این لانه فساد را دارند زودتر نابود شوند[83] این جریان مدتها پیش قرار بود به مرحله اجرا درآید ولى به خاطر اقداماتى که کرده‌ایم تاکنون تعویق افتاده است. در هر حال ما اقدام کرده و بعدا هم مى‌کنیم.»[84]

جدیت معظم‌له در مقابله با اقدامات ضد اسلامى رژیم به حدى بود که در دیدار با رئیس شهربانى هم علنا تهدید به قیام نمودند و فرمودند :

«... چنانچه در قم سینما ایجاد شود ما قیام خواهیم کرد و بیش از این حاضر نیستیم صبر کنیم و اگر هم در این راه من کشته شدم مانعى ندارد، چه اصرارى که بعضى از مأمورین مى‌خواهند با ساختن سینما آشوب بر پا کنند...»[85]

مفاد گزارشهاى متعدد ساواک پس از این موضعگیرى حاکى است :

«... حال که آقاى گلپایگانى قصد قیام دارد، با قاطعیت هر چه تمامتر ضربه‌هاى لازم را به ایادى و اطرافیان وى به موقع وارد و مجالى به آنان نداد که حتى تصور آن را به کند...»[86]

آن مرجع عالیقدر در دیدارهاى خود با مردم با انتقاد از سیاستهاى ضدفرهنگى رژیم مى‌فرمودند :

«دولت ایران از تمام دولتها بدتر است حتى دولتهاى کافر. زیرا در تمام ممالک لااقل رعایت شهرهاى مذهبى خود را مى‌کنند.»[87]

معظم‌له پس از تأسیس آن لانه فساد، درس و نماز جماعت خویش را به عنوان اعتراض و اعتصاب تعطیل کردند و پس از حضور در درس طى سخنرانى در اجتماع کم‌نظیر طلاب در مسجد اعظم سیاستهاى ضداسلامى رژیم را به باد انتقاد گرفتند.

این اعتراضات و انتقادات تأثیر خود را بر جاى گذاشت و سینماى قم به دست جوانان غیور به خرابه‌یى تبدیل شد و آیت‌اللّه‌ مرعشى نجفى با خرید زمین آن، مدرسه علمیه‌اى به جاى آن بنا کرد و رژیم شاه نیز دیگر جرأت نکرد در قم دست به چنین اقداماتى زند.

 

جنایات اسرائیل در فلسطین و لبنان و مواضع آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

از مسائلى که حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى براى آن اهمیت فراوانى قائل بودند مسأله تهاجم اسرائیل به فلسطین و لبنان و وجود آن غده سرطانى در کنار مرزهاى کشورهاى اسلامى بود. آن مرجع عالیقدر در بیانات و پیامهاى متعدد با عنوان آیه کریمه «لتجدن اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود والذین اشرکوا» مسئله فلسطین را مسئله‌اى اسلامى و نه عربى دانسته و مسلمانان را به حفظ اتحاد و یکپارچگى در مقابله با صهیونیسم‌هاى غاصب فرا خواندند.

سزاوار است حضرات علماء اعلام و عموم مسلمین در شهرستانها بلکه سایر ممالک اسلامى عزاى عمومى اعلام نموده و با تشکیل و شرکت در این گونه مجالس همدردى و پشتیبانى حوزه را با برادران مسلمان علیه صهیونیسم و عمال استعمار اعلام نمایند.[88]

معظم‌له در سخنانى به مناسبت آتش‌سوزى مسجدالاقصى در مسجد اعظم فرمودند :

«به علت آتش‌سوزى مسجدالاقصى سه شنبه و چهارشنبه را تعطیل مى‌کنیم تا با برادران مسلمان همدردى خود را اعلام کنیم. در جراید نوشته بودند مسجدالاقصى را آتش زدند تمام اعراب را خشمگین کردند ولى در حقیقت تمام مسلمانان جهان خشمگین شده‌اند و من در اعلامیه خود نوشته بودم باید مسلمانان جهان عزاى ملى اعلام کنند و مثل زمانى که قبول ائمه را در مکه خراب کردند و ملت و دولت ایران همدست شدند و یک روز مثل روز عاشورا را تمام ایران تعطیل شد و مردم با دسته‌جات در خیابانها حرکت کردند حالا هم یک روز باید تعطیل عمومى کنیم و عزاى ملى اعلام شود.

و اما درباره ساختمان مسجد که یهودیها گفته‌اند ما خودمان آن را تعمیر مى‌کنیم مسلمانان نباید اجازه دهند که یهودى مسجدالاقصى را تعمیر کند و بسازد و اگر بخواهند آنها مسجد را بسازند درست کردن آن بدتر از آتش زدن آن است.»[89]

در این میان رژیم شاه که از حامیان و متحدان اصلى اسرائیل در منطقه به شمار مى‌رفت بلافاصله نسبت به سخنان ایشان واکنش نشان داد و حتى منتشرکنندگان اعلامیه معظم‌له را مورد تعقیب و بازداشت قرار داد.

آقاى گلپایگانى ضمن سخنرانى در مسجد اعظم قم با انتقاد از جو و وحشت و خفقان حاکم بر کشور به این مسئله اشاره کرده و مى‌فرمایند :

«درباره آتش‌سوزى مسجدالاقصى که عزاى ملى است یک نوشته‌اى دادم فورا سید فضل‌اللّه‌ چاپخانه‌اى را بردند و آن قدر اذیت کردند که خدا مى‌داند در حالى که نوشته علیه اسرائیل چاپ کرده است او چه گناهى داشت. اگر گناهى در کار بود من گناهکار بودم.»[90]

 

توطئه‌هاى ساواک علیه آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

رژیم شاه به خوبى تشخیص داده بود که آیت‌اللّه‌ گلپایگانى یکى از عوامل اصلى و مقاوم در برابر اندیشه‌هاى انحرافى و ضداسلامى آنان است و بوسیله بیانیه‌ها، اعلامیه‌ها، سخنرانیها و... ضرباتى محسوس و کوبنده بر پیکر پوسیده آنها وارد ساخته است. از این روى ساواک در مواقع مختلف با به کار بردن ترفندهاى مختلف از کارشکنى و پخش اعلامیه‌هاى مجعول علیه معظم‌له خوددارى نمى‌کرد. برخى از این توطئه‌ها که در جهت تضعیف موقعیت مرجعیت ایشان صورت مى‌گرفت عبارتند از :

 

1ـ کنترل دائمى و مراقبت

اقدامات ساواک در کنترل و مراقبت از آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به حدى بود که ساواک با اجاره منزلى در مجاورت بیت ایشان و تعبیه دستگاه شنود در بیت‌معظم له به شنود دائمى مکالمات، دیدارها، رفت و آمدها و فعالیتهاى ایشان مى‌پرداخت تا آنجا که بخش عمده‌اى از اسناد ساواک درباره ایشان از طریق مراقبت و جاسوسى جمع‌آورى شده است. مراقبت و تعقیب دائمى معظم‌له در مسافرتها، ملاقاتها و دیدارهاى شخصى و عمومى تا آن‌جا پیش رفت که آن مرجع بزرگ ضمن سخنرانى در مسجد اعظم قم به آن اعتراض کرده مى‌فرمایند :

«دستگاه مثل یک فرد جانى مرا اذیت مى‌کند... امسال در مشهد خانه من در محاصره سازمان امنیت بود. هر جا مى‌رفتم مرا تعقیب مى‌کردند... دنیا بداند ما آزادى نداریم.»[91]

 

2ـ مخالفت با ترویج مرجعیت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

رژیم شاه که از فعالیتها و مبارزات معظم له به ستوه آمده بود و موقعیت و زعامت ایشان را از بزرگترین عوامل شکست توطئه‌ها و دسیسه‌هاى شیطانى خویش مى‌دانست از راههاى مختلف به مقابله با آن مى‌پرداخت یکى از این اقدامات جلوگیرى از گسترش دامنه مرجعیت آن فقیه بزرگ بود. مأموران شهربانى و ساواک در مواجه با روحانیون رسما از آنان خواستند تا از معرفى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى و امام خمینى(قدس سرهما) به مردم جهت تقلید از آنها خوددارى کنند.[92]

اداره کل 316 ساواک طى گزارش 16 / 5 / 48 به رییس ساواک مى‌گوید:

«... آیت‌اللّه‌ گلپایگانى ضمن مذاکراتى اظهار داشته معتقد است که باید جامعه روحانیت و طلاب در خراسان تقویت شوند و چنانچه امکاناتى براى وى فراهم شود شهریه طلاب حوزه علمیه مشهد و برخى از شهرستانهاى این منطقه را به طور مستمر خواهد پرداخت و چندین ماه است جهت طلاب شهرستانهاى سبزوار و دامغان مقررى تعیین و پرداخت مى‌کند.

ساواک خراسان اظهارنظر کرده چنانچه پرداخت مقرى از طرف گلپایگانى به طلاب استان نهم ادامه یابد در بزرگداشت وى و تحکیم موقعیت او تأثیر به سزایى خواهد داشت و اصلح است ترتیبى داده شود از درآمد گلپایگانى کاسته شود تا قادر به انجام گفته خود دائر بر پرداخت شهریه مستمر به طلاب خراسان نباشد و در نتیجه موجبات تضعیف وى فراهم گردد.»

 

3ـ اخراج و محدود ساختن فعالیت نمایندگان آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

 یکى دیگر از اقدامات ساواک در مقابله با گلپایگانى جلوگیرى از فعالیت نمایندگان و روحانیون منسوب به ایشان در شهرستانها بود. در گزارش ساواک در این باره چنین آمده است :

«همانطور که به استحضار رسید وصول به هدف از جهت تضعیف گلپایگانى جلوگیرى از فعالیت عوامل وى در شهرستانها و طرد آنان از آن مناطق مى‌باشد.»[93]

و در گزارش دیگر با تأکید بر شناسایى روحانیون منسوب به آیت‌اللّه‌ گلپایگانى خواستار دستگیرى فورى و اعزام آنها مى‌شود :

«با مراقبتهاى دقیق به شناسایى عوامل گلپایگانى طرد آنان از منطقه اقدام چنانچه وعاظ مبادرت به بیان مطالبى در این زمینه ـ بیانات آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در مخالفت با اقدامات رژیم ـ نمودند دستگیر و مراتب را اعلام نمایند تا نسبت به اعزام آنها به مرکز اقدام شود.»[94]

معظم‌له در ضمن یکى از بیاناتشان اشاره به این مطلب مى‌فرمایند :

«یک نفر ارسال نمودم (به یکى از شهرستانها) مسجد و غیره درست کرد. بعد دستگاه از ایشان التزام گرفته که چون نماینده فلانى هستید اینجا نیایید.»[95]

 

4ـ طرحهاى مختلف در جهت تضعیف موقعیت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

اقدامات در جهت تضعیف موقعیت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى تا آنجا پیش مى‌رود که هر از چند گاه با ارائه طرحها و پیشنهاداتى موسوم به (طرح تضعیف گلپایگانى) به مخالفت با معظم‌له مى‌پردازند. به عنوان نمونه در سند شماره 3264 / 21 ـ 9 / 9 / 46 نصیرى رئیس ساواک دستور طرح تضعیف ایشان را صادر مى‌نماید.

