مقدمه - کتاب مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه آیندگان به روایت اسناد ساواک

«روزنامه آیندگان همان بود که با دشمنهاى ما روابط داشت. توطئه بود در کار؛ و با صهیونیستها روابط داشت. از آنها الهام مى‌گرفت و برضد منافع مملکت و کشور مى‌نوشت و در تمام آن روزنامه‌هایى که توطئه‌گر بودند و مى‌خواستند رژیم سابق را دوباره برگردانند به اینجا.»

امام خمینى (ره)

رسانه‌هاى گروهى و وسایل ارتباط جمعى از ابزارى هستند که دولتمردان هر کشورى در جهت پیشبرد اهداف اصلاحى و ارتقاى سطح فرهنگ مردم آن جامعه بکار مى‌گیرند ولى در جهان کنونى صرفا داشتن وسایل ارتباط جمعى قوى نمى‌تواند باعث استقلال و پیشرفت یک کشور شود زیرا این گونه امکانات در صورتى منجر به تعالى جامعه خواهد شد که توسط حاکمانى مستقل و مردمى اداره شود و به امکانات رسانه‌اى به دیده ابزارى جهت خدمت به جامعه و مردم بنگرد؛ لیکن برخلاف آنچه گفته آمد. این وسایل در دست حکومت‌هاى وابسته و مفسد ابزارى است براى فریب افکار عمومى و وابسته نمودن کشور به بیگانگان. از جمله این ابزار و رسانه‌ها که از بقیه مستثنى نیست مطبوعات است که در دوران حاکمیت رژیم پهلوى چیزى نبود جز وسیله‌اى براى نیرنگ و فریب مردم و تبلیغ رژیم و سرپوش نهادن بر خلافکاریهاى آنان و البته وابسته‌تر کردن مردم به بیگانگان. پس اگر بگویم اکثر مطبوعات در دوران پهلوى یا عامل بیگانه بودند و یا وابسته به دستگاه و از (قِبَل) این کار دنیاى خویش را تأمین مى‌نمودند، بیراه نگفته‌ایم و از جاده انصاف به دور نیفتاده‌ایم. بى‌گمان در این جمع، براى افراد آزاده و مستقل که برآنند تا به روشنگرى مردم بپردازند یا جایى وجود نداشت و یا خیلى زود از صحنه خارج مى‌شدند.

روزنامه آیندگان یکى از آن جمله مطبوعاتى بود که به بیگانگان وابستگى داشت و در فعالیت‌هایش به دنبال تأمین منافع کشورهاى استعمارى از جمله انگلیس، آمریکا و خاصّه اسرائیل بود.

در مقدمه کتاب که عمدتا براساس اسناد ساواک تدوین شده است طى سه قسمت به بررسى این روزنامه پرداخته‌ایم : قسمت الف چگونگى کمک دولت پهلوى و رژیم اسرائیل جهت انتشار روزنامه آیندگان و قسمت ب عملکرد روزنامه آیندگان در جهت اهداف رژیم و بیگانگان و قسمت ج مختصرى درباره زندگینامه و سوابق داریوش همایون را در بردارد.

 

الف : کمک‌هاى رژیم پهلوى و صهیونیستها جهت انتشار آیندگان :

1ـ کمک‌هاى دولت جهت صدور مجوز و انتشار روزنامه آیندگان :

داریوش همایون در پیگیریها و رایزنیهاى خود با مقامات مختلف جهت تهیه مقدمات براى انتشار روزنامه آیندگان، هدفش از این کار را حمایت و تقویت رژیم پهلوى عنوان کرده، به نشریات کیهان و اطلاعات که به اصطلاح مورد تأیید دولت نیستند انتقاد مى‌کرد. در حالى که این روزنامه‌ها تنها افتخارشان خدمت به شاه و چاپلوسى از برنامه‌هایش بود. در اسناد ساواک در شروع پیگیریهاى داریوش همایون جهت انتشار روزنامه آیندگان مى‌خوانیم :

«درباره چگونگى ایجاد این نشریه (آیندگان) باید متذکر شد که در حدود یک سال و نیم پیش داریوش همایون که در مؤسسه فرانکلین مشغول کار بود و پس از گفتگو و تبادل نظر با دکتر سمسار، دکتر بهرهمند و بهروز با تیمسار پاکروان وزیر وقت اطلاعات ملاقات کرد و با توجه و تذکر به اینکه روزنامه‌هاى کنونى (اطلاعات و کیهان) نه مورد تأیید دولت هستند و نه مردم، فکر خود را در مورد ایجاد یک واحد مطبوعاتى با ایشان در میان گذاشت و ایشان نیز جریان را به اطلاع آقاى نخست وزیر رساند و بعدا همایون چند بار با آقاى نخست وزیر ملاقات نمود و آقاى نخست وزیر هم بعد از این ملاقاتها فکر آنها را پسندید و وعده همه‌گونه کمک به آنها داد و آمادگى خود را براى همکارى با آنها اعلام کردند و ضمنا جریان امر را به شرف عرض رساندند و شاهنشاه نیز اجراى چنین برنامه‌اى را مورد تأیید قرار دادند.»[1]

از طرفى با توجه به اینکه داریوش همایون یکى از چهره‌هاى شناخته شده سازمان جاسوسى آمریکا بود، تصمیم براین شد امتیاز روزنامه به نام خانم «فریده کامکار شاهرودى» که از اقوام همایون دختر عمه‌اش ـ بود دریافت گردد.[2]

ولى علیرغم تمام این زمینه‌سازیها، ساواک با صدور مجوز انتشار این روزنامه مخالفت مى‌نماید و این مسئله حکایت از این دارد که داریوش همایون با اینکه با تعداد زیادى از مقامات عالیرتبه رژیم پهلوى و سفارتخانه‌هاى خارجى صحبت کرده بود و حمایت آنها را جهت انتشار روزنامه آیندگان جلب کرده بود، انتظار مخالفت ساواک با درخواستش را نداشت و ساواک بى‌اطلاع از مسائل پشت پرده در مکاتبات اولیه مخالفت، ولى بعدا با صدور مجوز موافقت مى‌نماید. در مکاتبات ساواک در این باره مى‌خوانیم :

«وزارت اطلاعات صلاحیت بانو فریده کامکار شاهرودى را به منظور صدور امتیاز روزنامه یومیه سیاسى از این سازمان استعلام نموده است.

سابقه : مشارالیها فاقد سابقه مضره بایگانى شده مى‌باشد. نظریه : با توجه به اینکه در همین زمینه قبلاً نیز تقاضایى واصل و تیمسار ریاست معظم ساواک ذیل گزارش مربوطه مقرر فرمودند : «روزنامه زیادتر از احتیاج فعلاً امتیاز داده شده و از این تعداد موجود هم باید کم شود...»[3]

این مخالفت ساواک با صدور مجوز انتشار روزنامه ناشى از سیاست‌هاى مطبوعاتى رژیم پهلوى بعد از حوادث 15 خرداد سال 1342 بود و گرفتن امتیاز در این زمان به جز موارد خاص و محدود و آن هم با اطمینان از سوابق درخواست کننده و تعهد و تضمین‌هاى قوى جهت تبلیغ در راستاى سیاست‌هاى جارى حاکمیت به افراد مجوز انتشار داده نمى‌شد و از طرفى دیگر احتمالاً ساواک به دلیل عدم شناخت و بى‌اطلاعى از عوامل دست‌اندرکار و فعالیت پشت پرده چنین نظرى داد و بزودى بدلیل پیگیرى عوامل پشت پرده نظرش عوض مى‌شود و سند ساواک در این زمینه مى‌آورد :

«در هفته گذشته در آخرین مراحل از طرف تیمسار نصیرى با اجراى این نقشه مخالفت شده است ولى بعدا از طرف شاهنشاه آریامهر دستور اکید صادر گردیده که براى انتشار روزنامه آیندگان کمک‌هاى لازم از طرف دولت بشود.»[4]

مطلب بالا حکایت از این دارد که شخص یا جریانى مهم دنبال انتشار این روزنامه بوده که شاه ونخست‌وزیر را وادار به پیگیرى قضیه و دادن دستور اکید جهت پیگیرى موضوع و دادن مجوز مى‌نماید تا ساواک با انتشار این روزنامه موافقت نماید. مجددا در اسناد ساواک در این زمینه مى‌خوانیم :

«به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید با توجه به اوامر آقاى نخست وزیر و سه مرتبه تقاضاى وزیر اطلاعات»

و پس از موافقت نصیرى کارشناس موضوع  با این مضمون موافقت ساواک را اعلام مى‌نماید :

«صدور امتیاز روزنامه یومیه با روش سیاسى به نام بانو فریده کامکار شاهرودى فرزند محمدصادق دارنده شناسنامه شماره 97 صادره از قزوین از نظر سیاسى بلامانع مى‌باشد.»[5]

بعد از موافقت با صدور مجوز انتشار از طرف ساواک وزارت اطلاعات به شرح ذیل مجوز انتشارصادر مى‌نماید :

بانو فریده کامکار شاهرودى : «بنا به تصمیم متخذه در جلسه مورخ 1  /  5  /  46 کمیسیون مطبوعات وزارت اطلاعات با اعطاى امتیاز روزنامه آیندگان با روش سیاسى، اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى و به ترتیب روزانه براى شهرستان [تهران] به شما موافقت مى‌گردد.»[6]

محمدرضا پهلوى تنها به دادن مجوز روزنامه اکتفا نکرد بلکه از آنجایى که عاملین انتشار این روزنامه را از سرسپردگان دربار، آمریکا و اسرائیل مى‌دانست دستور کمک مادى نیز داد :

«از طرف شاهنشاه آریامهر دستور اکید صادر گردید. که براى انتشار روزنامه آیندگان کمک‌هاى لازم از طرف دولت شود و قرار است در مرحله اول مبلغ یک میلیون تومان به شرکت وام داده شود و بعد یکى از بانک‌ها نیز کسرى سرمایه شرکت را در اختیار بگذارد.»[7]

هنگامیکه شاه به دولت دستور کمک جهت انتشار روزنامه آیندگان را مى‌دهد ساواک هم به این جمع مى‌پیوندد و طبق توافقات صورت گرفته بین آنها قرار شد ساواک نماینده‌اى در روزنامه مورد نظر داشته باشد که تمام مسائل را زیر نظر داشته و براى بنیان گذاشتن روزنامه‌اى قوى و تأثیرگذار از هیچ کوششى دریغ ننماید. در این زمینه در اسناد ساواک مى‌خوانیم:

«پیشنهاد وزارت اطلاعات در مورد معرفى نماینده ساواک در روزنامه آیندگان     سابقه، آقاى منصور وزیر اطلاعات بوسیله تلفن اظهار داشتند چون در نظر است به منظور گردش کار صحیح روزنامه آیندگان نمایندگانى از طرف ساواک و این وزارتخانه در مؤسسه مزبور شرکت داشته باشند علیهذا خواهشمند است نماینده واجد الشرایطى را جهت انجام این منظور معرفى نمایند. نظریه پیشنهاد : با بررسیهاى معموله آقاى دکتر آزمون که سوابقى در نویسندگى دارد جهت نمایندگى از طرف ساواک تعیین تا در صورت تصویب مراتب به وزارت اطلاعات منعکس گردد. به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید با معرفى آقاى آزمون موافقت فرمودند شفاها اقدام نمائید.[8]

و در سندى دیگر که حکایت از جایگاه و موقعیت دکتر منوچهر آزمون در مؤسسه روزنامه آیندگان مى‌نماید مى‌خوانیم:

«در نخستین جلسه مجمع عمومى شرکت انتخابات به عمل آمد و خانم شاهرودى و آقاى اهرى، دکتر بهره‌مند، بهروز و همایون به سمت اعضاى هیئت مدیره و آقاى دکتر سمسار به سمت بازرس انتخاب شدند. هیئت مدیره در انتخابات داخلى خود آقاى دکتر اهرى را به عنوان رئیس      هیئت مدیره و آقاى همایون را به عنوان مدیرعامل و آقاى دکتر آزمون را به سمت مشاور عالى هیئت تعیین کرد و قرار شد مشاور هیئت مدیره در کلیه جلسات شرکت داشته باشد و بدون نظر موافق ایشان هیچگونه تصمیمى اتخاذ نگردد.[9]

پس از تهیه سایر ملزومات روزنامه آیندگان منتشر مى‌گردد:

«در تاریخ 25  /  9  /  46 اولین شماره روزنامه آیندگان منتشر گردید.»

همچنین بعدها از طرف مؤسسه آیندگان در سال 1352هفته نامه آیندگان روستا نیز که اختصاص به روستاها داشت منتشر گردید.[10]

در ادامه این روند ساواک از هیچ اقدامى جهت کمک به روزنامه آیندگان فروگذار نکرد و طى مکاتبه‌اى به تمامى مراکز ساواک در سراسر کشور دستور تبلیغ و حمایت از روزنامه آیندگان را صادر نمود :

«روزنامه آیندگان مورد حمایت ساواک بوده است و ساواک کل از همه ساواک‌ها درخواست مى‌نماید که به صورت غیر محسوس این روزنامه را مورد تبلیغ و حمایت قرار دهند. »[11]

و در سندى دیگر مى‌نویسد :

«ضمنا پیشنهاد گردد در صورت تصویب، کلیه ساواک‌ها به جاى روزنامه‌هاى اطلاعات و کیهان، روزنامه آیندگان خریدارى نمایند...»[12]

مجددا در سند دیگرى مى‌آورد :

«در مورد فروش روزنامه مذکور با جناب آقاى فرماندار کل مذاکره گردید که به طور غیر محسوس نسبت به اشتراک ادارات دولتى دستورات لازم را بدهند.»[13]

حساسیت ساواک در جهت تقویت روزنامه آیندگان بقدرى زیاد بود که پس از انجام این مکاتبه با ادارات کل تابعه دائما از وضعیت توزیع و فروش این روزنامه از آنها گزارش مى‌خواست از جمله ساواک لرستان به ریاست ساواک مى‌نویسد :

«با تحقیقاتى که به عمل آمده فروش روزنامه مزبور در حال حاضر با توجه به اینکه هنوز مردم آشنائى کامل به روزنامه مذکور ندارند نسبتا کم مى‌باشد لیکن چنانچه ترتیبى داده شود که قیمت آن کمى تقلیل یابد و تبلیغات مؤثرى از طریق رادیو و جراید در مورد انتشار روزنامه مذکور انجام گردد و در مورد مندرجات آن توجه خاص مبذول گردد، فوق‌العاده در بالا بردن تیراژ روزنامه مذکور مؤثر خواهد بود. در اجراى اوامر صادره غیر محسوس اقدام لازم به عمل آمد.»[14]

در همین رابطه اداره کل ساواک گیلان به مرکز مى‌نویسد :

«از روزنامه آیندگان روزانه چهارصد نسخه جهت رشت و براى هریک از شهرستانهاى تابعه نیز یک صد نسخه ارسال مى‌گردد میزان فروش از نصف سهمیه ارسالى بیشتر بوده و چون نشریه یاد شده داراى آگهى‌هاى تبلیغاتى نبوده و اخبار خبرگزاریها و رویدادهاى ایران و جهان را بیست ساعت زودتر از سایر روزنامه‌هاى یومیه مانند کیهان و اطلاعات در اختیار خوانندگان قرار مى‌دهد لذا بنظر مى‌رسد که در آینده پیشرفتهائى از نظر استقبال مردم و کثرت فروش داشته باشد ضمنا نسبت به حمایت از روزنامه اقدام مقتضى به عمل خواهد آمد.[15]

پیگیرى ساواک جهت تقویت روزنامه آیندگان به این مرحله خلاصه نمى‌شد بلکه در صورت مشاهده هرگونه وقفه در کار انتشار و توزیع فورا دستور رسیدگى جهت رفع اشکال را صادر مى‌کرد.

یکى از اسناد ساواک در این زمینه مى‌آورد :

«به علت نانظم رسیدن روزنامه آیندگان به سارى دو فقره تلگراف از طریق نماینده روزنامه مزبور در سارى به اداره روزنامه مورد بحث مخابره لیکن چون از طریق اداره روزنامه توجهى به موضوع نشده نماینده روزنامه در سارى برات حواله شده رانکول و از سمت نمایندگى استعفا و سهمیه سارى از تاریخ 16  /  2  /  48 قطع گردید. نظریه رهبر عملیات : این اولین مرتبه نیست که در ارسال روزنامه آیندگان به سارى خللى وارد شده بلکه قبلاً هم این موضوع سابقه داشته و از بدو تأسیس روزنامه تاکنون چندین بار نمایندگان آن عوض شده‌اند و به طور کلى وضع نامطلوبى داشته است و برابر تحقیقاتى که به عمل آمده علت آن است که اداره روزنامه در ارسال روزنامه نظارت کافى نداشته و غالبا روزنامه ارسال نمى‌شود و نیز وضع حقوقى نمایندگان آن مرتب نیست و بعضا به تعویق مى‌افتد و نماینده مربوطه ناچار به استعفا مى‌گردد اصلح است ضمن تماس با مسئولین امر ترتیبى اتخاذ گردد که روزنامه مرتبا به سارى ارسال و نیز نماینده ثابتى براى آن در نظر گرفته شود.[16]

موضوع حمایت دولت هویدا و سازمانهاى متبوع از جمله ساواک و وزارت اطلاعات از روزنامه آیندگان براى تمام مطبوعاتیان و خیلى از مسئولین کاملاً واضح و روشن بود. به طورى که کتاب بازیگران عصر پهلوى مى‌نویسد :

«روزنامه آیندگان که از سال 1346 منتشر مى‌شد، با همه حمایت‌هایى که از داخل و خارج از این روزنامه به عمل آمد، نتوانست تیراژ قابل ملاحظه‌اى به دست آورد و براى دوام خود، متکى به آگهى و رپرتاژهاى بخش دولتى شد.»[17]

ساواک در این زمینه حتى حاضر شد به مهمترین روزنامه‌هاى عصر یعنى اطلاعات و کیهان پشت کند و تماما به حمایت از روزنامه آیندگان بپردازد. اسناد ساواک در این زمینه مى‌نویسد :

«در اجراى اوامر صادره، درباره چگونگى قطع آگهى‌هاى دولتى روزنامه‌هاى اطلاعات و کیهان که روزانه 250 الى ـ 800 [هزار] ریال مى‌باشد از آقاى عطاءاللّه‌ تدین، معاون مطبوعاتى وزارت اطلاعات و جهانگردى استفسار گردید. نامبرده اظهار داشت : تقریبا بیست روز قبل از انتصاب تیمسار ریاست سابق ساواک به عنوان سفیر شاهنشاه آریامهر در پاکستان، جلسه‌اى با حضور ایشان، ریاست شهربانى کشور شاهنشاهى، تیمسار ریاست جدید ساواک و من در دفتر آقاى کاشفى در نخست وزیرى تشکیل و در آنجا تیمسار نصیرى عنوان کردند بعد از حوادث قم و تبریز دل ما از مطبوعات پرخون است و یکى از ایرادهایى که گرفتند این بود که روزنامه کیهان به مناسبت این حوادث تیترهاى صفحه اول خود را با رنگ مشکى چاپ مى‌کند از این رو با توجه به این مطالب و موارد دیگرى از همگام نبودن نشریات مزبور با سیاست دولت، دو هفته قبل وزیر اطلاعات و جهانگردى دستور داد که آنها از دریافت آگهى‌هاى دولتى محروم شوند که به همین نحو اقدام و آگهى‌هاى آنان به روزنامه‌هاى رستاخیز و آیندگان واگذار شد.»[18]

این اقدامات مقامهاى عالیرتبه دولتى حساسیت سایر روزنامه‌ها را برانگیخت به نحوى که مسئولین روزنامه اطلاعات از این مسئله ناراحت شده و در مقابل آیندگان و وزارت اطلاعات و جهانگردى موضع‌گیرى کردند. ساواک در سند ذیل مى‌نویسد :

«موضوع تبعیض بین روزنامه‌هاى اطلاعات و آیندگان، در جلسه‌اى که اخیرا در منزل سناتور مسعودى با شرکت مسئولین مؤسسه مطبوعاتى اطلاعات تشکیل گردید توجه مقامات دولتى (چه از لحاظ خبرى و چه از نظر آگهى) به روزنامه آیندگان مورد بحث قرار گرفت و ضمن اشاره به دو خبر «متن لایحه نظام وظیفه» و «اعدام ده نفر قاچاقچیان مواد مخدر» که اختصاصا در روزنامه آیندگان چاپ گردیده و بحث فراوان پیرامون کمک دولت به آیندگان سناتور مسعودى اظهار مى‌دارد که : ما چهل سال است که با درستى و صداقت به مملکت خدمت کرده و مى‌کنیم و از هیچ کس هم باکى نداریم ولى توجه زیاد به روزنامه آیندگان که حتى میز و صندلى‌اش با پول دولت خریدارى شده و کمکهاى فراوان مادى و معنوى دریافت مى دارد، یک نوع تبعیض است و غیر قابل تحمل است...»[19]

این حمایت‌ها هنگامى به اوج خود رسید که داریوش همایون به عنوان وزیر اطلاعات و جهانگردى انتخاب شد. در همین زمینه در اسناد ساواک مى‌خوانیم :

«روزى که آیندگان با کمک هویدا، جواد منصور پاگرفت وزارت اطلاعات دربست در اختیار آیندگان بود و بیش از 50 درصد آگهى‌هاى دولتى به دستور منصور و یا مباشرت آرین‌پور مدیرکل وقت مطبوعات به آیندگان اختصاص یافت و هویدا تمام امکانات و کمکهاى مالى و معنوى دولت را به پاى روزنامه‌اى ریخت که به فرزند نامشروع هویدا ـ منصور معروف شده بود.»[20]

داریوش همایون جداى از تسهیلات فوق در تهران، در زمینه دادن آگهى‌هاى شهرستانها به روزنامه آیندگان نیز اقدام نمود. در ادامه سند بالا مى‌آورد :

«همایون به مسئولان ادارات اطلاعات و جهانگردى در شهرستانها نیز دستور داد در توزیع آگهى‌هاى دولتى براى آیندگان اولویت قایل شوند و روزنامه که تا قبل از انتصاب همایون به وزارت اطلاعات در 16 صفحه منتشر مى‌شد در 32 ـ 38 تا 42 صفحه به نسبت آگهى ـ انتشار یافت. و افزایش صفحات آیندگان موجب جذب کارگران و مطابع تهران به چاپخانه آیندگان شد و از این لحاظ هم براى سایر مطبوعات تهران دشواریهایى بوجود آمد.»[21]

 

2ـ وابستگى روزنامه آیندگان به اسرائیل :

در دوران پهلوى یکى از علل پیشرفت رجال سیاسى وابستگى به کشورهاى استعمارى غربى از جمله انگلیس، آمریکا و اسرائیل بود و در این زمینه افرادى که به مقامات مهم سیاسى مى‌رسیدند قطعا پاى یکى از قدرت‌هاى فوق در میان بوده است و حتى گاهى اوقات براى رساندن افراد به پست‌هاى مهم و کلیدى بین آنها رقابت وجود داشت.