پیرو دستور رئیس ساواک دایر بر تنظیم طرح مزبور رئیس ساواک قم خطاب به مدیرکل اداره سوم ساواک طرحى را پیشنهاد مى‌کند:

پیشنهادات درباره تضعیف گلپایگانى

پیشنهادات زیر جهت تضعیف آیت‌اللّه‌ گلپایگانى ذیلاً به عرض مى‌رساند تا در صورت تصویب و موافقت به موقع اجرا گذارده شود.

1ـ بیمارستان گلپایگانى به وسیله آقاى دکتر امامى که حقوق بگیر اداره بهدارى شهرستان قم مى‌باشد اداره مى‌شود و سهمیه دارو را نیز بهدارى قم در اختیار این بیمارستان مى‌گذارد. پیشنهاد مى‌شود حال که موضوع ادغام بیمارستانهاى این شهرستان به سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى به مرحله اجرا درآمده و احکام آن نیز رسیده دکتر امامى به محل خدمت خود یعنى سازمان شاهنشاهى احضار و سهمیه دارو نیز قطع گردد. در صورت مراجعه عوامل گلپایگانى براى دریافت دکتر و دارو جواب داده شود. چنانچه بیمارستان کلاً در اختیار سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى درآید و تحویل و تحول شد البته دکتر و دارو مثل سایر بیمارستانها به او داده خواهد شد و در غیر این صورت مجوز قانونى جهت اجراى این عمل وجود ندارد.

2ـ ورود شخصیتهاى مرکز به قم و ملاقات با آیت‌اللّه‌ گلپایگانى و اشاعه این ملاقات به وسیله مأمورین ساواک در منطقه و بعضا انعکاس این ملاقات در جراید.

3ـ تعویض نمایندگان فعال گلپایگانى از شهرستانهایى که در حال حاضر به نفع گلپایگانى فعالیت مى‌نمایند.

4ـ احضار سید مهدى گلپایگانى و على صافى به ساواک به عناوینى که قبلاً طرح آن تهیه شود و چون به طور حتم یکى از این روزها پس از جلب با خود اینجانب در ماشین رئیس ساواک بنشیند و پس از گردش در شهر در حال خیلى صمیمى به ساواک آورده شود البته این کار مستلزم پیش‌بینیهاى لازم در ستاد مرکزى مى‌باشد که موجبات بزرگ شدن نامبردگان را فراهم نسازد.[96]رئیس ساواک قم ــ مهران

5ـ ایجاد جنگ روانى از راه ترویج شایعات و دامن زدن به اختلافات و...

یکى دیگر از ترفندهاى ساواک براى مقابله با آیت‌اللّه‌ گلپایگانى ایجاد جنگ روانى از طریق رواج شایعات و پخش شب‌نامه‌ها با امضاهاى مجعول و ناشناس علیه ایشان بود. در گزارش مدیرکل اداره سوم ساواک به ریاست ساواک تهران آمده است :

«بدین وسیله تعداد پانصد برگ اعلامیه علیه آیت‌اللّه‌ سید محمدرضا گلپایگانى تهیه شده است بپیوست ایفاد مى‌گردد. خواهشمند است دستور فرمائید به نحو کاملاً غیر محسوس و با رعایت حفاظت کامل نسبت به توزیع آن در منطقه استحفاظى آن ساواک اقدام و عکس‌العمل روحانیون را در مقابل انتشار اعلامیه موصوف اعلام نمایند.[97]

مدیر کل اداره سوم ساواک ـ مقدم ـ 28 / 7 / 48»

همانظور که ملاحظه مى‌فرمایید، این اعلامیه‌ها که حاوى شایعات و نشر اکاذیب و افترائات بود توسط عوامل ساواک با هدف لطمه به موقعیت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در سطح گسترده‌اى توزیع مى‌گردید.

ساواک که از هر فرصتى براى مقابله با معظم‌له بهره مى‌برد تضعیف ایشان را با سوءاستفاده از جریانات موجود در حوزه با شدت هر چه تمامتر پى‌گیرى مى‌کرد. یکى از این جریانات «انتشار کتاب شهید جاوید» بود. در گزارش ساواک در همین خصوص آمده است :

«و اصلح است براى تضعیف گلپایگانى از طرف محصلین اعلامیه‌اى علیه گلپایگانى انتشار داده شود که طلاب علیه وى شوریده شود و به موقعیت وى کمک کند.»[98]

لازم به توضیح است کتاب شهید جاوید که درباره قیام حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) نگاشته شده بود مورد اعتراض اکثر قریب باتفاق علماء و بزرگان حوزه علمیه قم و شهرستانهاى مختلف قرار گرفت و شخصیتهاى علمى طراز اول حوزه علمیه قم متفقا به مخالفت با آن برخاستند چرا که به زعم آنان در موارد متعددى با اصول مسلم شیعه در خصوص «علم امام (ع) و...» در تضاد بود و عملاً بعضى از خصایص امام معصوم علیه‌السلام را انکار مى‌کرد. تا جایى که یکى از علماى اهل سنت (مردوخ، از منابع و همکاران ساواک) گفته بود :

«چیزى که ما مى‌گفتیم و معتقد بودیم بالاخره یکى از علماى شیعه نوشته و منتشر کرده است.»[99]

از این روى طبیعى مى‌نمود که با مخالفت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى مواجه گردد و معظم‌له مطالب آن را موهن و گمراه کننده دانسته و مطالعه و ترویج آن را تحریم نماید.

نقطه قابل توجه آن که، ساواک که هر آن مترصد بود تا به هر شکل ممکن، آتش اختلاف را در حوزه‌هاى علمیه و به ویژه حوزه علمیه قم و بالخصوص در میان سردمداران مبارزه علیه رژیم شاهنشاهى را، هر چه بیشتر شعله‌ور سازد، طبیعى بود از وضع به وجود آمده در اثر انتشار «کتاب شهید جاوید» بخش قابل توجهى از منویات شوم خود را برآورده ببیند، لذا سعى کرد مخالفین علمى و اعتقادى کتاب شهید جاوید را «طرفداران حضرت امام خمینى جلوه دهد» تا از رهگذر ایجاد «اختلاف بین طرفداران امام خمینى و آیت‌اللّه‌ گلپایگانى» زمینه قلع و قمع مخالفین واقعى رژیم را هر چه سریعتر فراهم نماید. از این روى خود با شیوه‌هاى پلیسى و امنیتى ضمن آنکه به فتنه‌گرى و تشدید اختلافات دامن مى‌زد، اقدام به چاپ کتاب مذکور نیز مى‌نمود.

گزارش شماره 378 / 21 ـ 3 / 3 / 50 ساواک حاکى است :

«عطف به 4 / 101 / 312 ـ 20 / 2 / 50 به استحضار مى‌رساند تسهیلات جهت تجدید چاپ کتاب شهید جاوید فراهم است. به این کیفیت که به وسیله یکى از عوامل خودى در یکى از شهرستانهاى دوردست بایستى به صورت افست نسبت به چاپ کتاب اقدام کرد. ضمنا به عرض مى‌رساند که انجام این عمل در شهرستان قم به هیچ وجه مقدور و به مصلحت نمى‌باشد. مقرر فرمائید در مناطقى که فاقد مجامع آخوندى است نسبت به چاپ آن اقدام گردد.»

گزارش ساواک در سند شماره 216 / 21 ـ 12 / 2 / 50 به تنهایى گویاى بسیارى از واقعیتها است : تبلیغات حاد در ردّ کتاب شهید جاوید به وسیله وعاظ به صورتى درآمده که احتمال اصطکاک و بیم زدوخورد بین طرفداران خمینى به حمایت از صالحى نویسنده کتاب و مشکینى و منتظرى تقریظ‌نویسان و جناح مخالف کتاب مى‌رود که از محصول این اختلافات مى‌توان نسبت به تضعیف بیشتر گلپایگانى که بیش از دیگران موجبات جنجال را فراهم مى‌نماید اقدام نمود.

 

انتقام‌جویى رژیم شاه و هجوم به بیت مرجعیت

رژیم دست‌نشانده و ستمشاهى پهلوى که با اوج‌گیرى تظاهرات و اعتراضات قهرآمیز مردم مسلمان ایران به خشم آمده بود. در عصر 19 اردیبهشت ماه سال 57 که مقارن با ایام سوگوارى حضرت زهرا (س) بود عوامل رژیم شاه با کمال بى‌شرمى به بیت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى هجوم بردند، ابتدا وارد بیرونى منزل شدند. با درهم شکستن درها و شیشه‌هاى دفتر و مضروب کردن مردم، طلاب و خدمتگزاران دفتر به شرارت خود ادامه دادند، فساد و شرارت زمانى به اوج خود رسید که درهاى حائل مابین بیرونى و اندرونى خانه را شکستند و همچون سپاه مغول وارد اندرونى شدند و در حیاط منزل معظم‌له که به علت مراسم روضه ایام فاطمیه (علیهاسلام) با چادر پوشیده شده بود اقدام به پرتاب گاز اشک‌آور در آن محیط سرپوشیده نمودند و در و شیشه‌هاى اندرونى و اتاق استقرار ایشان را نیز شکستند.

این هجوم وحشیانه عوامل رژیم پهلوى اثر خود را به جا گذاشت و آن مرجع سالخورده به علت گرفتگى هواى ناشى از پرتاب گاز اشک‌آور در محیط سربسته دچار حمله قلبى شد و در بیمارستان بسترى گردید.

گزارشگر ساواک در گزارش سند شماره 5551 / 21 ـ 4 / 3 / 37 اوضاع و احوال بیت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى را گزارش مى‌کند :

موضوع : آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

ساعت 18 روز 10 / 2 / 37 مراجعه نمودم به منزل آیت‌اللّه‌ گلپایگانى ایشان در اندرون منزل در اطاق خودش جلوس کرده و عیادت کنندگان در این اطاق با وى ملاقات مى‌کنند زیرا بیرونى منزل را که وسیله مأمورها و کماندوها خرابیهایى به آن وارد شده تعمیر نکرده‌اند و به همان شکل نگهداشته‌اند شیشه‌هاى درب و قورى و استکانها و کاغذها و کتابها که به هم ریخته به همان شکل نگهدارى شده. دو عدد باطوم چوبى شکسته، کپسول گاز اشک‌آور که مصرف شده و قالى سوخته شده را که در اثر گاز سوخته است در معرض دید و تماشا قرار داده‌اند و هر کس که از آقا عیادت مى‌کند او را مى‌برند و این منظره را هم به او نشان مى‌دهند. ضمنا منزلى که متعلق به منتظرى فرش فروش مقابل منزل آقا قرار دارد اجاره کرده‌اند و از آن به جاى بیرونى استفاده و به قرار معلوم قصد دارند خرابیهاى بیرون را تا مدتى به همین شکل نگهدارى کرده و به مردم نشان دهند.