مطبوعات نیز از این قاعده مستثنى نبودند. نمونه بارز این مسئله، انتشار روزنامه آیندگان در سال 1346 بود. بعد از کودتاى 28 مرداد 32 فقط به افرادى که دستگاه نسبت به آنها مطمئن بود و با شرایط خاص امتیاز اعطا مى‌شد ولى در انتشار روزنامه آیندگان دخالت آمریکا و اسرائیل مؤثر بوده است که شاه، نخست‌وزیر و وزیر اطلاعات را با دستور اکید مأمور کمک جهت انتشار روزنامه آیندگان مى‌نماید. همان‌زمان مسئله وابستگى و کمک اسرائیل به روزنامه آیندگان مطرح بود وحمید همایون در این زمینه مى‌گوید:

«نامبرده بالا [حمید همایون] که خود را پسر عموى داریوش همایون قائم مقام دبیرکل حزب رستاخیز معرفى نموده و به شغل خبرنگارى روزنامه رستاخیز مشغول است، اظهار داشته که دولت اسرائیل مخارج روزنامه آیندگان را مى‌پردازد.»[22]

در همین زمینه اسکندر دلدم مى‌نویسد :

«فکر ایجاد روزنامه جدید و پر تیراژ در ایران در همین مؤسسه [فرانکلین] شکل گرفت و من مشکوک هستم نکند در اینجا هم دست پنهان خارجى در کار بوده است. موضع‌گیرى‌هاى بعدى روزنامه آیندگان در مورد نقش جهانى آمریکا و حمایت‌هاى آن از اسرائیل این ظن را در من کاملاً تقویت کرد.»[23]

وابستگى روزنامه آیندگان به دولت و کشورهاى بیگانه از دید حزب حاکم و دربارى ایران نوین نیز پنهان نبود بطوریکه در روزنامه ارگان این حزب و در حسادت از جایگاه آیندگان نزد دولت در انتقاد از این نشریه مى‌نویسد :

«واقفان راز و مطلعین به امور وقتى صفحات آیندگان را باز مى‌کنند و مى‌ببینند که مأموریت آن تلقى عقاید بعضى از سفارتخانه‌هاى کشورهاى خاص به خوانندگان است که به صورت خبر و رپورتاژ و مصاحبه‌هاى اختصاصى با سفرا بخورد خوانندگان قلیل خود مى‌دهند. »[24]

سند مهمى از اسناد ساواک در این زمینه مى‌آورد :

«آقاى مئیر عزرى معاون نمایندگى اسرائیل در تهران اظهار داشته است که داریوش همایون از او خواسته است که در روزنامه در شرف تأسیس (آیندگان) تا حدود دو میلیون تومان سرمایه‌گذارى نمایند. او ضمنا گفته است که در صورتى که این سرمایه گذارى عملى شود، تعهد مى‌نماید که براى همیشه مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید.»[25]

در سندى دیگر درباره وابستگى روزنامه آیندگان به اسرائیل مى‌خوانیم :

«حدود یک هفته قبل آقاى ناصر زنجانى سرپرست نشریات کیهان در اصفهان ضمن صحبت با یکى از همکاران مطبوعاتیش درباره مطبوعات مملکت و تیراژ آنها اظهار داشته راستى مى‌دانى روزنامه آیندگان ارگان دولت اسرائیل است؟ و وقتى دوستش اظهار تعجب کرده اضافه نموده بله آقاى داریوش همایون رئیس سازمان جاسوسى سیا در ایران است و در زمان جنگ اعراب و اسرائیل نیز در کشور اخیرالذکر بود و در طرح نقشه‌هاى جنگى با موشه‌دایان همکارى مى‌کرد.»[26]

البته عکس‌العمل افکار عمومى و مردم همیشه در قالب موضع‌گیریهاى لفظى محدود نمى‌شد بلکه با تهدید و یا ضرب و شتم مسئولین روزنامه آیندگان سعى مى‌کردند از ادامه انتشار آن جلوگیرى نمایند و این مسئله با توجه به حمایت روزنامه آیندگان از اسرائیل هم در داخل و هم در خارج کشور على‌الخصوص در کشورهاى اسلامى مورد توجه بود. یکى از اسناد ساواک در این باره مى‌آورد :

«تهدیداتى نسبت به خانم کامکار شاهرودى صاحب امتیاز روزنامه آیندگان از طریق تلفن و در خیابان به عمل مى‌آید نامبرده را تهدید نموده‌اند که به صورت وى اسید خواهند پاشید. چنانچه روز پنجشنبه 3  /  12  /  46 به هنگام مراجعت از مؤسسه به وسیله دو نفر شخص ناشناس مورد حمله قرار گرفته و مضروب گردیده است. »[27]

در همین زمینه در سندى دیگر مى‌خوانیم :

«در تاریخ 8  /  3  /  48 بنا به دعوت کمال جنبلاط رهبر حزب سوسیالیست پیشرو و گروههاى چپ لبنان یک میتینگ سیاسى در ورزشگاه عمومى بیروت ترتیب مى‌یابد که به علت مشاجرات دستجات معارض با تشنج خاتمه مى‌پذیرد. در جریان این حادثه نامبرده بالا (صفا حائرى نماینده روزنامه آیندگان در بیروت) مورد حمله تظاهرکنندگان واقع و دوربین عکاسى وى شکسته و تعدادى فیلم و مبلغ 300 لیره لبنانى از جیب او سرقت مى‌شود. »[28]

یک نویسنده عرب به نام فؤاد بن سید عبدالرحمن الرفاعى درباره حساسیت و توجه صهیونیست‌ها به وسایل ارتباط جمعى و تسلط برآنها در سطح جهانى مى‌نویسد :

«اسرائیل و یهودیها در طول تاریخ دنبال تسلط بر رسانه‌هاى جهانى جهت عملى نمودن برنامه‌هایشان بوده‌اند، به‌طورى که در سال 1869 میلادى خاخام یهودى «را شورون» در سخنرانى خود که در شهر «پراگ» در اهتمام یهود به تبلیغات ایراد کرد چنین گفت : «اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حکومت بر جهان است. بى‌تردید مطبوعات و روزنامه‌نگارى دومین ابزار کار خواهد بود.»  همچنین در اولین کنگره صهیونسیم که به ریاست «تئودور هرتزل»[29]  (1860 ـ 1904 م) در سال 1897 میلادى در شهر «بال» سوئیس تشکیل شد، زمینه خطرناکى را بوجود آورد... زیرا شیاطینى که در این کنگره گردهم آمده بودند، براین نظر اتفاق داشتند که نقشه برپایى دولت اسرائیل جز با تسلط بر سازمانهاى خبرى جهان به ویژه مطبوعات و روزنامه‌نگارى میسر نخواهد شد. لذا در پروتکل دوازدهم فلاسفه... صهیونیسم آمده است : «ما جریان مطبوعات و روزنامه‌نگارى را بدین صورت در خدمت خویش در مى‌آوریم : آرام آرام به سمت صهیونى کردن مطبوعات حرکت مى‌کنیم و افسار و عنان آن را به دست گرفته و به سمت خود منعطف مى‌سازیم، ما نباید بگذاریم که دشمنانمان به روزنامه‌ها و رسانه‌هاى خبرى که بیانگر آراء نظرات آنان باشد، دست یابند، هیچ خبرى نباید بدون کنترل و نظارت ما براى مردم بیان شود.»[30]

لذا آنچه درباره دیدگاه صهیونیزم راجع به مطبوعات ذکر شد. پیشنهاد همایون به مئیر عزرى براى اسرائیل بسیار جالب بود و به همین دلیل نیز آنها قول کمک و همکارى را به داریوش همایون دادند در اسناد ساواک مى‌خوانیم :

«داریوش همایون یکى از گردانندگان روزنامه آیندگان در سفرى که در ایام جنگهاى شش روزه اسرائیل و اعراب به اسرائیل رفته بود موضوع خرید یک رتاتیو از سرمایه‌داران اسرائیل را عنوان کرده و وزارت خارجه اسرائیل پس از مشورت با نمایندگى آژانس اسرائیل در ایران و با کمک عزرى نماینده اسرائیل در تهران که از دوستان داریوش همایون مى‌باشد سرانجام موافقت کرده که دولت اسرائیل و یا سازمان صهیونیزم با پرداخت اقساط فروش رتاتیو آن را به داریوش همایون بفروشند. در مقابل این مساعدت مالى که دولت اسرائیل و وزارت امورخارجه این کشور به داریوش همایون کرده او متعهد شده است که حمله به اعراب را در روزنامه مذکور عنوان نموده و از اسرائیل حمایت بنماید. در هفته گذشته موافقت کامل وزارت خارجه [اسرائیل] و پیشتیبانى از همایون به وسیله عزرى به او ابلاغ گردید.»[31]

آنچه گفته آمد، حکایتِ وابستگى روزنامه آیندگان و داریوش همایون به اسرائیل و صهیونیست‌هاست ولى این  به آن معنا نیست که فکر کنیم این روزنامه سیاست و روشى غیر از حاکمیت را دنبال مى‌کرده بلکه این سیاست حکومت پهلوى در قبال اسرائیل بود که در روزنامه آیندگان تجلى یافته بود و به خاطر همین،­وقتى خبر پیروزى اسرائیل را به محمدرضا پهلوى مى‌دهند بسیار خوشحال مى‌شود:

«پس از شکست اعراب، خصوصا مصریها ـ که رهبرى آنها را جمال عبدالناصر در جنگ عهده‌دار بود ـ شاه ایران از شنیدن خبر شکست ناصر از فرط خوشحالى به هوا جست و به همین مناسبت، سکه‌هاى طلا بین دوستان و نزدیکان خود تقسیم کرد.»[32]

 

ب : محورهاى مهم فعالیت روزنامه آیندگان :

اکثر مطبوعات در دوران پهلوى در جهت تقویت بنیادهاى نظام سیاسى و سلطنت پهلوى فعالیت داشتند و این روند از کودتاى 28 مرداد 32 تا ماههاى پایانى فروپاشى نظام پهلوى در سال 1357 ادامه داشت. به نحوى که تمام نشریات به خدمت حاکمیت ظالم و فاسد محمدرضا پهلوى درآمدند. روزنامه آیندگان نیز از این قاعده مستثنى نبود و فعالیت‌هاى مهم این نشریه صرف دفاع از مشروعیت نظام شاهنشاهى در ایران و توجیه اقدامات سرکوبگرانه و از طرفى دیگر عدم پرداختن به مشکلات اساسى مردم و محرومیت‌هاى مختلف سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى آنها بود. مطبوعات و مسئولان آنها در این مدت خود را به حاکمیت فروخته بودند و آنچه آنها مى‌خواستند و صلاح مى‌دانستند، مى‌نوشتند.

مطبوعات از حرکت ظلم ستیزانه امام خمینى (ره) در سال 1342 به عنوان اعتراض عوامل خارجى یاد مى‌نمودند و بعضى از آنها از جمله روزنامه آیندگان دنبال قطع ارتباط ایران با کشورهاى اسلامى و برقرارى ارتباط نابرابر و نامقدس بین ایران و کشورهاى استعمارى غربى از جمله انگلیس و آمریکا بودند. این نشریات در قبال مسائل مهم سیاست خارجى از جمله برقرارى ارتباط سیاسى و دیپلماتیک با رژیم اشغالگر قدس نه اینکه به مخالفت برنخاستند بلکه به حمایت از این مسئله پرداختند و حتى گاهى اوقات جاده صاف‌کن این مسئله بودند. نویسندگان مطبوعات دربارى و وابسته در این زمان از الگوبردارى و تقلید ایران از ارزش‌هاى نامیمون غربى استقبال کردند و به رواج شؤونات ضد اخلاقى و انحرافى در مطبوعات پرداختند. به نحوى که یکى از بارزترین موارد فساد و اشاعه آن مطبوعات بودند. آنها به این مسئله اکتفا نکرده بلکه به مخالفت و مقابله با ارزش‌هاى اسلامى و دنبال طرد اسلام از جامعه ایرانى بودند. نویسندگان در مطبوعات به مناسبت‌هاى مختلف ارزشهاى الهى و انسانى اسلام، قرآن را به سخره گرفته و با قلم به جنگ مذهب رفتند و مطبوعاتیان در این عصر دنبال وارد کردن ایران به جمع کشورهاى غربى و فرهنگ لیبرالیستى بودند و از مظاهر اسلامى و ملى بعنوان کهنه‌پرستى و موهوم پرستى یاد مى‌کردند. این مطبوعات به اشاعه فساد و بى‌بند و بارى در جامعه، قشر فعال و تلاشگر و متفکر جامعه را غرق منجلاب مفاسد مختلف مى‌کردند تا نسل جوان از مفاسد حاکمیت سؤالى نکند و توانایى مقابله با رژیم را نداشته باشد. با اینکه ایران در طى سالهاى دهه چهل و پنجاه بیشتر درآمدش از فروش نفت بود و مى‌شد از این منبع تجدیدناپذیر طبیعى در جهت آبادانى و پیشرفت مملکت هزینه نماید ولى با اسراف و تبذیر، این منابع ملى صرف عیاشى و لاابالیگرى شاه، دربار و حاکمیت شد و قسمت زیادى از این درآمدها صرف خریدهاى کلان و بیهوده نظامى از کشورهاى غربى و عمدتا انگلیسى، آمریکایى و اسرائیلى مى‌شد و یا به کشورهاى پیشرفته غربى مثل فرانسه یا اسرائیل وام داده مى‌شد و یا با حاتم بخشى‌هاى شاه صرف نجات شرکت‌ها و کمپانى‌هاى ورشکسته امریکایى یا اروپایى مى‌شد.آنچه در فوق آمد. گوشه‌اى از معضلات عمده فرهنگى و اقتصادى ایران بود ولى قشر روشنفکر و نیز مطبوعات نه اینکه چشمشان را برتمام این مشکلات مى‌بست و در مطبوعات انتقادى نمى‌کرد بلکه خودشان به جمع غارتگران اموال عمومى پیوسته و از قلمشان در جهت باج‌خواهى از مسوولان پرداختند.

از سال 1332 تا پیروزى انقلاب اسلامى، وضعیت و ویژگى مطبوعات همان بود که گفته شد و در واقع تمام نشریات و روزنامه‌ها در این منجلاب گرفتار بودند و تنها فرق آنها ترجیح یکى از مسائل فوق بر دیگر موارد بود. به طور مثال بعضى از نشریات به دین ستیزى مشهور بودند و بعضى دیگر در زمینه اشاعه فساد و صحنه‌هاى ضد اخلاقى و دیگران در زمینه کسب پول از طریق انتقاد از مسئولان و باج خواهى از آنها، یکى به توجیه سیاست‌هاى غارتگرانه اقتصادى رژیم پهلوى و دیگرى به توجیه سیاست‌هاى انحرافى و فرهنگى مى‌پرداخت و تعدادى دیگر در همه زمینه‌هاى فوق فعالیت داشتند.یکى به آمریکا وابسته بود و یکى امریکائى انگلیسى بود و دیگرى به اسرائیل و صهیونیسم.

در این قسمت به طور مختصر به محورهاى عمده فعالیت روزنامه آیندگان مى‌پردازیم.

 

1ـ حمایت روزنامه آیندگان از اسرائیل :

در قسمت‌هاى قبلى راجع به کمک اسرائیل به داریوش همایون جهت راه‌اندازى و انتشار روزنامه آیندگان اشاره شد و در همان جا به تعهدات داریوش همایون و روزنامه آیندگان در خصوص حمایت از اسرائیل نیز پرداختیم. حال گوشه‌اى از این حمایت‌ها را با توجه به اسناد ساواک و سایر منابع آشکار بازگو مى‌کنیم.

به دنبال وقوع جنگ در فلسطین اشغالى، امام خمینى(ره) با انتشار اعلامیه‌اى، فروش نفت و هرگونه رابطه با اسرائیل را تحریم کرد.[33] ولى دولت ایران و روزنامه آیندگان برخلاف این حرکت به حمایت از اسرائیل همت گماردند. اسکندر دلدم در این باره مى‌گوید :

«سال اول انتشار روزنامه آیندگان مصادف بود با وقوع جنگ 1967 اعراب و اسرائیل که طى آن سوریه تپه‌هاى جولان را از دست داد و صحراى سینا در مصر به تصرف اسرائیل درآمد و اعراب متحمل دومین شکست سخت در برابر اسرائیل و حامیان غربى او شدند؛ به طورى که جمال عبدالناصر استعفا داد و طوفانى در دنیاى عرب برپا شد. افکار عمومى در ایران پشتیبان ملت‌هاى مسلمان عرب و در ضدیت با اسرائیل بود اما دولت ایران با تمام قوا از اسرائیل حمایت کرد و روزنامه جدیدالولاده آیندگان صراحتا از پیروزى اسرائیل ابراز شعف و با چاپ مطالب مختلف از آن پشتیبانى مى‌کرد.»[34]

در همین زمینه روزنامه آیندگان در انعکاس خوشحالى صهیونیستها مى‌نویسد :

«اشغال آن قسمت از خاک اردن که اغلب امکنه مقدس یهود در آن قرار دارد احساسات شدیدى در میان مؤمنین کشور برانگیخته است و آنان این حادثه را خواست خداوند دانسته‌اند.»[35]

در فاصله بین دو جنگ اسرائیل و کشورهاى عربى مسلمان طى سالهاى ـ 1967 تا 1974 میلادى روزنامه آیندگان جهت ایجاد رعب و وحشت بین کشورهاى اسلامى و تقویت روحیه صهیونیستها به تبلیغ از تجهیزات و آمادگى ارتش اسرائیل پرداخت تا به اربابانش خدمت کرده باشد و در همین زمینه صفحات زیادى را به این مسئله اختصاص مى‌داد :

«اسرائیل احتیاجات نظامى خود را از سوئد و امریکا تأمین مى‌نماید و به همین جهت کوشش براى خریدارى 50 هواپیماى فانتوم را از آمریکا شروع کرده است.»[36]

آرایش جنگى براى یک حمله عمیق :

«به هر حال آنچه مهم است این است که اسرائیلیها ظاهرا براى یک حمله عمیق به داخل شبکه دفاعى مصر آرایش جنگى بخود داده‌اند.»

در مقابل : دولت مصر در ساحل شرقى کانال سوئز دچار تشویش و نگرانى شده‌اند.»[37]

روزنامه آیندگان در مقابل این تعریف و تمجیدها از اسرائیل در محورهاى مختلف تبلیغاتى در جهت تضعیف روحیه کشورهاى مسلمان مطلب مى‌نوشت. از جمله جهت ایجاد شکاف در بین کشورهاى مسلمان شایعه و یا اخبار مذاکره کشورهاى اسلامى با اسرائیل را با تیترهاى درشت منعکس مى‌کرد از جمله در این زمینه مى‌نویسد :

«ملک حسین قصد مذاکره با اسرائیل را دارد.»[38]

یا اینکه با ارائه تصویرى ضعیف و متزلزل از رجال و کشورهاى اسلامى ـ از طریق جنگ روانى ـ شکست 1967. م اعراب را پر دامنه و پر حجم مى‌نمود. در همین زمینه روزنامه آیندگان مى‌نویسد :

«اساس رژیم مصر متزلزل است ـ تظاهرات ضد ناصر در مصر ـ در حمله به اسرائیل پنج چریک عرب کشته شدند ـ اسرائیل به سوریه حمله مى‌کند.»[39]

روزنامه آیندگان گذشته از مطالب فوق در چنین مقطع حساسى از تاریخ جهان اسلام در آگهى‌هاى مختلف از مردم دعوت مى‌کرد که به اسرائیل سفر نمایند و از جاذبه‌هاى تفریحى آن استفاده نمایند. و اینکه اسرائیل همه چیزهاى مورد نظر مسافران را در دسترس شان مى‌گذارد و خلاصه آنکه خوانندگان را تشویق مى‌کرد که از آب هواى عالى سواحل زیباى مدیترانه و... استفاده کنند.[40]

گهگاه مسئولین روزنامه آیندگان در مقابل این قبیل اقدامات طرفدارانه از اسرائیل مورد بازخواست افکار عمومى واقع مى‌شدند در همین زمینه اسکندر دلدم مى‌نویسد :

«در یکى از جلسات هیئت تحریریه روزنامه آیندگان محمد حیدرى، روزنامه‌نویس جوانى که صفحه «زیر آسمان کبود» را در این روزنامه اداره مى‌کرد، نسبت به این موضع‌گیرى روزنامه اظهار نارضایتى کرد و در حضور سایر همکاران، داریوش همایون را به خاطر چنین موضع‌گیرى مورد انتقاد قرارداد. فردا که حیدرى براى کار روزانه به محل روزنامه مراجعه کرد دربان جلوى در از ورود او جلوگیرى [کرد] و دو خط نامه به او داد که همایون روى آن نوشته بود : از ادامه همکارى شما معذوریم»[41]

اسناد ساواک نیز به نقل از روزنامه مرد مبارز درباره این‌گونه حمایت‌هاى روزنامه آیندگان از اسرائیل مى‌نویسد :

«روزنامه آیندگان از اینکه اسرائیلیها جیپ‌هاى ساخت شوروى اعراب را ربوده‌اند اظهار خوشوقتى کرده است. آخر به من تو چه که اسرائیل قوى است....[42]»

اسکند دلدم به نقل از کامبیز درم بخش هم که یکى از کارمندان روزنامه آیندگان بوده راجع به حمایت داریوش همایون و روزنامه آیندگان از اسرائیل مى‌نویسد :

«کامبیز درم بخش کاریکاتوریست درم بخش هم که در آیندگان هر روز براساس موضوعات و سوژه‌هاى خبرى مطرح کاریکاتورى مى‌کشید مى‌گفت : همایون اکیدا او را از کشیدن کاریکاتورهاى ضد اسرائیلى و ضد آمریکایى منع کرده و فقط دست او را در کشیدن کاریکاتورهاى ضد شوروى باز گذاشته است!.»[43]

رژیم اشغالگر اسرائیل در دهه چهل در حالت جنگ با کشورهاى عربى اسلامى از جمله : مصر، اردن، سوریه و فلسطین به سر مى‌برد. هر چند سران قدرتهاى جهانى از جمله آمریکا و انگلیس حامى اسرائیل بودند و از هیچ کمکى به آن رژیم دریغ نداشتند ولى آن کشور از طرفى براى جنگهاى دراز مدت و از طرف دیگر براى تغییر بافت جمعیتى کشور فلسطین نیاز ضرورى به نیرو داشت. لذا آژانس یهود با تبلیغ فراوان و صرف هزینه‌هاى گزاف دنبال مهاجرت یهودیان از سراسر جهان به سرزمین به اصطلاح موعود بود. این آژانس در ایران دوران پهلوى نیز بسیار فعال بود و تعداد قابل توجهى یهودى مهاجر را به فلسطین اشغالى انتقال داد. روزنامه آیندگان نیز با توجه به اهمیت این قضیه براى رژیم اشغالگر قدس، ضمن تبلیغ در این زمینه گزارشها و اخبار آن را جهت اطلاع و تحریک یهودیهاى داخل منعکس مى‌کرد :

«تل آویو. روز یکشنبه 560 مهاجر یهودى شوروى وارد اسرائیل شدند. این بالاترین رقم ورود مهاجران شوروى در یک روز است. همچنین اینان براى نخستین بار به جاى وین از راه رومانى وارد اسرائیل شدند. »[44]

روزنامه آیندگان حتى بعد از پیروزى انقلاب نیز در جهت خدمت به استکبار جهانى و صهیونیزم به دشمنى با انقلاب پرداخت. تا به مأموریتى که از طرف اربابانش که همانا به شکست کشاندن انقلاب اسلامى بود عمل نماید. به نحوى که این حرکات باعث موضع‌گیرى بینانگذار انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى(ره) گردید و باعث شد ایشان نیز به وابستگى این نشریه و مسئولین آن به بیگانگان و صهیونیزم صحه بگذارد. کتاب صحیفه امام در این باره مى‌آورد:

«روزنامه آیندگان همان بود که با دشمنهاى ما روابط داشت. توطئه بود در کار؛ و با صهیونیستها روابط داشت. از آنها الهام مى‌گرفت و بر ضد منافع مملکت و کشور مى‌نوشت و در تمام آن روزنامه‌هایى که توطئه‌گر بودند و مى‌خواستند رژیم سابق را دوباره برگردانند به اینجا. »[45]

لازم به ذکر است با توجه به نزدیکى سیاست‌هاى آمریکا و اسرائیل در قبال مسائل مهم جهانى و منافع مشترک‌شان از یک طرف و وابستگى روزنامه آیندگان به صهیونیزم جهانى، اسرائیل و آمریکا از طرف دیگر باعث شده بود، این روزنامه در جهت منافع آنها تلاش زیادى بنماید و از این بابت رقابتى بین اسرائیل و آمریکا در قبال فعالیت‌هاى این روزنامه وجود نداشت و روزنامه آیندگان در کنار اختصاص تعدادى از صفحات به حمایت از اسرائیل، در هر شماره مقالات و صفحاتى راجع به مصالح و منافع آمریکا در این روزنامه چاپ مى‌نمود.