این حرکت ناجوانمردانه به سرعت نه تنها در قم بلکه در شهرهاى مختلف کشور منتشر شد و تلگرافهاى عدیده‌اى از بلاد مختلف براى معظم‌له مخابره گردید.

امام خمینى(ره) طى تلگرافى از نجف خطاب به آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به مناسبت این فاجعه گفته‌اند :

«هجوم اشرار، عمال اجانب به منزل جنابعالى و قتل نفس محترمه در حضور شما موجب تأسف است. قطع ایادى اشرار و اجانب را خواستارم. از سلامتى خودتان مطلعم فرمایید. خمینى [100]والسلام علیکم

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در پاسخ تلگرافهاى متعدد داخل و خارج از کشور ضمن قدردانى از همدردى قشرهاى مختلف که با تعطیل کسب و کار و بذل نفوس و اموال ثابت کردند که در راه حفظ حیثیات اسلامى و پشتیبانى از جامعه روحانیت از هرگونه فداکارى و جانبازى دریغ ندارند. در یکى از پیامها مى‌فرمایند :

«اگر خیال مى‌کنند با هجوم به خانه علماء و مدارس دینى و دانشگاهها مى‌توانند جامعه روحانیت و ملت را از راهى که بر حسب وظیفه شرعى پیش گرفته‌اند و به اهداف نامشروع خود برسند. سخت در اشتباهند. ناراحتى حقیر از صدمات و اهاناتى است که به اسلام و مسلمین وارد شده و مى‌شود و هر روز جمعى از آقایان فضلاء و طلاب عزیز و مردم متدین را هدف تیر قرار مى‌دهند و هم اکنون عده‌اى از آقایان علماء اعلام و طلاب و مردم و دانشجویان متدین در زندانها یا تبعید به سر مى‌برند. نگرانى ما از این است که بیش از نیم قرن ایادى بیگانه با ترویج فحشاء و فساد و ترتیب جنش فرهنگ و هنر و صرف اموال ملت در این امور و تشکیل حزبهاى تحمیلى و بى‌فایده و بستن پیمانهاى فرهنگى با کفار و مادیون و محدود کردن نویسندگان و گویندگان مذهبى و روشنفکران متدین و حمایت از فرق ضاله و منحرف و طرح برنامه‌هاى ضد دین در آموزش و پرورش و اختلاط مدارس و مراکز فرهنگى و تعطیل دانشگاهها و از بین بردن کشاورزى و اقتصاد مملکت به عنوان اصلاحات و دهها موضوع دیگر کوشش مى‌کنند شخصیت اسلامى مملکت را تغییر داده و با این سیاست غلط زمینه را براى مارکسیستى و کمونیستى و سایر مسلکهاى باطل آماده نمایند.»[101]

همچنین آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در پاسخ به اعلامیه اظهار همدردى دانشجویان مسلمان مقیم اروپا و آمریکا درباره این فاجعه ضمن تشکر از عواطف و احساسات آنان مى‌فرماید:

«چون اخیرا جعلیاتى از طرف صداهاى خارجى نشر و گفته شده که روحانیت ایران نعوذباللّه‌ مشغول مصالحه با مقامات مى‌باشند لازم است متذکر شوم با اهاناتى که هر روز نسبت به اسلام و احکام مقدس آن انجام مى‌دهند و بعناوین مختلفه مى‌خواهند شخصیت اسلامى این کشور را تغییر دهند حتى کار را به جایى رسانیده‌اند که تاریخ اسلامى این کشور را به تاریخ آتش‌پرستى و ارتجاع تغییر دادند و هر روز با سلب آزادى از عموم و کشتار یا زندان و تبعید و هجوم به مدارس و حوزه‌هاى علمیه یا دانشگاهها و طرح صدها برنامه فاسد مملکت چگونه روحانیت یا ملت مسلمان مى‌تواند این مفاسد را نادیده بگیرد و ما با کمال صراحت این شایعات را تکذیب مى‌کنیم و این مطلب را به اطلاع همه برسانید...»

 

علاقه و احترام امام خمینى به آیت‌اللّه‌ گلپایگانى.

باید گفت علاقمندى و دلبستگى میان آیت‌اللّه‌ گلپایگانى و حضرت امام خمینى (قدس سرهما) امرى طرفینى بوده است زیرا همچنان که ایشان بنیانگزار جمهورى اسلامى را احترام مى‌کردند، حضرت امام نیز براى ایشان احترام فوق‌العاده‌اى قائل بودند و در اواخر عمر شریفشان بعضى احتیاطات فقهى خود را به ایشان ارجاع مى‌دادند.[102]

یکى از بزرگان نقل مى‌کردند که در ملاقاتى که با امام خمینى داشتند ایشان فرمودند :

«آقاى گلپایگانى عز اسلام مى‌باشند.»[103]

امام پس از بازگشت از تبعید و ورود به قم اولین جایى که براى بازدید انتخاب کردند منزل آیت‌اللّه‌ گلپایگانى بود و این خود حکایت از آن مى‌کرد که امام براى معظم‌له موقعیت خاص و ویژه‌اى قائل هستند.[104] نامه‌ها و تلگرافهاى رد و بدل شده میان این دو

زعیم بزرگ شیعه و الفاظ و عبارات به کار رفته در آنها گویاى عمق علاقه و احترام آنها به یکدیگر است چنانکه امام خمینى در یکى از تلگرافهاى خود خطاب به آیت‌اللّه‌ گلپایگانى مى‌نویسد :

«... اینجانب از ادعیه خالصانه براى سلامت وجود بابرکت آنجناب غفلت نکرده و نمى‌کنم.»[105]

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى نیز در دیدار با مسئولین و کارگزاران نظام آنها را به حمایت و تبعیت از امام خمینى فرا مى‌خواندند. شهید رجایى درباره خاطره دیدار خود با معظم‌له مى‌گوید :

«من دو بار در نخست‌وزیرى و یک بار در آموزش و پرورش خدمت ایشان رسیدم. در آموزش و پرورش که بودم به علت شیوه‌اى که داشتم در برخورد با مسائل، در نخست‌وزیرى هم به علت اعتقادى که دارم در سیستم کار در یک جامعه شیعه خدمت ایشان رسیدم و برایم هر دو دفعه جالب بود. در وهله اول از ایشان سئوال کردم چه فرمایشى، چه امرى، چه راهنمایى چه چیزى دارید؟ ایشان مجموعه مطالبشان این بود که امام را با هر چه در توان دارید تقویت کنید. کسانى که در مسأله مرجعیت آشنایى دارند عظمت این جمله را از یک مرجع تقلیدى که تا این حد مورد توجه هستند مى‌فهمند... باز براى دومین بار که مى‌خواستم جدا شوم ایشان تکرار کردند که توصیه مى‌کنم امام را، عظمتشان را که در جامعه امروز دارند نه تنها حفظ کنید بلکه تقویت کنید. ایشان اضافه مى‌کند:

صحبت حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به من تعظیم و تکریم امام بود...»[106]

امام خمینى (قدس سرّه) در پیامى خدمات و فعالیتهاى سیاسى ایشان را در طول مبارزات فراموش نشدنى و پیروزى مردم ایران را ثمره حفظ وحدت کلمه‌ى عموم مسلمانان تحت رهبرى آیات عظام و علماى اعلام دانسته، مى‌فرمایند :

«خدماتى که حضرت مستطابعالى در طول مبارزات گذشته انجام داده‌اید و شداید و سختى‌هایى را تحمل کرده‌اید، فراموش نخواهد شد...»[107]

نکته شایان توجه نماز معظم له بر پیکر مطهر امام راحل بود. انقلاب حال ایشان در هنگام اقامه نماز بر جنازه امام از مطالبى است که براى همه مشاهد و محسوس بود.

مقام معظم رهبرى حضرت آیت‌اللّه‌ خامنه‌اى (مدظله العالى) در تلگرافى به آیت‌اللّه‌ گلپایگانى با ستایش از این اقدام فرمودند:

«حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى مرجع عالیقدر دامت برکاته.

حضور آن جناب در مصلاى تهران و اقامه نماز بر پیکر مطهر رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینى (قدس‌اللّه‌ نفسه الزکیة) موجب تشکر عمیق اینجانب گردید و براى ارادتمندان آن فقید عظیم‌الشأن، تسلا و براى دشمنان مایه یأس و ناکامى گشت.

اینجانب ضمن عرض تسلیت این مصیبت بزرگ به پیشگاه حضرت ولى عصر ارواحنا فداه و عجل‌اللّه‌ تعالى فرجه الشرف به آن جناب و به همه حوزه‌هاى علمیه و علماى اعلام، توفیقات الهى را براى همگان مسألت مى‌نمایم و ملتمس دعا هستم.22 / 3 / 98    

سیدعلى خامنه‌اىذیقعده 1409»

 

خدمات فرهنگى، اجتماعى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در داخل و خارج از کشور

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى علاوه بر زعامت و تصدى مقام افتاء و مرجعیت و رسیدگى به حوزه‌هاى علمیه موضعگیرى و مخالفت با انحرافات و جلوگیرى از گسترش و رواج بدعتها و سنتهاى باطل آثار و خدمات بزرگ اجتماعى و فرهنگى از خود به یادگار گذاشته‌اند.

مقام معظم رهبرى در پیامى به مناسبت رحلت ایشان مى‌فرمایند :

«این شخصیت والاى علمى کهنسال در میان مراجع عظام تقلید یکى از موفق‌ترین و سعادتمندترینها بودند... اولین مدرسه علوم دینى را ایشان در قم تأسیس کردند. اولین مؤسسه قرآنى را ایشان در قم بنیان نهادند. اولین فهرست بزرگ فقهى و حدیثى با استفاده از دانش و اختراعات جدید بشرى را از ایشان پدید آوردند. صدها مسجد، مدرسه، مسجد و مؤسسه تبلیغ دین در سراسر کشور و کشورهاى دیگر دنیا بنیاد کردند.»[108]

در اینجا به طور خلاصه به بخشى از خدمات آیت‌اللّه‌ گلپایگانى اشاره مى‌کنیم :

 

الف ـ تحول در نظام آموزشى حوزه

1ـ آیت‌اللّه‌ گلپایگانى را مى‌توان بنیانگذار نظم و انضباط در حوزه‌هاى علمیه لقب داد. زیرا تا قبل از ایشان هر کس وارد حوزه مى‌شد واگذار به خود بود تا چه پیش آید و به کجا برسد و آیا موفقیتى را به دست بیاورد یا در وسط راه بماند با این وصف معظم‌له اولاً امتحان را به صورت جدى در سطح حوزه برقرار نمود و مدارج تحصیلى را به سه پایه درجه بندى فرمود و شهریه‌ها را بر اساس مدارج تحصیلى قرار داد و براى بهترین و موفق‌ترین طلاب در هر پایه تحصیلى جوایز ویژه‌اى مقرر فرمود. ثانیا مدارسى را تأسیس فرمودند که تحت برنامه خاص فعالیت مى‌کرد و کسانى که در آن مدارس نام نویسى مى‌کردند ناچار بودند که خود را با برنامه آن وفق دهند.