 

2ـ مقابله روزنامه آیندگان با حرکت انقلاب اسلامى

مطبوعات ایران در اواخر دوران نخست وزیرى هویدا به طور کلى وابسته به رژیم آمریکایى شاه بود وجریده‌اى که بریده از وابستگى باشد باقى نمانده بود. این وضع تا مراحل ابتدایى انقلاب اسلامى به همان صورت باقى ماند. پس از آنکه انقلاب اسلامى رفته رفته حضور علنى خود را در جامعه به نمایش گذاشت(شروع دوران نخست وزیرى شریف امامى) آمریکا مجبور شد به نیروهایى که خارج از سیستم حکومتى شاه ولى غربزده وآمریکاپسند بودند روى خوش نشان داده وبه آنها میدان بدهند، لذا در این برهه از زمان اشخاص بسیارى که در سالهاى گذشته به عللى نتوانسته بودند وارد صحنه سیاست شوند، تقاضاى انتشار نشریه کردند. و این جریان جدید تا زمان حکومت نظامى ازهارى، یعنى 15 آبان ماه 1357 ادامه یافت. این دوران (دوران نخست وزیرى شریف امامى و ازهارى) به خاطر خصلت انتقالى بودنش و مشخص نبودن سیاست کلى و تنظیم ناشدگى روابط، باعث شد که تعدادى از مطبوعات به نوشتن گوشه‌هایى از واقعیات، منتها در خط و ربط با آمریکا و پروبال دادن به ملى‌گراها، نیروهاى چپ‌گرا و هواداران حکومت دموکراتیک بپردازند و در مقابل همه هم و غمشان را مصروف این کردند که تا آنجا که مى‌توانند از رنگ و محتواى اسلامى انقلاب بکاهند.[46]

در این مقطع حساس از تاریخ انقلاب اسلامى مطبوعات کشور مرحله جدیدى را در ایفاى نقش وابستگى پیش گرفته و براى مقابله با انقلاب اسلامى از شیوه‌هاى تبلیغاتى مشابهى استفاده مى‌کردند. روزنامه آیندگان نیز یکى از مهمترین نشریاتى بود که به همراه سایر مطبوعات با اتخاذ روشهاى خاص تبلیغاتى علیه انقلاب سعى داشتند از طریق آنها به جریان انقلاب اسلامى حمله کرده و آن را با شکست مواجه نمایند. از جمله مهمترین این اقدامات در روزنامه آیندگان، طرح جریانها، خطوط و شخصیتهاى انحرافى و سازشکار و در نهایت مورد اعتماد آمریکا، جهت ایجاد مهره‌هاى احتمالى براى آینده در مقابل اکثریت مردم به رهبرى امام خمینى (ره) بود.[47]

از جمله آنها مى‌توان از جبهه ملى نام برد، که روزنامه آیندگان و سایر مطبوعات سعى داشتند نقش اساسى انقلاب اسلامى را به آن بدهند. این ترفند مطبوعاتى مورد استفاده فراوان قرار گرفت، چرا که به عقیده رژیم با بزرگ کردن چنین جریاناتى امکان بیشترى به وجود مى‌آورد تا انتقال قدرت به جریانى که محق رهبرى است جلوگیرى کرده، و در نهایت خطر موجود را از رژیم شاهنشاهى رفع کنند. در این دوره حرکات جبهه ملى و سخنان دکتر سنجابى با اهدافى که در بالا ذکر شد تیتر اول روزنامه‌ها را به خود اختصاص داده، به عنوان نیروهاى اصلى و رهبرى کننده معرفى شد.[48] به تیترهاى روزنامه آیندگان در این زمینه توجه کنید :

«سنجابى : راه ما، راه مصدق است. رهبر جبهه ملى ایران در یک مصاحبه گفت برخورد ما با مسائل تعصب‌آمیز نیست. جبهه ملى طى اعلامیه‌اى برخوردهاى اخیر را محکوم کرد : اولین نشریه جبهه ملى انتشار یافت. جبهه ملى امروز را تعطیل عمومى اعلام کرد. در اعلامیه تاکید شده است هیچ تجمعى و تظاهراتى صورت نگیرد.[49]  نظم بزرگترین راهپیمایى تاریخ ایران در تهران را دیروز جبهه ملى به عهده داشت.[50] کریم سنجابى رهبر جبهه ملى مهمترین حزب جناح مخالف در ایران روز یکشنبه اعلام کرد حدود یک هفته دیگر به پاریس مى‌رود سنجابى این امکان را که حضرت آیت‌اللّه‌ العظمى [امام] خمینى(ره) رهبر مخالف شیعه ایران که در پاریس اقامت دارند، ملاقات کند متنفى ندانست. سنجابى با پیشنهاد خاصى به پاریس نمى‌رود، مهندس بازرگان در پاریس با آیت‌اللّه‌ [امام] خمینى ملاقات مى‌کند.»[51]

روزنامه آیندگان جهت رسیدن به مقصود شعار تظاهرکنندگان را نیز تحریف مى‌کند و مى‌نویسد :

«صدها هزار تن در تظاهرات پنجشنبه شرکت کردند. تظاهرکنندگان خواستار آزادى زندانیان سیاسى و اجرا قانون اساسى شدند. یکى از شعارهایى که در متن این خبر گنجانده شده، شعار ارتش برادرماست، ایران کشور ماست، مى‌باشد که قسمت دوم این شعار توسط مردم : خمینى رهبر ماست گفته مى‌شده که توسط این روزنامه تحریف شده و شکل ملى به خود گرفته است.»[52]

با توجه به نکات فوق مى‌توان وحشت مطبوعات را از معرفى رهبرى واقعى انقلاب بخوبى حس کرد. در زمانى که نقش رهبر واقعى مردم بر همگان روشن شده بود، مطبوعات با به کارگیرى روشهاى فراوان، از جمله تحریف و تغییر مطالب سعى داشتند، امام خمینى را صرفا رهبر یک جناح از شیعیان معرفى کنند و در ازاى آن اشخاصى را که مورد نظر رژیم بوده، یا لااقل خطر چندانى از جانب آنها احساس نمى‌شد بزرگ جلوه دهند. همچنین نقش بخشیدن ـ در مطلب فوق‌الذکر ـ به افراد خاصى که مورد نظر و تأیید امریکا و رژیم شاه بودند جهت سرکوب انقلاب اسلامى مورد توجه بود.[53]

این مطبوعات، براى گم کردن رهبرى انقلاب اسلامى در ذهن مردم و عدم جهت‌گیرى واقعى آن، با درج اظهار نظرها و مخالفتهاى جناح ساختگى رژیم (علیه رژیم) چه در مجلس و چه در بیرون از آن، چنان وسعتى به آن بخشیدند که اذهان مردم از سوى رهبرى واقعى حرکت دور کرده و نقش رهبرى را به سوى این جناح سوق دهند.[54] براى شناختن این جناح مى‌توان به تیترهاى روزنامه آیندگان به شرح ذیل توجه کرد :

«هنگام طرح پیشنهاد دولت [مجلس] متشنج و پرهیاهو شد. به عنوان اعتراض به لایحه تأمین آزادى اجتماعات 50 نماینده فریاد زنان مجلس را ترک کردند. حمله شدید مخالفان به دولت شریف امامى، تشنج دیروز مجلس در 20 سال اخیر سابقه نداشت. نمایندگان از رئیس دولت خواستند پوزش بخواهد. دولت با متجاوز بیت‌المال چه کرد؟ دومین فراکسیون مجلس با 136 عضو تشکیل شد. فراکسیون اکثریت مجلس با نام «وحدت ملى» پا گرفت. از خشونتهاى ساواک در مجلس انتقاد شد. بازگشت آرامش با کشت و کشتار ممکن نیست، بنى‌احمد اعتصاب را شکست. بنى‌احمد علیه دولت اعلام جرم کرد. بنى‌احمد دولت را تهدید به استیضاح کرد. حمله شدید پزشکپور به مهندس ریاضى»[55]

به هر حال روزنامه آیندگان به همراه سایر مطبوعات حاضر بودند هر خط انحرافى را در برابر خط اصیل انقلاب اسلامى یعنى: استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى که هدف مرحله‌اى آن نابودى کامل رژیم شاه بود، مطرح کنند.

 

3ـ صرف نظر از منافع ملى به نفع بیگانگان :

روزنامه آیندگان و مسئولین آن به کشورهاى بیگانه و استعمارى از جمله آمریکا، انگلیس و اسرائیل و... وابستگى داشتند و در رابطه با سیاست‌هاى کلى رژیم از منافع بیگانگان دفاع مى‌کرد. در حالى که وظیفه وسایل ارتباط جمعى از جمله نشریات هر کشورى باید دفاع از منافع ملى در مقابله با سیاست‌هاى استعمارى بیگانگان در سطح بین‌المللى باشد ولى در دوران پهلوى مطبوعات فاقد این ویژگى مهم بوده و با پیروى از سیاست‌هاى دیکته شده شاه عملاً به دفاع از منافع خارجیان مى‌پرداختند. روزنامه آیندگان در این زمینه نیز پرونده‌اى سیاه دارد. همان طور که سابقا ذکر شد. این روزنامه به نام یک نشریه یهودى و آمریکایى مطرح بود و در فعالیت‌هاى مطبوعاتى نیز منافع آنها را بر منافع ایران، اسلام و مسلمانان ترجیح مى‌داد از جمله این مسائل اختلاف بر سر عنوان ایرانى بودن خلیج فارس بود. در حالى که خلیج فارس به عنوان دریایى ایرانى در سطح بین‌المللى مورد قبول بوده و گذشته از سابقه تاریخى، در اکثر نقشه‌هاى رسمى در سراسر جهان به عنوان خلیج فارس شناخته مى‌شد ولى روزنامه آیندگان به تبعیت از سیاست کشورهایى همچون انگلیس و آمریکا، از طرفى دنبال تحریک کشورهاى عربى حوزه خلیج فارس و ایجاد اختلاف بین کشورهاى مسلمان و از طرفى دیگر دنبال عملى نمودن سیاست‌هاى منطقه‌اى انگلستان و صهیونیست‌ها و با فعالیت‌هاى مطبوعاتى مشکوک بر فعالیت‌هاى خارجیان در این زمینه صحه مى‌گذاشت به نحوى که حتى با اعتراض ساواک و مقامات مسئول وقت نیز مواجه مى‌شد. در اسناد ساواک مى‌خوانیم :