در این مدارس دروس با برنامه‌ریزى ویژه‌اى تدریس مى‌شد و علاوه بر امتحان سالانه از طلاب امتحانات ماهانه نیز به عمل مى‌آمد و به طلاب آن شهریه مخصوص مى‌دادند. از جمله مدارس مزبور مدرسه الامام المهدى (عج‌اللّه‌ تعالى فرجه الشریف) در خیابان صفائیه قم است.

2ـ از نوآوریهاى معظم‌الیه برقرار کردن امتحان با شکل خاص و گستردگى آن است. زیرا در سابق فقط از فقه و اصول سئوال مى‌شد و در عصر ایشان ضمن امتحان شفاهى تفسیر و علم کلام و بعضى از علوم دیگر نیز جزء مواد و دروس امتحانى طلاب قرار گرفت و ضمنا براى قبول شدگان جوایز ممتازى قرار دادند.[109]

3ـ قرآن کریم را به داخل حوزه علمیه و در متن امور وارد کرد و طلاب و علماء را به حفظ قرآن و روى آوردن به سوى معارف عالیه قرآن کریم ترغیب و تشویق فرمود و در سالهاى اول رسما اعلام فرمود هر کس قرآن را حفظ کند شهریه‌اش به طور دائم و مستمر دو برابر خواهد شد.[110]

 

ب ـ حفظ استقلال و قداست حوزه علمیه

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى آنچنان در حفظ قداست و شئون و استقلال حوزه کوشا بودند که به تعبیر آیت‌اللّه‌ حاج شیخ على پناه اشتهاردى طلاب ایشان را اصالة الحوزه لقب داده بودند.

حضرت امام خمینى (رضوان‌اللّه‌ تعالى علیه) نیز در مکاتبات و دیدارهاى مختلف خود با اعضاى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، آنها را به تبعیت از نظرات معظم له در اداره امور حوزه‌هاى علمیه فرا خواندند.

در اینجا توجه خوانندگان محترم را در خصوص نظر حضرت امام (ره) راجع به اداره حوزه و رسیدگى به‌اوضاع درسى و اخلاقى طلاب و تأکید ایشان بر تبعیت از نظرات آیت‌اللّه‌ گلپایگانى جلب مى‌کنیم :

 

محضر مقدس آیت‌اللّه‌ العظمى امام خمینى مدظله العالى

پس از سلام همان گونه که خاطر شریف مستحضر است مدتى پیش حضورا مسائل مربوط به حوزه علمیه قم و لزوم ایجاد نظم و رسیدگى به اوضاع درسى و اخلاقى و جریانات داخلى آن به عرض حضرتعالى رسید و رهنموداتى فرمودید و بنا شد براى انجام این مسئولیت شورائى از فضلاء مدرسین حوزه علمیه قم تشکیل شود بر حسب نظر حضرتعالى و مشورت و نظرخواهى از حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى آقاى گلپایگانى شورایى مرکب از آقایان حجج اسلام : راستى، کریمى، طاهرشمسى، دوزدوزانى، صابرى، افتخارى، دامت افاضاتهم تشکیل شد و قدمهاى مؤثرى تا حال برداشته‌اند. چنانچه رهنمودهاى جدید دارید مرقوم فرمایید.

ادام‌اللّه‌ ظلکم الشریف ـ حسینعلى منتظرى

بسمه تعالى

شوراى مزبور کارهایى را که مى‌خواهند انجام دهند پس از نظرخواهى در امور مهم از حضرات آیت‌اللّه‌ گلپایگانى دامت برکاته مانعى ندارد انشاءاللّه‌ موفق باشید.

روح‌اللّه‌ الموسوى الخمینى

یکى از مسائلى که آیت‌اللّه‌ گلپایگانى بر آن تأکید بسیار داشتند استقلال حوزه و اداره آنها به شیوه سنتى تحت اشراف مراجع معظم تقلید و عدم وابستگى آن به دولتها و نهادهاى خارج از حوزه بود. ایشان اعتقاد داشتند که حوزه باید مستقل و آزاد و سرافراز روى پاى خود به ایستد و به هیچ فرد و گروه و جناحى وابسته نباشد.

حضرت آیت‌اللّه‌ مکارم شیرازى در این راستا مى‌گوید :

«یک هفته قبل از رحلتشان خدمت معظم‌له رسیدیم. عرض کردم طلاب در امر تحصیل جدى شده‌اند و مقررات ویژه‌اى وضع کرده‌ایم. گفتند : بسیار خوب، ولى براى مسائل اخلاقى آن‌ها چه فکرى کرده‌اید؟ ما مى‌خواهیم طلاب از نظر اخلاقى روز به روز قوى‌تر شوند...

بلند شدیم و بیرون آمدیم. آقازاده ایشان آمد و گفت: برگردید آقا کارى دارند، ما برگشتیم. مثل آنکه چیزى ناگفته مانده بود که باید بگویند و اگر نگویند دیگر مجال گفتن آن پیش نمى‌آید. آقا در حالى که مى‌گریستند و قطرات اشک از دیدگانشان بر روى محاسن و گونه‌هاى شریفشان جارى بود فرمودند: تأکید مى‌کنم روى مسئله استقلال حوزه اهمیت دهید و کارى کنید که حوزه روى پاى خود مستقل و آباد بایستد.»[111]

و در پیام انتصاب اعضاى جدید شوراى مدیریت حوزه علمیه قم که در تاریخ دهم مهرماه سال 1371 منتشر شد فرموده‌اند :

«(یکى از مفاخر بزرگ روحانیت شیعه استقلال حوزه‌هاى علمیه است که به هیچ کس و هیچ مقامى غیر از ناحیه مقدسه حضرت صاحب‌الامر (عج‌اللّه‌ فرجه الشریف) وابسته نیست که به حمدللّه‌ این حوزه‌ها تا امروز علیرغم فشارها و توطئه‌هاى گوناگون در شرایط بسیار سخت و اختناقهاى شدید حکومتهاى طاغوتى با تحمل انواع مرارتها و مصائب استقلال حوزه را حفظ کرده و تحت تأثیر و نفوذ هیچ عاملى خارج از حوزه قرار نگرفته است و همچنان تا عصر حاضر مدیریت آن با علماء و فقها و مراجع تقلید باقى مانده است. این شخصیت حوزه‌ها امانتى است که اسلاف صالحین به ما سپرده‌اند و ما باید به حفظ این استقلال بسیار اهمیت بدهیم.

براى حقیر در وضع فعلى و کهولت سن این مسئله هیچ جنبه شخصى نمى‌تواند داشته باشد اما براى بقاء حوزه و حفظ موقع معنوى آن در قلوب و نفوذ آن در جامعه مسلمانان بر این مسئله تأکید بسیار دارم و عواقب سوء تضعیف آن را بسیار شکننده مى‌دانم.

صلاح اسلام و انقلاب و دولت و ملت و همه این است که حوزه در وظایف خود مستقل عمل کند. البته مقصود از اینکه مى‌گوییم نباید مداخله‌اى در امور حوزه پذیرفته شود این نیست که کسى حق ندارد پیشنهاد یا تذکر بدهد یا اینکه به پیشنهادها و نظرات و حتى نقد و انتقادها توجه نشود. هر مسلمانى حق دارد و باید نسبت به مسلمان دیگر تا چه رسد نهاد عظیمى مانند حوزه خیرخواهى و نصیحت نماید. باید از پیشنهادها و تذکراتى که داده مى‌شود استقبال نماییم. این مواضع نه تنها مداخله در امور محسوب نمى‌شود بلکه یارى و معاضدت حوزه است.»

 

ج ـ تأسیس مدارس علمیه.

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در دوران مرجعیت خود اقدام به تأسیس مدارس متعدد علوم دینى به قصد تربیت طلاب و فضلاء حوزه‌هاى علمیه نمود. برخى از این مدارس در داخل و خارج از کشور عبارتند از :

1ـ مدرسه عالى حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى در قم.

2ـ مدرسه‌الحکیم راولپندى پاکستان.

3ـ مدرسه امیرالمؤمنین(ع) ـ کویته پاکستان.

4ـ مدرسه دخترانه فاطمة الزهراء (س) ـ کویته پاکستان.

5ـ مدرسه امام مهدى (عج) ـ اراک.

6ـ مدرسه آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى ـ گلپایگان.

 

د ـ تأسیس دارالقرآن الکریم به عنوان اولین مؤسسه قرآنى کشور.

یکى از خلأهاى اساسى در حوزه علمیه قم خلأ پژوهش در قرآن و علوم قرآنى است و آیت‌اللّه‌ گلپایگانى با بصیرت و آینده‌نگرى خاص خود به تأسیس این مؤسسه بزرگ علمى همت گذاشت.

دارالقرآن الکریم در سال 1352 شمسى به امر معظم‌له تأسیس گردید و در بخشهاى زیر فعالیت خود را آغاز کرد :

1ـ طبع و نشر قرآن کریم و ارسال آن به سراسر جهان اسلام بود.

2ـ تصحیح قرآنهاى موجود.

3ـ گردآورى قرآنهاى خطى و انواع و اقسام قرآنهاى چاپى از اقصى نقاط بلاد اسلامى و گردآورى آنها در گنجینه قرآن دارالقرآن الکریم.

4ـ تهیه کتابخانه تخصصى قرآن کریم جهت استفاده پژوهشگران و محققین علوم قرآنى.

5ـ گردآورى کلیه ترجمه‌ها و تفاسیر نوشته شده به زبانهاى مختلف از قرآن کریم.

6ـ ترویج قرآن در سطح جامعه با دائر کردن کلاسهاى آموزش قرآن به صورت کلاسیک در شهرهاى مختلف.

 

ه ـ تأسیس مرکز معجم فقهى به عنوان اولین مرکز تولید کننده نرم‌افزارهاى تحقیقاتى علوم اسلامى

با سپرى شدن زمان و پیشرفت علم و تکنولوژى شیوه‌هاى آموزش و گسترش فرهنگها نیز تغییرپذیر است؛ بر همین اساس یکى دیگر از برجستگیهاى تفکر ناب و شایسته آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به عرصه ظهور رسید. تفکرى که مى‌تواند نقش به سزایى در ترویج فقه و معارف آل محمد (صلوات‌اللّه‌ علیهم اجمعین) و احیاء آثار بزرگان و فعالیتهاى علمى و محققانه آنان داشته باشد. معظم‌له در این راستا فرصت را مغتنم شمرده و براى ترویج معارف حقه اهل بیت (علیهم السلام) نخستین قدم را برداشت.