«به اطلاع کمیسیون رسید که به جراید و مخصوصا آیندگان تذکر شدید داده شد. نام خلیج فارس را همیشه به طور کامل بنویسند و تنها به کلمه خلیج اکتفا نکنند. قرار شد سردبیر و نویسنده روزنامه آیندگان احضار و در این باره شدیدا به آنها تذکر داده شود لازم به ذکر است روزنامه آیندگان در گزارش مصور آب و هواى کشور بر روى نقشه ایران خلیج‌فارس را کلمه، «خلیج» نوشته بود.»[56]

یکى دیگر از اقدامات تجزیه‌طلبانه روزنامه آیندگان و مطبوعات در قبال ولایات و جزایر ایرانى برخورد نامناسب آنها در رابطه با استقلال جزیره تاریخى و ایرانى بحرین بود. مظفر شاهدى در این باره مى‌نویسد :

«از مسائل بسیار مهمى که در اواخر دهه 1340 ش و در اوایل دهه 1350 میان ایران و انگلیس بروز کرد و اسداللّه‌ علم در پیشبرد خواسته دولت انگلیس نقش قابل توجهى ایفاد کرد قضیه تجزیه بحرین از ایران بود. بحرین و جزایر اطراف آن از هزاران سال قبل جزو قلمرو ایران محسوب مى‌شد و در دوره‌هاى مختلف تاریخى حاکمان محلى با جدیت تمام از حق حاکمیت ایران بر آن جزایر دفاع کرده بودند و هیچ گاه حق حاکمیت ایران برآن مورد تردید جدى قرار نگرفته بود.[57]

اما این مسئله مهم در اوج قدرت به اصطلاح «اعلیحضرت همایونى» نادیده انگاشته شد و با تجزیه آن موافقت به عمل آمد.

در کتاب اسداللّه‌ علم مى‌خوانیم :

«آنى‌ترین و مهمترین مشکل در راه تجزیه بحرین از ایران مردم و افکار عمومى کشور بود. به همین دلیل پیش از اعلام قطعى جداسازى بحرین از ایران لازم مى‌نمود اذهان عمومى مردم با قصد حکومت همراه شود، جهت پیشبرد این هدف کمیسیون مشترکى متشکل از اسداللّه‌ علم وزیر دربار، هویدا نخست‌وزیر و وزیر خارجه انجام این مهم را برعهده گرفت.»[58]

مظفر شاهدى درباره استفاده علم از مطبوعات جهت رسیدن به اهدافش مى‌نویسد :

«اسداللّه‌ علم از سوى دیگر به نشریات طرفدار خود و حکومت دستور مى‌داد تا درباره اقدام مثبت ایران در موافقت با تجزیه بحرین قلم فرسائى کنند.»[59]

اسکندر دلدم در همین زمینه مى‌نویسد :

«قبل از طرح گزارش خائنانه واگذارى بحرین در مجلس [شوراى ملى] دو روزنامه‌نگار خائن به نامهاى «عباس مسعودى» و «داریوش همایون» طى سلسله مقالاتى در روزنامه اطلاعات و آیندگان، زمینه فریب افکار عمومى را با درج گزارشهایى مبنى براتمام منافع نفتى بحرین، بوجود آوردند. طراحان توطئه، گزارش مربوط به بحرین را در ایام تعطیلات نوروزى مجلس مطرح کردند زیرا مى‌خواستند قبل از تشکیل امارات (متحده عربى) قال قضیه «بحرین» را بکَنند، چرا که در ایران و بحرین مواجه با اعتراض شده بودند.»[60]

با چنین اقداماتى اسداللّه‌ علم و نویسندگان وابسته به بیگانه و روزنامه‌هایشان از جمله داریوش همایون و روزنامه آیندگان توانستند زمینه‌هاى جدایى یکى از مهمترین جزایر خلیج فارس و ایرانى را از کشورمان مهیا نمایید.

 

4ـ باج‌خواهى روزنامه آیندگان :

یکى از ویژگى‌هاى مهم مطبوعات در دوران محمدرضا پهلوى ارتباط مستقیم بین زراندوزى با تجارت از راه قلم و نویسندگى بود. در حالى که یک نویسنده وظیفه‌اش روشنگرى و اطلاع رسانى به موقع، صحیح و درست است. اکثر اهل قلم على‌الخصوص روزنامه‌نگاران حاضر شدند این رسالت ذاتى براى یک نویسنده را با بهایى اندک به مجموعه حاکمیت بفروشند و در مقابل به ثناگویى و ستایش از حاکمیت و فریب افکار عمومى جهت ادامه حاکمیت صاحبان زر و زور بپردازند و در جهت مشروعیت بخشیدن به حکومت پهلوى قلمفرسایى نمایند. پس مطبوعات تا زمانى که افراد مسئول و نویسندگان و اداره‌کنندگان آن خود را در مقابل خدا پاسخگوى اعمالشان بدانند مى‌توانند مفید باشند چون در آن صورت، تلاش خواهند کرد به دور از فریب و نیرنگ به انجام وظیفه‌شان عمل نمایند و به هدایت خلق جهت رسیدن به حقیقت و مقصود بپردازند.

چنانکه بیدارگر شرق، سید جمال‌الدین اسدآبادى، بیش از یک قرن پیش درباره ماهیت مطبوعات و جریده مى‌گوید :

«جریده، انسان خواهانِ سعادت را دوربینى است جهان‌نما و ذره‌بینى است حقیقت پیرا، و راهبرى است نیک فرجام، و صدیقى است سعادت انجام و طبیبى است شفیق، و ناصحى است صدیق، و معلمى است متواضع، و مؤدبى است خاضع، و دیده‌بانى است بیدار، و حارسى است هوشیار و مربى است کامل از براى عموم، و تریاق شافى است به جهت جمیع هموم، و بهترین منشطى است حاملین را و نیکوترین منبهى است غافلین را و روح‌بخش است دلهاى مرده را و برانگیزنده است افکار افسرده را و در وحدت جلیس است و در وحشت انیس. عالمان راست، سرمایه، عارفان راست، پیرایه، تاجران را رهبر و حاکمان را مشیرِ معدلت‌گستر؛ زارعان را قانون فلاحت است و صانعان را استاد صناعت و جوانان را دبستان و عوام راست ادبستان؛ ارباب بصیرت راست نور دیده و خداوند سیاست را دستورى است پسندیده، و مدنیت را حصنى است حصین و سعادت انسانى را حبلى است متین، و شرف و منزلت و رفعت جریده و کثرت آن بر حسب ترقى امم است، در علوم و معارف؛ و عروج آنهاست به مدارج مدنیت، زیرا که عالم عارف حاجات و ضروریات خویش را از جاهل غافل بیشتر مى‌داند و در استحصال آنها زیاده سعى مبذول مى‌دارد. پس هر اُمتى که جویاى سعادت و خواهان رفاهیت بوده باشد، باید بداند که به غیر از جراید و اخبار نامه‌هاى یومیه به مقصود اصلى و مطلوب حقیقى نخواهد رسید. پس به عبث راههاى بیغوله نپاید و اراضى پست و بلند را بیهوده قطع ننماید و لکن به شرط آنکه صاحب جریده بنده حق بوده باشد، نه عبد دینار و درهم.»[61]

آنچه در فوق آمد ویژگى‌هاى نظام مطبوعاتى سالم از نظر سید جمال مى‌باشد ولى در دوران پهلوى متأسفانه ما یک مجموعه از عوامل ناسالم و زراندوز در تشکیلات اطلاع رسانى، مطبوعاتى رژیم پهلوى را شاهدیم. به نحوى که مجله رسانه درباره ویژگى مطبوعات این زمان مى‌نویسد :

«ما شاهد رواج رشوه ستانى و کلاشى و باجگیرى خواه از طریق نشر مطالب افشاگرانه یا افترآمیز علیه ثروتمندان و سرمایه‌داران و فئودالها و کارخانه‌داران و رجال، یا انتشار مقاله‌هاى چاپلوسانه به سود محمدرضا شاه و درباریان و عوامل استعمار و دولتمردان بلند پایه و... مى‌باشیم.[62]

روزنامه آیندگان نیز از این قاعده کلى مستثنى نبود و در ابتداى امر جهت انتشار این روزنامه، شاهد بودیم که داریوش همایون نه تنها در داخل بلکه در خارج از کشور با کمک گرفتن از صهیونیست‌ها به آنها متعهد شد که به نفع آنها و علیه اعراب در انتشار مطالب روزنامه عمل نماید. همچنین از جلوه‌هاى دیگر فساد مالى مطبوعات گرفتن مجوز انتشار یک نشریه و چپاول اموال عمومى بود. داریوش همایون نیز با انتشار روزنامه آیندگان ضمن شرکت دادن تعدادى از اقوامش بنام‌هاى امیرحمید همایون ـ پسر عمو ـ نوراللّه‌ همایون ـ پدر ـ سیروس همایون ـ برادرش ـ که در هنگام تحصیل در آلمان به علت شرکت در یک باند کلاهبردارى توقیف و از آلمان اخراج شده بود و فریده کامکار شاهرودى دختر عمه‌اش که امتیاز روزنامه آیندگان را به اسم او گرفته بود، به چپاول و حیف‌ومیل اموال عمومى پرداخت.[63]

در اسناد روزنامه آیندگان مى‌خوانیم :

«در اجراى اوامر تیمسار ریاست معظم ساواک با خانم کامکار شاهرودى صاحب امتیاز روزنامه آیندگان در مورد خلافکاریها و معایبى که در آن مؤسسه وجود دارد، مصاحبه و ایشان اظهار نمود : 1ـ فعالیتهایى که در مؤسسه آیندگان به عمل مى‌آید، صاحب امتیاز در جریان امور قرار نمى‌گیرد و کلیه مسائل مربوطه، وسیله آقاى داریوش همایون حل و فصل مى‌شود. 2ـ حقوقهایى که از طرف مؤسسه به افراد پرداخت مى‌شود برخى از آنها ضرورى نبوده و صرفا جنبه‌هاى خصوصى دارد. از جمله ماهیانه مبلغ شصت و ششهزار ریال به آقاى سیروس آموزگار قائم مقام مدیر عامل شرکت آیندگان پرداخت مى‌گردد که علت وجودى چنین قائم مقامى براى شرکت مزبور معلوم نیست مگر حیف و میل بودجه. مضافا آقاى داریوش همایون برخى از اقوام نزدیک خود را به امورى منصوب نموده که ضمن دریافت حقوق داراى مزایایى نیز باشند. 3ـ هفت میلیون و پانصد هزار ریال از طرف دولت به این مؤسسه کمک گردیده که معلوم نیست وجوه چگونه و براى چه امورى مصروف شده است...»[64]

روزنامه آیندگان مثل بسیارى از نشریات دوران پهلوى با روش‌هاى مختلف به باج‌خواهى از مسئولین، دستگاهها و وزارتخانه‌ها مى‌پرداخت و طرف مقابل آنها یا بایستى با پرداخت رشوه به نویسندگان و خبرنگاران به درخواست‌هاى نامشروع آنها جواب مثبت مى‌داد و یا اینکه شاهد افشاى انتشار تخلفات متعددش در روزنامه‌ها و مجلاتباشد. اسناد روزنامه آیندگان در این زمینه مى‌آورد :

«اکثر روزنامه‌هاى تهران به ویژه فرمان، آژنگ، پیام امروز و آیندگان مى‌خواهند به هر وسیله‌اى شده دستگاهها یا وزارتخانه‌ها را با نشر مطلب وادار به پرداخت پول و یا حق حساب نمایند؛ به طورى که مسئولین و روزنامه‌هاى مذکور براى گرفتن پول با تقاضاهاى مردم که اکثرا مخالف مقررات مى‌باشد به شهردارى مراجعه و چون با مقاومت شدید شهردار تهران مواجه مى‌شوند مترصد هستند به محض به دست آوردن کوچکترین سوژه‌اى طورى قلم‌فرسایى کنند که هر خواننده‌اى را تحت تأثیر قرار داده و یک بدبینى خاصى نسبت به شهردارى در بین طبقه عامه ایجاد نمایند.»[65]

هر چند در این سند، ساواک قصد تبرئه شهردار تهران ـ در مقابل اتهامات وارده ـ را دارد ولى آنچه در اسناد ساواک درباره تخلفات مالى و حیف و میل بیت‌المال توسط اکثر مسئولین رژیم سابق آمده خود مؤید این مسئله مى‌باشد.