 

برخى از فعالیتهاى انجام شده توسط مرکز معجم فقهى.

1ـ برنامه معجم فقهى و حدیث و اصول فقه.

2ـ برنامه امام مهدى(عج).

3ـ برنامه قاموس فقه.

4ـ برنامه زندگینامه علماء.

5ـ برنامه ابواب فقهى.

6ـ برنامه کتاب‌شناسى.

 

و ـ تأسیس مساجد، حسینیه‌ها و مراکز عبادى در داخل و خارج از کشور که از جمله آنها توسعه و تجدید بناى مسجد جامع امام حسن عسکرى (عج) در قم مى‌باشد.

ز ـ تأسیس مراکز درمانى و بهداشتى از جمله آنها :

1ـ بیمارستان حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى در قم.

سال 42 که سال هجوم رژیم ستم شاهى پهلوى به حوزه مقدسه قم بود، تراژدى وحشتناکى را در خود ثبت کرد. سالى که دستگاه حاکمه سناریوى آن را با شهادت طلاب و خون آنها به نگارش درآورد. گوشه گوشه فیضیه و سنگفرشهاى خیابانها از سرخى خون معطر روحانیون رنگین شده بود و مجروحین و مصدومین حادثه را هیچ پناهى نبود با پى‌گیریها و ممانعت ساواک دَرِ بیمارستانها و درمانگاهها به روى آنها بسته شده بود و یا با توهین و جسارت پذیرایشان بودند. از این روى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به منظور استقلال بخشیدن به حوزه و تأمین نیازهاى درمانى مستضعفان تصمیم به تأسیس بیمارستان نمودند.[112]

2ـ بیمارستان حضرت ولى عصر (عج‌اللّه‌ تعالى فرجه الشریف) یزدانشهر شهرستان قم.

3ـ بیمارستان گوگد گلپایگان.

4ـ احداث و مرمت بیمارستانها، مراکز درمانى خانه‌هاى بهداشت استانهاى گیلان و زنجان.

 

ح ـ احداث خانه عالم در نقاط مختلف کشور

ط ـ احداث اماکن مسکونى جهت مستمندان و قشرهاى کم درآمد

ى ـ مجمع اسلامى لندن

در سال 1974 میلادى به امر آیت‌اللّه‌ گلپایگانى و به منظور نشر فرهنگ اسلام و آشنایى ملتها با مکتب آل محمد (صلوات علیهم اجمعین) و رسیدگى به امور مذهبى و مشکلات دینى مسلمانان به ویژه شیعیان در لندن تأسیس گردید.

این مرکز که از اولین مراکز اسلامى در لندن است از آغاز با استقبال گرم مسلمانان از ملیتهاى مختلف روبرو شد.

 

ک ـ ابتیاع قطعه زمینى به مساحت ده هکتار براى قبرستان در جوار مسجد جمکران.

 

آثار علمى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى

آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در طول حیات پربار خویش در حالى که هزاران شاگرد و طلبه جویاى علم را از فقه ناب خویش بهره‌مند کرد و در مسند زعامت و مرجعیت نهال نوپاى حوزه مقدسه علمیه قم را در یکى از بحرانى‌ترین ادوار تاریخ به سلامت از گزند حوادث و بحرانها عبور دادند.

آثار فقهى و اصولى بسیارى از خود بر جا گذاردند که به بعضى از آنها به طور مختصر اشاره مى‌شود.

1ـ افاضة العوائد در علم اصول

2ـ حاشیه بر وسیله‌النجاة در فقه

3ـ حاشیه بر عروه‌الوثقى در فقه

4ـ مجمع‌المسائل

5ـ ارشاد المسائل

6ـ هدایة العباد

7ـ کتاب الطهارة (فقه استدلالى)

8ـ الهدایة الى من له الولایة (فقه استدلالى)

9ـ کتاب القضاء (فقه استدلالى)

10ـ بغیه‌الطالب فى شرح المکاسب (فقه استدلالى)

11ـ الدر المنضود فى احکام الحدود (فقه استدلالى)

12ـ نتایج الافکار فى نجاسه‌الکفار (فقه استدلالى)

13ـ کتاب الحج (فقه استدلالى)

14ـ رساله محرمات بالسبب

15ـ رسالة فى عدم تحریف القرآن

16ـ صلاه‌الجمعه و عیدین (فقه استدلالى)

17ـ مناسک حج

18ـ احکام عمره

19ـ احکام النساء

20ـ مختصر الاحکام

21ـ توضیح المسائل که به هشت زبان مختلف دنیا و بیش از یکصد بار تجدید چاپ شده است

 

واپسین لحظات

پائیز سال 1372 رفته رفته به آخر مى‌رسید ماه جمادى‌الثانى در حالى سپرى مى‌شد که حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى همچنان با صلابت و جدیت به ایفاى وظایف مرجعیت و روحانیت مى‌پرداخت. در آن روزها جنب و جوش خاصى در بیت معظم‌له برقرار بود. مراجعین زیادى از نقاط مختلف به حضور ایشان مى‌رسیدند و از انفاس قدسیه‌شان بهره‌مند مى‌شدند. گاه در دیدار با مراجعین آخرین سفارشها و وصیتهاى خود را به آنان گوشزد مى‌کردند. گاه از ژرفاى دل آیه شریفه اناللّه‌ و انا الیه راجعون را بر زبان مى‌آوردند و گاه از بستگان و اطرافیان خود حلالیت مى‌طلبیدند و این وضع ادامه داشت تا آنکه شامگاه چهاردهم آذرماه حال معظم‌له به دنبال بروز عارضه سرماخوردگى و تشدید بیمارى تنفسى به وخامت گرایید، براى معالجه به تهران منتقل و در بیمارستان قلب شهید رجائى بسترى گردید، در پى انتشار خبر بسترى شدن ایشان مردم مسلمان ایران براى سلامت معظم‌له دست به دعا برداشتند، در این میان، شخصیتهاى برجسته روحانى، کشورى و لشکرى، مقام معظم رهبرى، رؤساى سه گانه، وزراء و نمایندگان مجلس و... با حضور در بیمارستان از ایشان عیادت مى‌کردند و براى بازگشت سلامتیشان دعا مى‌کردند اما پاسخ آن مرجع بزرگ به دعا آنها تنها یک جمله بود :

«خداوند غفرانش را عنایت فرماید که بالاتر از همه چیز است»

و گاه به عنوان آخرین سفارش خطاب به علماء و فضلا مى‌فرمودند :

«دنبال درس امام زمان باشید، دنبال فقه امام زمان پسند باشید»

سرانجام ساعات عصر پنجشنبه 18 آذر ماه فرا رسید و بر وخامت حال ایشان افزوده شد تا آنکه روح بلند و ملکوتى آن عبد صالح پروردگار و فقیه اهل بیت عصمت و طهارت به هنگام غروب آفتاب به سوى پروردگار متعال عروج کرد و پس از قریب به یک قرن تلاش و کوشش خستگى‌ناپذیر در تحصیل علوم اهل بیت (علیهم‌السلام) و تربیت هزاران شاگرد و تلاش در جهت احیاى علوم آل محمد (صلوات اللّه‌ علیهم اجمعین) و مبارزه با رژیم طاغوت و تأسیس صدها مرکز عبادى، علمى، فرهنگى، درمانى و... در جوار رحمت حضرت دوست به آرامش ابدى پیوست.

 

تشییع پیکر مطهر

پس از ظهر جمعه انبوه مردم در قالب گروههاى عزادار از مسیر خیابان ولیعصر(عج) به سوى بیمارستان شهید رجایى به حرکت درآمدند. حدود ساعت 13 مراسم تشییع پیکر مطهر آن فقیه فرزانه از بیمارستان قلب شهید رجایى شروع شد.

در بین جمعیت عزاداران، بسیارى از فضلاء، علماء، مدرسین و شخصیتهاى برجسته حوزه علمیه و مقامات لشکرى و کشورى مشاهده مى‌شدند که با حزن و اندوه مردم عزادار را همراهى مى‌کردند.

در ساعت 35 / 15 دقیقه رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت‌اللّه‌ خامنه‌اى نیز به مشایعت‌کنندگان پیوستند و با حضور در مراسم تشییع شور و شعف خاصى به مردم بخشیدند.

سرانجام پس از 5 ساعت تشییع در تهران در ساعت 05 / 18 روز جمعه پیکر مطهر به میدان راه‌آهن رسید و از آنجا به قم انتقال یافت و گروهى از مردم تهران با اتومبیل‌هاى خود جنازه را تا قم مشایعت کردند.

 

قم غرق در ماتم

با انتشار خبر ارتحال آیت‌اللّه‌ گلپایگانى شیفتگان مکتب اهل بیت و مرجعیت و روحانیت براى عرض تسلیت به پیشگاه کریمه اهل بیت (علیها سلام) به حرم مطهر مشرف شده و در فقدان مرجع عظیم‌الشأن خود عزادارى نمودند.

هیئت دولت یک هفته عزاى عمومى در سراسر کشور اعلام نمود و روز شنبه 26 آذرماه را تعطیل عمومى اعلام کرد.

روز شنبه صدها هزار تن از مردم ماتم زده و هزاران تن از علما و طلاب و فضلاء براى آخرین وداع با بدن آن مرجع عظیم‌القدر به سوى مسجد امام حسن مجتبى حرکت کردند. مراسم تشییع پیکر مطهر ساعت نه صبح در میان فریادهاى تکبیر از مسجد امام حسن مجتبى به سمت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام‌اللّه‌ علیها) شروع شد.

عزاداران و عشاقان اهل بیت عصمت و طهارت با سر دادن نداى : (خاک عزا بر سرماست، آه و واویلا) (عزا عزاست امروز مهدى صاحب زمان صاحب عزاست امروز) خاطره تشییع پیکر مطهر حضرت امام خمینى (ره) را تجدید کردند، پیکر مطهر را در میان گرفته به سوى چهارراه غفارى و حرم مظهر حضرت معصومه (علیهاسلام) به حرکت درآمدند. شدت احساسات سوگواران در تشییع جنازه به حدى بود که نیروى انتظامى قادر به کنترل جمعیت عزادار نبود و اشک و ناله مردم فضاى حزن‌انگیزى را پدید آورده بود. به سبب ازدحام جمعیت تابوت حامل پیکر آن فقید سعید در نزدیکى حرم مطهر از مسیر پیش‌بینى شده تغییر جهت یافت و از طریق مدرسه دارالشفاء و فیضیه ساعت 35 / 12 وارد صحن حرم مطهر شد و پس از طواف ضریح مطهر براى اقامه نماز به صحن بزرگ انتقال یافت. پس از اقامه نماز پیکر مطهر معظم‌له براى تدفین در کنارمرقد استاد بزرگوارش آیت‌اللّه‌ العظمى شیخ عبدالکریم حائرى به داخل حرم مطهر انتقال یافت لکن بر اثر ازدحام جمعیت در اطراف محل تدفین خاکسپارى به تأخیر افتاد و سرانجام مقارن ساعت 15 روز شنبه 26 جمادى‌الثانى 1414 ـ در میان ناله‌هاى شدید مردم و فریاد (الوداع، الوداع) آنها در مسجد بالاسر حضرت معصومه کنار مرقد استاد گرانقدرش به خاک سپرده شد و براى همیشه سیماى نورانیش از دیدگان محو گردید. ولى انوار تابناک وجود مبارک و آثار گرانقدرش هیچ گاه به فراموشى سپرده نخواهد شد.

عاش سعیدا و مات سعیدا و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حییا.

در پى ارتحال مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى آقاى حاج سید محمدرضا گلپایگانى از سوى حضرت آیت‌اللّه‌ خامنه‌اى رهبر معظم انقلاب اسلامى پیام تسلیتى بدین شرح صادر شد :

بسم‌اللّه‌ الرحمن الرحیم

اناللّه‌ و انا الیه راجعون

با تأسف و اندوه فراوان خبر مصیبت‌بار فقدان بزرگ و جبران‌ناپذیر را دریافت کردم. عالم بزرگ، فقیه نام‌آور، مرجع تقلید عظیم‌الشأن عبد صالح و تقى، نقى، زکى، آیت‌اللّه‌ العظمى آقاى حاج سید محمدرضا گلپایگانى قدس‌اللّه‌ نفسه و اعلى اللّه‌ مقامه ـ دارفانى را وداع کردند و پس از عمرى مشحون از حسنات با نامه عملى سرشار از خیرات و مبرات دعوت معبود را لبیک گفته و به پیشگاه محاسبه الهى شتافتند.

اینجانب با قلبى متألم و با تضرع و ابتهال از حضرت حق جلت عظمته مسئلت مى‌کنم که این میهمان نیکوکار و مطیع را با (سلام قولاً من رب رحیم) استقبال و ضیافت فرموده به مرتبه والاى لقاءاللّه‌ نائل فرماید و بهترین پاداش صالحان را به وى ارزانى دارد.

این شخصیت والاى علمى کهنسال در میان مراجع عظام تقلید یکى از موفق‌ترین و سعادتمندترینها بودند. سى و دو سال مرجع تقلید، حدود هفتاد سال مدرس حوزه علمیه قم و حدود هشتاد و پنج سال سرگرم فراگرفتن و آموختن فقه آل محمد بودند.

اولین مدرسه علوم دینى به سبک جدید را ایشان در قم تأسیس کردند. اولین مؤسسه بزرگ قرآنى را ایشان در قم بنیان نهادند. اولین فهرست بزرگ فقهى و حدیثى با استفاده از دانش و اختراعات جدید بشرى را ایشان پدید آوردند. صدها مدرسه، مسجد و مؤسسه تبلیغ دین را در سراسر کشور و کشورهاى دیگر بنیاد کردند. هزاران شاگرد را از فقه پخته و عمیق خود بهره‌مند ساختند. بسیارى آراء و نظرات فقهى که حاکى از روشن بینى و ذهن نوگراى ایشان بود ارائه کردند و بالاتر از همه با منش و رفتار پرهیزکارانه و با طهارت و تقوایى که مى‌توانست براى علما و فقها الگویى زنده و ملموس باشد عمرى پربرکت را به زهد کامل گذرانیدند.

آن بزرگوار یکى از استوانه‌هاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى به شمار مى‌آمد. در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سالهاى تبعید امام خمینى قدس‌اللّه‌ نفسه الزکیه مواردى پیش آمد که صداى این مرد بزرگ، تنها صداى تهدید کننده‌اى بود که از حوزه علمیه قم برخاست و به نهضت، شور و توان بخشید. پس از پیروزى انقلاب، در قضایاى عمومى کشور، حضورى بارز و پشتیبانه‌اى صریح از نظام جمهورى اسلامى و از مقام منیع رهبرى و شخص شخیص امام راحل قدس اللّه‌ نفسه الزکیه داشت و مورد تکریم و احترام بلیغ آن حضرت بود. فقدان این بقیه‌السلف الاعاظم و این ملجاء و مرجع مؤمنان، ثلمه‌اى بزرگ و ضایعه‌اى جبران‌ناپذیر است.

اینجانب مصیبت این فقدان تأسف‌بار را به پیشگاه حضرت بقیه‌اللّه‌ الاعظم ارواحنافداه و به علماى عظام و مراجع تقلید و حوزه‌هاى علمیه و به عموم شیعیان و علاقمندان و مقلدان ایشان و به خصوص به بیت شریف و منیع و آقازادگان محترم ایشان تسلیت مى‌گویم و در این شب جمعه و شب رحمت، لطف و تفضل و غفران الهى را براى ایشان مسئلت مى‌نمایم.

سیدعلى خامنه‌اى

24 جمادى‌الثانى 1414 برابر با 18 آذرماه 1372

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]- ر. ک : على کریمى جهرمى، خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، انتشارات دارالقرآن الکریم، بهار 73، صص 14 / 10. و ناصرالدین انصارى قمى، آیت‌اللّه‌ گلپایگانى فروغ فقاهت، معاونت پژوهشى سازمان تبلیغات اسلامى صفحه: 10، تهران 1373 و محمد واعظ‌زاده خراسانى، زندگینامه آیت‌اللّه‌ گلپایگانى، مشکوة، شماره 40، تهران، پائیز 1379

[2]- ر. ک : على کریمى، پیشین، صص 17 / 16.

[3]- ر. ک: نقباءالبشر، جلد 1، صفحه 241.

[4]- آقاى حائرى از شاگردان آیت‌اللّه‌ فشارکى و میرزاى شیرازى دوم است. در ذکاوت و نبوغ ایشان همین بس که آیت‌اللّه‌ گلپایگانى مى‌فرمود :

«من در درس مرحوم آقاى نائینى شرکت مى‌کردم و برترى نائینى را نسبت به مرحوم آقاى حائرى احساس نکردم.» آن عالم جلیل‌القدر پس از عمرى تلاش و تحمل مصائب و سختیها در حساسترین مقطع تاریخ تشیع و ایران در اواخر سال 1355 هجرى قمرى دعوت حق را لبیک گفت در حالیکه میراثى جاوید و ماندگار چون حوزه علمیه قم و نیز شخصیتها و بزرگانى چون حضرت امام خمینى، آیت‌اللّه‌ گلپایگانى، آیت‌اللّه‌ حاج سید احمد خوانسارى، آیت‌اللّه‌ اراکى، آیت‌اللّه‌ آخوند ملاعلى همدانى، آیت‌اللّه‌ میر سیدعلى یثربى کاشانى و آیت‌اللّه‌ مدنى کاشانى و... که هر کدام بسان ستاره‌اى فروزان در آسمان علم و فضیلت درخشیدند را از خود به یادگار گذاشت. آثار علمى آن عالم بزرگوار عبارت است از :

     الف ـ تقریظ روضات الجنات.

     ب ـ حاشیه کتاب وصایا از قواعد علامه متعلق به مباحث حساب.

     ج ـ تدوین الآثار در احوالات علماى خوانسار.

     دـ رساله‌اى در تعیین وقت روز و شب از خورشید و ستارگان. ر. ک : نقباءالبشر، جلد 1، صفحه : 452. )

[5]- آن عالم بزرگ که گاهى با عنوان کمپانى نیز خوانده مى‌شود فقیهى موشکاف و اصولى محقق و عمیق و حکیمى بلندپایه و عارفى دلداده و سالکى موفق و شاعرى نغزگو در لسان عربى و فارسى بوده. حضرت آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در مدت اقامت خود در نجف اشرف از محضر درس آن مرد بزرگ استفاده کرده‌اند و چون معتقد به علمیت آن محقق نامى بودند در اثناء تدریس خارج خود، مکررا مطالبى را از حواشى آن فقیه فرزانه بر مکاسب شیخ اعظم انصارى نقل فرموده و پیرامون آن تحقیق مى‌نمودند و تأیید یا اشکال مى‌کردند. آیت‌اللّه‌ کمپانى در محرم‌الحرام سال 1296 در نجف اشرف ولادت یافت و در سال 1361 ه ق دارفانى را وداع کرد. قابل ذکر است، مرحوم آیت‌اللّه‌ حاج شیخ محمدحسین غروى کمپانى در سپیده دم روز پنجم ذى‌الحجه 1361 قمرى دارفانى را وداع گفت و به لقاء حضرت رب‌العالمین واصل گردید و در حالى که از خود بیش از 25 جلد کتاب عالمانه و محققانه باقى گذارد.

[6]- آن فقیه بزرگوار در سال 1278 در اراک متولد شد و پس از فراگیرى مقدمات در ایران به نجف اشرف مهاجرت نمود و از محضر درس آیت‌اللّه‌ فشارکى و عده دیگرى از علما بهره‌مند شد. ایشان در تدریس اصول شهرتى به سزا یافت و پس از رحلت محقق خراسانى استقلال در تدریس یافت. در مدت بیش از سى سال تدریس عده زیادى از علما و مجتهدین از تحقیقات عالمانه او بهره‌مند شدند. آیت‌اللّه‌ محقق عراقى در شب 28 ذى‌القعدة سال 1361 دارفانى را وداع گفت و در یکى از حجرات صحن شریف حضرت على ع، مدفون گردید.

[7]- مرحوم آیت‌اللّه‌ سیدابوالحسن اصفهانى در سال 1284 ه ق متولد و از مفاخر فقهاى شیعه و مؤلف کتاب «وسیله‌النجاة» مى‌باشد. ایشان مدت هشت ماه به خاطر جریانهاى سیاسى در زمان دولت ملک فیصل در عراق همراه هشت تن از علماء از جمله مرحوم آیت‌اللّه‌ نائینى به ایران مهاجرت کرد. این فقیه بزرگ در نهم ذى‌الحجة سال 1365 از دنیا رفته در مقبره آخوند خراسانى به خاک سپرده شد.

[8]- از شاگردان آیت‌اللّه‌ سید محمد فشارکى و هم مباحثه آیت‌اللّه‌ حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى بوده است. کتاب وقایة الأذهان نمودار علمیت و قلم روان و حسن بیان آن عالم فرزانه است. عمده استفاده آیت‌اللّه‌ گلپایگانى از درس ایشان در دوران مهاجرت علماء اصفهان به قم در سال 1346 هجرى شمسى مى‌باشد. آن فقیه ارجمند در سال 1362 هجرى قمرى در اصفهان دارفانى را وداع گفت.

[9]- علامه آقابزرگ تهرانى در کتاب نقباءالبشر درباره او مى‌نویسد: «الشیخ المولى محمدتقى گلپایگانى، عالم جلیل، اصلش از قریه گوگد است که در یک فرسنگى گلپایگان واقع شده. او در نجف اشرف از قدماى شاگردان استاد ما ـ آخوند خراسانى ـ و از اجلاء آنان بود... ایشان پس از مراجعت به گلپایگان در اواخر عمر نابینا شده و در سال 1312 ه ش از دنیا رفته و در قبرستان نو قم به خاک سپرده شد.