به هر جهت این بده و بستانها، بین مطبوعات و سردمداران رژیم وجود داشته است ولى گاهى اوقات به دلایل خاص این معامله بین خبرنگاران و نشریات یا مقام و مسئول دولتى به نتیجه نمى‌رسید لذا باعث بروز اختلاف بین آنها شده و دعواها به نشریات کشیده مى‌شد. در یکى از اسناد در این باره مى‌خوانیم :

«شهردار نمونه! نواده ظل‌السلطان نمونه!   شهردار تهران به راحتى بدها را خوب و خوب‌ها را بد مى‌کند. اعمال غیرقانونى را قانونى و قانونى را غیرقانونى مى‌سازد و این درس بزرگى است که از جدّ خود گرفته است : آنها که ظل‌السلطان حاکم جبار اصفهان را در دوران‌هاى گذشته مى‌شناسد و افسانه‌هاى سینه به سینه‌اى از او بیاد دارند خود مى‌دانند که آن شخصیت بلند مرتبه در لحظه‌اى سیاه را سفید و سفید را سیاه مى‌ساخت و کسى را یاراى دم برآوردن نبود، چرا که اگر سخن خلاف میل «آقا» گفته مى‌شد چوب و فلک بود و برباد رفتن دودمان ناراضى... آقاى نیک‌پى شهردار تهران در قسمتى از مصاحبه خود با سردبیر محترم آیندگان در مورد خانه‌اى که سناتور اعزاز نیک‌پى پدر ایشان در خارج از محدوده ساخته‌اند و بیش از پنج میلیون تومان خرج آن شده است و سر و صداى زیادى به راه انداخته با افتخار تمام گفته‌اند «بله من به منزل پدرم در خارج از محدوده پروانه ساختمان داده‌ام...»[66]

ولى اکثر اوقات این زد و بندها و رشوه دادن‌ها و چشم بستن بر تخلفات، پشت پرده انجام مى‌گرفت و بجز عده‌اى محدود کسى از این دزدیها مطلع نمى‌شد و طبعا انعکاسى هم در روزنامه‌ها پیدا نمى‌کرد. در سندى دیگر از اسناد روزنامه آیندگان درباره رشوه گرفتن نویسندگان و خبرنگاران این روزنامه مى‌نویسد:

«موضوع دستور پرداخت پول رپرتاژ از طرف شهردار کرمان؛ ظرف هفته اخیر به دستور مرتضى شریف‌نژاد شهردار کرمان به هر کدام از جراید کرمان بابت آگهى و رپرتاژهاى شهردارى و استاندارى بشرح زیر مبالغى پرداخت شده، سید جواد حسینى و جبارى نژاد با پرداخت مخالفت نمودند. شهردار گفت باید گاهگاهى مبلغى به روزنامه‌نویسها پرداخت شود، البته این پول از محل کمکهاى بلاعوض پرداخت خواهد شد ولى تاکنون دینارى کمک بلاعوض پرداخت نشده؛ این مبالغ هم از محل عمرانى پرداخت شد.»[67]

 

5ـ اعتصاب روزنامه نگاران روزنامه آیندگان و حرکت انقلاب اسلامى :

همانطور که در مباحث قبلى ذکر شد مطبوعات ایران در اواخر دوران نخست وزیرى هویدا به طور کلى وابسته به رژیم آمریکایى شاه بود. و مطبوعه‌اى که بریده از وابستگى رژیم باشد باقى نمانده بود. این وضع تا مراحل ابتدایى انقلاب اسلامى به همان صورت باقى ماند پس از آنکه انقلاب اسلامى ـ در آغاز دوران حکومت شریف امامى ـ رفته رفته حضور علنى خود را در جامعه به نمایش گذاشت. آمریکا مجبور شد به نیروهایى که خارج از سیستم حکومتى شاه ولى غربزده و آمریکا پسند بودند روى خوش نشان داده، به آنها میدان بدهد... و لذا با توجه به مطالب فوق در دوران نخست وزیرى شریف امامى و ازهارى به عللى از جمله خصلت انتقالى بودنش و مشخص نبودن سیاست کلى و تنظیم ناشدگى روابط، تعدادى از مطبوعات به نوشتن گوشه‌هایى از واقعیات، منتهى در خط و ربط آمریکا و پروبال دادن به ملى‌گراها، نیروهاى چپ‌گرا و هواداران حکومت دموکراتیک بپردازند و در مقابل، همه هم و غمشان را مصروف این کردند که تا آنجا که مى‌توانند از رنگ و محتواى اسلامى انقلاب بکاهند تا اینکه جریان اعتصاب مطبوعات پیش آمد.[68]

این اعتصاب از روزنامه آیندگان شروع شد و هدف نهایى آنها لغو سانسور داخلى بود و حرفى از انقلاب و مقابله براندازانه با رژیم پهلوى مطرح نبود؛ یعنى همان چیزى که آمریکایى‌ها از سیاست فضاى باز سیاسى انتظار داشتند. در اسناد روزنامه آیندگان در این باره مى‌خوانیم :

«نویسندگان و خبرنگاران اعتصابى روزنامه آیندگان انگیزه اعتصاب را وجود سانسور داخلى و خودکامگى اعلام کردند. پیش از شروع اعتصاب چند تن از نویسندگان در یک جلسه که با حضور سردبیر و همه اعضاى تحریریه تشکیل شده بود، از وجود سانسور داخلى سخت انتقاد کردند و سردبیر روزنامه را از ادامه این شیوه که مغایر با کوششهاى جمعى مطبوعات در جهت لغو سانسور بود برحذر داشتند ولى سردبیر گفت من تصمیم گیرنده هستم و براى هر کس این وضع قابل تحمل نیست از روزنامه برود.»[69]

و در ادامه این سند درباره حمایت روزنامه کیهان از اقدام روزنامه آیندگان مى‌آورد :

«سندیکاى کارگران چاپخانه کیهان با صدور بیانیه‌اى از اعتصاب کارکنان روزنامه آیندگان پشتیبانى کرد. این سندیکا در بیانیه خود نوشته است : هیأت مدیره سندیکاى کارگران چاپخانه کیهان از طرف کلیه اعضاى خود مأموریت دارد با تمام نیرو از اعتصاب به حق و انسانى اعضاى تحریرى، کارگران و عمال آن پشتیبانى کرده و در تمام مراحل با آنان همگام باشد.»[70]

در سندى دیگر درباره عدم همکارى با دولت مى‌نویسد :

«صبح امروز 17  /  8  /  57 آقاى محمدعلى سفرى دبیر سندیکاى نویسندگان و خبرنگاران تمام نویسندگان و خبرنگاران را جمع و به آنان اظهار داشته اگر دولت فعلى همان قراردادى را که دولت سابق امضا کرد، و آزادى قلم را تضمین کرده امضا و تضمین کند به کار ادامه خواهیم داد، در غیر این صورت هیچ‌گونه همکارى با آنان نمى‌کنیم.»[71]

پس با آنچه در مطالب فوق ذکر شد مشخص مى‌شود. هر چند اعتصاب مطبوعات از روزنامه آیندگان شروع شد و این نه بخاطر موضوع ضد رژیم آنها بود بلکه حرکت عمومى مردم مسلمان و انقلابى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) به مرحله‌اى رسیده بود که تمام گروهها مجبور به همراهى آن بودند و توانایى مقاومت در برابر سیل بنیان برافکن مردم را نداشتند و مجبور به اتخاذ موضع انتقادى نسبت به رژیم بودند و از جمله آن اعتصاب مطبوعات بود و امّا برنامه اعتصاب‌کنندگان هدفى نبود که بتواند عامل شکست و یا تضعیف رژیم شود و کلیت مطبوعات خواهان ادامه حاکمیت رژیم پهلوى بودند اما در چارچوب قانون اساسى رژیم، به عنوان یک نویسنده و مطبوعاتى نقش انتقادى براى خودشان قائل بودند و با توجه به جو اختناق گذشته در این تلاشها خواستار برداشت سانسور و انتقاد در بعضى زمینه‌ها با حفظ مشروعیت نظام بودند و حتى نویسندگان و مطبوعات در همین هدف جزئى اتفاق محکمى نداشتند و بسیارى از مطبوعاتیان و نویسندگان در همین حد هم قائل به مقابله با رژیم نبودند، از همین منظر عده‌اى تلاش دارند سیاست فضاى باز سیاسى کارتر در قبال ایران اواخر دوران پهلوى و آزادى مطبوعات و انتقاد و اعتصاب آنها را از عوامل اصلى بروز و پیروزى انقلاب معرفى نمایند. یک محقق قبرسى الاصل به نام کریستوس خواندیس پس از بررسى وسیعى از اسناد و مدارک موجود در آمریکا و اسناد مکشوفه و منتشر شده داخل سفارت آمریکا در باطل بودن این برداشت مى‌نویسد :

«حقوق بشر کارتر نه تشکیل دهنده اسب تروآى کارتر در دربار شاه بود و نه عامل اصلى در بروز انقلاب به حساب مى‌آمد. انقلاب دیر یا زود با حقوق بشر کارتر یا بدون حقوق بشر کارتر صورت مى‌گرفت. این حقیقت تضادهاى درونى داخلى جامعه ایران بود. تضادهایى که با نقش وسیعى که آمریکا در طول 25 سال در ایران داشت افزایش یافته بود. و یک رژیم با ثبات و محکم را متلاشى کرد و تحت امواج اصلیترین انقلاب مردمى آن را ساقط کرد و اگر هم کسانى به حقوق بشر و استفاده از فضاى باز سیاسى دلخوش کرده بودند، آنهایى بودند که نه در حرکت توفنده توده‌هاى مردم نقشى داشتند و نه با یک حرکت انقلابى بنیان کن موافق بودند و اقدامات آنها، همه نه تنها هیچ تأثیرى در تسریع و شتاب انقلاب نداشت بلکه با ارائه و پافشارى روى راههاى سازشکارانه و رفرمیستى و به اصطلاح «سنگر به سنگر»سعى در کندتر کردن حرکت انقلاب مى‌کردند که البته با هوشیارى و تیزبینى رهبر انقلاب آن تلاشها بلاتأثیر ماند.»[72]

 

ج : زندگى نامه داریوش همایون :

1ـ تحصیلات :

داریوش همایون فرزند نوراللّه‌ در سال 1307 ه ش در تهران متولد شد.[73] تحصیلات ابتدایى را در دبستان‌هاى فیروز بهرام و ابن سینا و دوره متوسطه را در دبیرستانهاى البرز و دارایى به پایان برد و پس از اخذ دیپلم به دانشگاه تهران راه یافت و با مدرک لیسانس حقوق فارغ‌التحصیل شد.[74]

داریوش همایون همچنین دکترى علوم سیاسى را از طریق بورس تحصیل‌اییکه که بیل میلر (عضو کمیته سیاست خارجى مجلس سنا آمریکا) برایش فراهم کرد، از دانشگاه هاروارد دریافت نمود.[75]

نامبرده همچنین بدلیل ارتباطات خاص با مراکز و مقامات  آمریکایى دوره‌هاى مختلفى را در آمریکا گذراند.