[10]- ر. ک : همان، ص 57 و آقاى ریحان‌اللّه‌ یزدى، آئینه دانشوران، صص 26  /  70.

[11]- ر. ک : آقا بزرگ تهرانى، نقباءالبشر، جلد 2، ص 742.

[12]- ر. ک : همان، ص 59.

[13]- ر. ک : همان، صص 217، 216.

[14]- ر. ک : نورى از ملکوت، پیشین، ص 59.

[15]- ر. ک : على جهرمى، پیشین، ص 64.

[16]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 60.

[17]- ر. ک : نورى از ملکوت، پیشین، ص 56.

[18]- ر. ک : همان، ص 55.

[19]- ر. ک : همان، صفحه 65.

[20]- ر. ک: همان، صفحه: 146

[21]- ر. ک : بخش ضمایم.

[22]- ر. ک : نورى از ملکوت، پیشین، ص 239.

[23]- ر. ک : همان، ص 240.

[24]- ر. ک : همان.

[25]- ر. ک : همان، ص 137.

[26]- ر. ک : همان، ص 137.

[27]- ر. ک : همان، ص 138.

[28]- ر. ک : همان، ص 354.

[29]- ر. ک : همان، ص 111.

[30]- ر. ک : همان، ص 112 و سند شماره : 1734 / 21 ه ـ 5 / 7 / 57

[31]- متن تلگرام حسن ارسنجانى وزیر کشاورزى به آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى چنین مى‌باشد:

تهران ـ قم

حضور مقدس حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى آقاى سیدمحمدرضا گلپایگانى

به مناسبت حلول روز عید فطر تبریکات صمیمانه خود را تقدیم مى‌دارم و با توجهى که حضرات آقایان علماى دین به حفظ حقوق عامه مسلمین در اجراى عدالت اسلامى و زمین‌دار شدن زارعین مبذول فرموده‌اند، صمیمانه سپاسگزارم و توجهات حضرت مستطاب عالى را در حفظ اصول و فروع شریعت مطهر اسلامى از خداوند مسألت دارم و امیدوارم از دعاى خیر، اینجانب را محروم نفرمایید.

 دکتر ارسنجانى ـ وزیر کشاورزى ر. ک: اسناد انقلاب اسلامى، جلد 1 صفحه: 19

[32]- ر. ک : بخش ضمائم. لازم به توضیح است: رژیم شاه، براى اینکه «اصلاحات» نمایشى و غیرقانونى خود را مردمى، قانونى و اسلامى بنمایاند، سخت تلاش داشت که از جایگاه و پایگاه علماى اسلامى در میان توده‌ها، در راه عوام‌فریبى و آرایش سیماى سیاه و کریه شاه بهره‌بردارى کند و اصلاحات ارضى شاهانه را به گونه‌اى به امضاى مراجع اسلام برساند. از این‌رو، شاه و ارسنجانى وزیر کشاورزى دولت غیرقانونى علم با مخابره تلگرامهاى تبریکى به مناسبت عید سعید فطر سال 1341، به علماى قم و نجف از موافقت آنان با اصلاحات ارضى سپاسگزارى کردند، و بر آن بودند که با این حیله، مراجع و علماى اسلام را پشتیبان شاه بنمایانند، لکن علماى قم و نجف با پاسخ «نه» به این خواسته مرموز رژیم شاه، بار دیگر «دست رد بر سینه نامحرم زدند» و توطئه شاهانه را خنثى کردند. علماى قم و نجف به درستى مى‌دانستند که رژیم شاه نه‌تنها در راه منافع توده‌ها و مصالح اسلام هیچگاه کارى نمى‌کند، بلکه هر گامى که با شعار اسلام‌خواهى و به نام خدمت به دهقان و کارگر برمى‌دارد، براى ضربه زدن به اسلام و محرومان ایران است، حتى چاپ قرآن، از سوى شاه نیز توطئه‌اى بود تا به نام قرآن، احکام والاى قرآن را پایمال کند و زمینه را براى الغاى مذهب در ایران و برقرارى رژیم لائیک، هموار سازد. بنابراین علماى اسلام با اصلاحات ارضى که طبق موازین اسلامى انجام پذیرد، مخالفت نداشتند ـ چنانکه پس از پیروزى انقلاب اسلامى، روشن شد ـ لیکن هرگونه قانونگذارى و اجراى قانون از سوى رژیم شاه را غیرقانونى و خلاف مصالح اسلام و منافع امت مى‌دانستند.

امام در بحث «حکومت اسلامى» در نجف اشرف اظهار کردند که اگر حکام طاغوت، حق از دست‌رفته ستمدیده و محرومى را بازستانند، براى صاحب آن حق از نظر شرع، تصرف در حق به دست آورده و به وسیله ظالمان، جایز نیست. متن سخنان امام چنین است: «... ملت اسلام در امور خود به سلاطین و حکام جور و قضاتى که از عمال آنها هستند نباید رجوع کند، هرچند حق ثابتى داشته باشد. مثلاً پسر او را کشته‌اند، خانه‌اش را غارت کرده‌اند، در عین حال حق ندارد به حکام جور رجوع کند، یا طلبکار است و شاهد زنده در دست دارد، نمى‌تواند به «قضات» سرسپرده و عمال ظلمه مراجعه نماید و اگر چنین مواردى به آنها رجوع کرد به طاغوت روى آورده است. «فانما یأخذه سحتا و ان کان حق ثابتاله». اگر به حکم آنها حق ثابت خویش را بگیرد نمى‌تواند در آن تصرف کند زیرا آنچه که به وسیله حکام جور و «قضات» آنان به دست او رسیده است، «سحت» و آلوده مى‌باشد. بعضى از فقها گفته‌اند که مثلاً اگر عباى شما را بردند و شما به وسیله حکام جور پس گرفتید، نمى‌توانید در آن  تصرف کنید و ما اگر به این حکم قائل نباشیم، دیگر در کلیات شک نداریم که اگر کسى طلبکار بود و براى گرفتن حق خود، به غیر از مرجع و مقامى که خدا قرار داده است، رجوع کند و طلب خویش را به وسیله آنان وصول نماید، تصرف در آن جایز نیست.» حکومت اسلامى، درس نهم، ص 18

[33]- ر. ک : همان، جلد 1، ص 117.

[34]- ر. ک : همان، ص 115.

[35]- ر. ک : محمدحسن رجبى، زندگینامه سیاسى امام خمینى، ص 80.

[36]- ر. ک : محمدرضا احمدى، خاطرات آیت‌اللّه‌ طاهرى خرم‌آبادى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، صص 151،150.

[37]- ر. ک : اسناد انقلاب اسلامى، جلد 1، ص 56

[38]-  ر. ک : همان، ص 57.

[39]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 82.

[40]- ر. ک : اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، صص 117 / 111.

[41]- ر. ک : همان، صص: 37 / 133 و پیوست سند شماره: 1469 / 2311 د 3 تاریخ: 16 / 4 / 42 این مجموعه اسنادى.

[42]- ر. ک : پیوست سند شماره : 694، تاریخ : 2 / 4 / 42، این مجموعه.

[43]- پس از یورش رژیم پهلوى به مدرسه فیضیه، علماى حوزه علمیه نجف اشرف ضمن تعطیل درسها با انتشار بیانیه‌هاى اعتراض‌آمیز آن را محکوم کردند، آیت‌اللّه‌ حکیم طى نامه‌یى به آقاى گلپایگانى، خواستار مهاجرت علماى قم به نجف اشرف براى تبادل افکار و تعیین تکلیف پیامد آن فاجعه شد. آیت‌اللّه‌ گلپایگانى که به خوبى از مقاصد رژیم دایر بر خارج کردن علماء و مراجع از حوزه علمیه قم آگاه و خطر اضمحلال حوزه علمیه قم را حس کرده بود، مخالفت خود را با پیشنهاد آیت‌اللّه‌ حکیم با ارسال نامه‌یى به ایشان اعلام نمود. معظم‌له در بخشى از نامه مزبور گفته‌اند : «هجرت علماء باعث اضطراب عموم و متعاقب عواقب وخیم است، موجب انحلال حوزه‌هاى علمیه خصوصا حوزه علمیه قم است که در بقاى وضع اسلامى و استقلال مملکت مدخلیت تام دارد. هجرت علماء ممکن است فرار از زحف و سبب استیلاى دشمنان اسلام باشد» ر. ک : اسناد انقلاب اسلامى، جلد 1، صص : 91 / 89. آقاى گلپایگانى در خصوص اهداف رژیم گفته بودند : «آن موقعى که مرحوم آقاى حکیم تلگراف کردند که به نجف بیایند تا تبادل افکار کنیم و تکلیف معین شود، رئیس نظمیه ـ شهربانى ـ به منزل ما آمد و گفت : «اگر تصمیم به رفتن به نجف دارید گذرنامه شما آماده است ولکن باید بدون سر و صدا بروید» من در پاسخ او گفتم : «ما اینجا هستیم، اینجا میدان جهاد است، و رها کردن آن در حکم فرار از زحف ـ جنگ ـ مى‌باشد که حرام است». ر. ک : ناصرالدین انصارى قمى، فروغ فقاهت. معاونت پژوهشى سازمان تبلیغات اسلامى، صفحه : 77 و بخش ضمائم.

[44]- ر. ک : سند شماره : 2938 / 21، تاریخ : 25 / 6 / 48، این مجموعه.

[45]- ر. ک : بخش ضمائم.

[46]- ر. ک : محمدمهدى امامى، زندگینامه آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ص 195 و پیوست سند شماره: 19392 ـ 7 / 9 / 43

[47]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 149.

[48]- ر. ک : همان، ص 148 و پیوست سند شماره : 4032 / 326، تاریخ : 28 / 8 / 43 این مجموعه.

[49]- ر. ک : سند شماره 4339 / 20 الف، تاریخ : 25 / 2 / 44 و تاریخ : 17 / 3 / 44 و سند شماره: 6970 / 20 الف. تاریخ : 22 / 3 / 44 و... .

[50]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، صص 217 / 216.

[51]- ر. ک : سند شماره : 3952 / 21 تاریخ : 29 / 9 / 48.

[52]ـ ر. ک : رژیم شاه و آزمون‌گیرى از طلاب، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، صص 36 و 38 و نیز به اسناد شماره : 4072 / ه تاریخ : 23 / 1 / 46 و 4208 / 21 ـ 7 / 11 / 46 و... و 4207 / 21 تاریخ 7 / 11 / 46 و... این مجموعه اسنادى.

[53]ـ ر. ک : رژیم شاه و آزمون‌گیرى از طلاب، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، صص 36 و 38 و نیز به اسناد شماره : 4072 / ه تاریخ : 23 / 1 / 46 و 4208 / 21 ـ 7 / 11 / 46 و... و 4207 / 21 تاریخ 7 / 11 / 46 و... این مجموعه اسنادى.

[54]- ر. ک : سند شماره : 2742 / 21 تاریخ 31 / 6 / 52 و زندگینامه آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى به روایت اسناد، پیشین، ص 295.

[55]- ر. ک : سند شماره 5020 / 21، تاریخ : 2 / 8 / 35.

[56]- ر. ک : سند شماره 6562 / 21 تاریخ : 5 / 12 / 54 و نیز سند شماره 3773 / 21 ـ 8 / 12 / 45 و سند 3849 / 21 ـ 28 / 12 / 45 و سند تاریخ 17 / 7 / 47 و سند شماره 1203 / 21 ـ 1 / 3 / 48 و سند تاریخ 11 / 3 / 48 و... این مجموعه.

[57]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 122.

[58]- ر. ک : همان، ص

[59]- ر. ک : سند شماره : 2472 / 21 تاریخ : 31 / 6 / 52. زندگینامه آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى به روایت اسناد، پیشین، ص 292.

[60]ـ ر. ک : اسناد شماره 901 / 21 تاریخ : 9 / 1 / 54 و 902 / 21 تاریخ : 9 / 1 / 54.

[61] ـ ر. ک : اسناد شماره 901 / 21 تاریخ : 9 / 1 / 54 و 902 / 21 تاریخ : 9 / 1 / 54.

[62]- ر. ک : پیوست سند 20 / 3 / 37 ]57].

[63]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 130.

[64]- ر. ک: بخش ضمایم

[65]- معروف به مدرسه خان.

[66]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 125.

[67]- ر. ک : سند شماره  / 800 / 21 تاریخ : 3 / 10 / 36.

[68]- ر. ک : پیوست سند شماره 10255 / 21 تاریخ : 28 / 12 / 36 [56].

[69]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 126.

[70]- ر. ک : على کریمى جهرمى، پیشین، ص 123 و نیز اسناد متعدد این مجموعه.

[71]- ر. ک : همان.

[72]- ر. ک : همان، ص 121.

[73]- ر. ک: سند شماره: 3265 / 21 ـ 9 / 9 / 46 و سند 3401 / 21 ـ 11 / 9 / 46 و سند: 12 / 9 / 46 و سند شماره: 3571 / 21 ـ 3 / 10 / 46 و ...

[74]- ر. ک : همان، ص 121 و نیز به اسناد شماره 3264 / 21 ـ 9 / 9 / 46 و سند شماره: 3401 / 21 ـ 11 / 9 / 46 و سند 12 / 9 / 46 و 16 / 9 / 46 و سند شماره 3571 / 21 ـ 3 / 10 / 46 و سند 3776 / 21 ـ 9 / 10 / 46 و سند شماره 122 / م ـ 11 / 6 / 1348، این مجموعه اسنادى.

[75]- ر. ک : على کریمى جهرمى، پیشین، ص 124. در همان ایام شخصى به نام بهبهانى آمده و گفته بود که از سوى شاه براى ملاقات با ایشان آمده‌ام. آیت‌اللّه‌ گلپایگانى او را نیز طرد کردند و نپذیرفتند.

[76]- ر. ک : همان.

[77]- ر. ک : همان، ص 119 و نیز سند شماره 4005 / 21 ـ 3 / 10 / 48.

[78]- قرآن کریم، سوره اعراف، آیه : 68

[79]- همان : سوره یونس، آیه : 71

[80]- ر. ک : سند : 25 / 12 / 1354.

[81]- ر. ک : پیوست سند شماره 10255 / 21 ـ 28 / 12 / 36.

[82]- ر. ک : سند و پیوست سند شماره 4575 / 21 ـ 9 / 11 / 51.

[83]- ر. ک : سند شماره: 2948 / 21 ـ 22 / 7 / 47 و سند شماره 3004 / 21 ـ 21 / 7 / 47.

[84]- ر. ک : اسناد شماره 2946 / 21 ـ 20 / 7 / 47 و سند شماره 2999 / 21 ـ 20 / 7 / 47 و سند 2997 / 21 ـ 20 / 7 / 47 و سند شماره 3061 / 21 ـ 29 / 7 / 47.

[85]- ر. ک : سند شماره 3061 / 21 ـ 29 / 7 / 47 و سند شماره 3060 / 21 ـ 29 / 7 / 47 و سند 6 / 8 / 47.

[86]- ر. ک : سند شماره 3061 / 21 ـ 29 / 7 / 47 و سند 2548 / 21 ـ 6 / 6 / 48 و سند 67753 / 316 ـ 5 / 8 / 47 و... .

[87]- ر. ک : سند شماره 2938 / 21 ـ 25 / 6 / 48.

[88]- ر. ک: پیوست سند شماره 2507 / 21 ـ 4 / 6 / 48.

[89] ـ ر. ک: اسناد شماره 2516 / 21 ـ 4 / 6 / 48 و سند 2478 / 21 ـ 2 / 6 / 48 و سند شماره 136ـ 6 / 6 / 48 و سند 2484 / 21 ـ 4 / 6 / 48 و سند 2571 / 21 ـ 8 / 6 / 48 و سند شماره 5359 / 21 ـ 10 / 6 / 48 و سند شماره 211111 ـ 31 / 3 / 46.

[90]- ر. ک: اسناد شماره 2516 / 21 ـ 4 / 6 / 48 و سند 2478 / 21 ـ 2 / 6 / 48 و سند شماره 136ـ 6 / 6 / 48 و سند 2484 / 21 ـ 4 / 6 / 48 و سند 2571 / 21 ـ 8 / 6 / 48 و سند شماره 5359 / 21 ـ 10 / 6 / 48 و سند شماره 211111 ـ 31 / 3 / 46. و ... ضمنا براى... در خصوص خدمات آیت‌اللّه‌ گلپایگانى به مصیبت‌زدگان جنوب لبنان ر. ک: میراث جاوید. انتشارات دارالقرآن الکریم.

[91]- ر. ک: اسناد شماره 2571 / 21 ـ 8 / 6 / 48 و سند 25 / 4 / 48 و سند 4 / 6 / 48 و...

[92]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 133 و نیز اسناد متعدد این مجموعه اسنادى.

[93]- ر. ک : سند شماره : 4024 / 21 ـ 6 / 10 / 48.

[94]- ر. ک : سند شماره : 6061 / 316 ـ 18 / 12 / 48.

[95]- ر. ک : اسناد شماره 2024 / 21 ـ 6 / 10 / 48 و سند شماره 6061 / 316 ـ 18 / 12 / 48 و سند شماره 2547 / 21 ـ 6 / 6 / 48.

[96]- طرح عملیات ساواک درخصوص تضعیف موقعیت اجتماعى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در فواصل سالهاى 1342 تا سال 1357 به تناوب ادامه داشته است، براى نمونه به اسناد زیر رجوع نمایید:

سند شماره 61192 / 316 ـ 12 / 9 / 46 و سند شماره 4517 / 21 ـ 30 / 10 / 48 و سند شماره 3571 / 21 ـ 3 / 10 / 46 و سند شماره 3776 / 21 ـ 9 / 10 / 46 و سند شماره 3871 / 21 ـ 18 / 10 / 46 و سند شماره 77197 / 316 ـ 4 / 11 / 46 و سند شماره: 4207 / 21 ـ 7 / 11 / 46 و سند: 6 / 11 / 46 و سند شماره: 4222 / 21 ـ 9 / 11 / 46 و سند شماره: 354 ـ 14 / 2 / 47 و سند: 7 / 6 / 47 و سند شماره: 3165 / 21 ـ 7 / 8 / 47 و سند: 2 / 10 / 47 و سند: 7 / 10 / 47 و سند شماره: 4083 / 21 ـ 10 / 10 / 47 و سند: 23 / 11 / 1347 و سند: 18 / 12 / 47 و سند شماره: 500 / 21 ـ 9 / 2 / 48 و سند: 17 / 3 / 48 و سند شماره: 1456 / 21 ـ 22 / 3 / 48 و سند شماره: 1622 / 21 ـ 4 / 4 / 48 و سند شماره: 2549 / 21 ـ 8 / 6 / 48 و سند شماره: 5359 / 9 ه ـ 10 / 6 / 48 و سند شماره: 1825 / 21 ـ 14 / 4 / 48 و ...

[97]- ر. ک : اسناد شماره 3831 / 316 ـ 28 / 7 / 48 و سند شماره 2447 / 316 ـ 6 / 7 / 48 و سند شماره 3399 / 316 ـ 7 / 5 / 48 و سند 23 / 7 / 48 و... .

[98]- ر. ک : سند شماره : 1270 / 21 ـ 14 / 2 / 50.

[99]- ر. ک : سند شماره 1242 / 21 ـ 2 / 2 / 50.

[100]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 138.

[101]- ر. ک : پیوست سند : 6113.... / 21 ه ـ 19 / 3 / 2537 [1357]

[102]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 160.

[103]- ر. ک : همان، ص 158.

[104]- ر. ک : همان، ص 158.

[105]- ر. ک : بخش ضمائم.

[106]- ر. ک : فرزند ملت در آئینه انقلاب اسلامى، صص : 224 / 222.

[107]- ر. ک : مرکز اسناد انقلاب اسلامى، زندگینامه آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى، محمد مهدى امامى. صفحه : 152 به نقل از روزنامه اطلاعات 6 / 11 / 1357، صفحه : 3.

[108]- ر. ک : مرکز اسناد انقلاب اسلامى، زندگینامه آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى، محمد مهدى امامى، صفحه : 62.

[109]- ر. ک : خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، پیشین، ص 200.

[110]- ر. ک : همان، ص 201.

[111]- ر. ک : نورى از ملکوت، پیشین، ص 76.

[112]- بیمارستان یکصد و پنجاه تختخوابى آیت‌اللّه‌ گلپایگانى در قم در زمینى به وسعت 1400 متر مربع و شامل بخشهاى جراحى مردان، جراحى زنان، داخلى، قلب، اعصاب، اطفال و نوزادان، بخش مراقبتهاى ویژه C.C.U و I.C.U رادیولژى،  C.Tاسکن، سونوگرافى، فیزیوتراپى، آزمایشگاه، درمانگاه و داروخانه مى‌باشد و در تهیه ابزار و وسایل پزشکى مورد نیاز حتى‌الامکان از آخرین فن‌آورى‌هاى روز بهره گرفته است. این بیمارستان ابتدا ویژه طلاب و روحانیون بود که با توسعه آن عموم مردم از خدمات آن استفاده مى‌نمایند. حسب‌الامر معظم‌له، افراد بى‌بضاعت با مراجعه به بیمارستان به طور رایگان درمان مى‌شدند. ر. ک: میراث جاوید، نگرشى بر آثار فرهنگى اجتماعى آیت‌اللّه‌ العظمى گلپایگانى، صفحه : 230

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.