پس از گرفتن دیپلم به واسطه پدرش که خود کارمند دارایى بود به استخدام دارایى درآمد.[76]

 

2ـ فعالیت داریوش همایون در گروهها و جریانات سیاسى :

داریوش همایون از سال 1320 ه ش و همزمان با اشغال ایران توسط متفقین و با توجه به هرج و مرجى که در مملکت بوجود آمد به فعالیت‌هاى سیاسى در گروههایى که عمدتا طرفدار محمدرضا پهلوى بودند روى آورد. خودش در این زمینه مى‌گوید :

«در سال 1320 اشغال ایران، توجه مرا از درس منعطف ساخت و به فعالیت‌هاى سیاسى علاقمند شدم. از سال 1321 وارد دسته‌هاى کوچکى شدم که در آن هنگام به تعداد زیاد از طرف جوانان تشکیل مى‌شد و عموما داراى احساسات تند ناسیونالیستى بود...»[77]

در خصوص عضویت وى در دستجات مختلف سیاسى کتاب ظهور و سقوط مى‌نویسد :

«سرلشگر ارفع در سالهاى 1320 ـ 1325 یکى از چهره‌هاى فعال سیاسى و اطلاعاتى ایران بود... که سه حزب سیاسى وابسته به استعمار انگلیس را نیز مى‌گرداند که عبارت بودند از : «حزب افق آسیا» که توسط ارفع و دکتر احمد هومن (معاون وقت وزارت دربار و فراماسون سرشناس) تشکیل شد و عناصرى چون احمدعلى سپهر (مورخ‌الدوله)، على دشتى، ابراهیم خواجه نورى و داریوش همایون را در برمى‌گرفت، و احزاب شبه فاشیستى «آریا» (به رهبرى هادى سپهر)، و «سومکا» به رهبرى داوود منشى‌زاده.»[78]

داریوش همایون پس از مدتى فعالیت در حزب افق آسیا، در سال 1325 ضمن اشتغال در دارایى، با چند تن از جوانها که فعالیت ناسیونالیستى داشتند و به نام انجمن، کار مى‌کردند شروع به فعالیت نمود و در مأموریتى از طرف انجمن جهت سرقت نارنجک از کمپ آمریکایى‌ها در تهران مجروح مى‌شود و براى مدتى از فعالیت‌هاى سیاسى کناره‌گیرى مى‌کند تا اینکه در سال 1327 با تعدادى دیگر از جوانان انجمن هنرى جام جم را تشکیل دادند. در سال 1328 که عده‌اى از رهبران انجمن، مکتب پان ایرانیسم را بوجود آوردند، همایون به حسنعلى صارم کلالى و دکتر عاملى متوسل و با وساطت این دو، وارد مکتب پان ایرانیسم شد و با انشعاب پزشکپور از حزب مورد نظر، همایون نیز به حزب جدیدالتأسیس پزشکپور به نام حزب پان ایرانیست و در سال 1331 به دلیل اختلاف با پزشکپور از آن حزب نیز کناره‌گیرى نمود.[79]

در اواخر دهه 1320 ایران تحولات ملى شدن صنعت نفت و تشکیل جبهه ملى را تجربه مى‌کند و حاکمیت محمدرضا پهلوى دچار بحران مى‌شود. لذا نامبرده جهت مقابله با این مشکلات دست به تشکیل احزاب دربارى جهت مقابله با مخالفان مى‌زند ارتشبد فردوست در این زمینه مى‌گوید :

«یکى از این احزاب، که محمدرضا هزینه آن را تأمین مى‌کرد، حزب سومکا[80] بود که توسط داوود منشى‌زاده راه انداخته شد و در آن افرادى مثل داریوش همایون شرکت داشتند.اعضاى این حزب با مخالفین محمدرضا مبارزه مى‌کردند، حتى مبارزات خیابانى سخت، آنها براى حمله به مخالفین چماق‌هاى مخصوص دسته کوتاه داشتند. به هزینه محمدرضا، آنها خانه‌اى اجاره کرده بودند و وسایل خانه هم توسط دربار تامین مى‌شد. در این خانه، آنها جلسات سخنرانى منظم داشتند و حملات خیابانى را طراحى مى‌کردند آنها خود را به شدت «شاه پرست» مى‌خواندند.[81]

داریوش همایون دراقدامى هماهنگ با سازمان سیا،مأمورعضویت واسنادساواک دراین زمینه مى‌آورد:

«پس از سپرى شدن تحولات 1332 و کودتاى 28 مرداد، آمریکا جهت به دست گرفتن گروههاى مخالف پهلوى قصد نفوذ دادن عواملش در آن گروهها را داشت. لذا در سال 1339 سازمان جاسوسى سیا تصمیم مى‌گیرد جبهه ملى را به دست گیرد. بدین منظور جمعى از فارغ‌التحصیلان آمریکا را به عنوان عوامل جاسوسى به درون جبهه ملى نفوذ مى‌دهد که به نام دسته «هارواردیها» معروف شدند. در بین این عده داریوش همایون هم با کمک دکتر عبدالحسین صدیقى به جبهه ملى وارد و عضو آن شد و در کمیسیون حقوق اجتماعى جبهه ملى که ریاست عالیه آن با دکتر صدیقى و معاونت پروانه اسکندرى همسر داریوش فروهر بود به اتفاق دکتر فریدون مهدوى به فعالیت پرداخت.»[82]

ولى مسئولین جبهه ملى خیلى زود از برنامه‌هاى آنها مطلع شده، داریوش همایون را به همراه دوستان هارواردى‌اش از جبهه ملى اخراج کردند.

از جمله احزاب دولتى دیگرى که داریوش همایون در آن به فعالیت پرداخت، حزب به اصطلاح رستاخیز ملت ایران بود. مسعود بهنود در این باره مى‌نویسد :

«در روزهاى پس از اعلام تشکیل حزب رستاخیز، کم نبودند کسانى که این فکر را از داریوش همایون مى‌دانستند او طرح این حزب را چنان نوشت که شاه در دورانى که در صدد ایجاد پایه‌هاى ایدئولوژیک براى رژیم خود بود قانع گردد که این تنها راه حرکت دادن جریانِ از تحرک افتاده و بى‌تفاوت سیاسى مملکت است.[83]

 

3ـ شروع فعالیت مطبوعاتى :

یکى از زمینه‌هاى مهم فعالیت داریوش همایون در عرصه مطبوعات بود. وى از اواسط دهه 1330 به فعالیت مطبوعاتى روى آورد. در اسناد ساواک مى‌خوانیم :

«در سال 1334 روزنامه اطلاعات کلاس درس نویسندگى و خبرنگارى و سپس امتحان ورودى ترتیب داد. داریوش همایون در آن کلاس‌ها شرکت کرد و در امتحان آن قبول شد و به عنوان مصحح با حقوق ماهیانه سه هزار ریال وارد خدمت گردید. چندى بعد، به خبرنگارى، نویسندگى و نوشتن تفسیر سیاسى پرداخت. در تفسیرهایى که مى‌نوشت ابتدا علیه آمریکاییان بود لذا مورد گله آمریکاییان از عباس مسعودى واقع شد.»

در این وقت او با ژوزف گودین رئیس سازمان جاسوسى سیا در ایران آشنا شد و به خانه او آمد و شد مى‌کرد. به تدریج تفسیرهایش جنبه ضد شوروى پیدا کرد و در ایامى که جنگ سرد رادیویى ادامه داشت او هم در این راه افتاد و ارتباطش با گودین همچنان محفوظ بود.[84]

داریوش همایون در زمینه مطبوعاتى مورد توجه سایر کشورها از جمله انگلستان نیز بود بنحویکه جهت سفر به آن کشور از نامبرده دعوت مى‌شود در اسناد ساواک مى‌خوانیم :

«از وزارت امور خارجه       به: وزارت اطلاعات        از سفارت انگلیس اطلاع داده‌اند که وزارت خارجه انگلستان از سه نفر ارباب جراید اطلاعات و کیهان و آیندگان دعوت مى‌نماید که براى مدت سه هفته از 14 فروردین تا سوم اردیبهشت ماه 1347 مطابق با سوم تا 23 آوریل 1968 به آن کشور عزیمت کنند و اوضاع اقتصادى انگلستان را پس از تنزل لیره بررسى نمایند. پس از تماس با مؤسسات روزنامه‌هاى مزبور سه نفر آقایان نامبرده زیر معرفى شده‌اند 1ـ آقاى دکتر حبیب چینى از مؤسسه اطلاعات 2ـ آقاى حسین عدل از مؤسسه کیهان 3ـ داریوش همایون از مؤسسه آیندگان. مراتب به همین نحو به وابسته مطبوعاتى سفارت انگلیس اعلام شد.»[85]

داریوش همایون در عرصه مطبوعاتى تمام تلاشش را در جهت تحکیم پایه‌هاى سلطنت پهلوى در ایران صرف مى نمود و تعداد زیادى از مطبوعات قلم‌فرسایى‌هاى او را چاپ و منتشر مى‌کردند. وى در دهه چهل تبلیغات زیادى از برنامه‌هاى باصطلاح اصلاحى شاه نمود بنحویکه مسعود بهنود درباره او مى‌نویسد :

«داریوش همایون، او که متخصص و مفسر مسایل خارجى بود، نخستین بارى که درباره مسایل داخلى چیزى نوشت در سال 1341 بود که تفسیر و گزارش تحقیقى درباره اصلاحات ارضى «ارائه داد و آن را عملى ناگزیر براى گذر از یک مرحله پیشرفت به مرحله بعدى» قلمداد کرد. تا سال‌هاى سال کسى چنین تصویرى از این رویداد اصلاحات ارضى ـ نکشید.»[86]

مجله پیام امروز درباره اختلافات داریوش همایون با عباس مسعودى درباره تأسیس سندیکاى مطبوعات مى‌آورد :

«داریوش همایون با گروهى از روزنامه‌نگاران بر سر تأسیس سندیکاى مطبوعات با عباس مسعودى مؤسس روزنامه اطلاعات که مخالف تأسیس چنین سندیکایى بود به جدال برخاست و آن روزنامه را ترک کرد.»[87]

روزنامه کیهان درباره سندیکاى نویسندگان و خبرنگاران و نقش همایون در تشکیل آن مى‌نویسد:

«زمانى که ایجاد سندیکاى نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات در دستور کار متولیان امور مطبوعاتى رژیم پهلوى قرار گرفت، داریوش به بازى فرا خوانده شد و به عنوان یکى از کارگردانان اصلى این ماجرا در کنار مسعود برزین، سیاوش آذرى و رکن‌الدین همایون فرخ قرار گرفت. بیانیه‌هاى منتشره از سوى هیئت مؤسس این سندیکا، خبر از فعالیت شدید داریوش همایون در این عرصه مى‌دهد.»[88]

نامبرده همزمان با فعالیت‌هاى مطبوعاتى در مناصب مختلف دیگرى نیز عضو بود از جمله است :

1ـ عضو ثبت اسناد بنیاد فرح پهلوى

2ـ عضو هیئت امناى سازمان جشن هنر

3ـ عضو شوراى عالى، هماهنگى و نظارت بر توسعه مناطق ساحلى بحر خزر.[89]

همایون در اواخر این روند جهت خدمت بیشتر به دستگاه پهلوى با کمک سرویس‌هاى جاسوسى خارجى و کشورهاى استعمارى اقدام به انتشار روزنامه آیندگان در سال 1346 نمود و از این راه به مقابله بامخالفان حاکمیت پرداخت ودرجهت مشروعیت دادن به خاندان سلطنتى پهلوى ـ در این نشریه ـ قلم زد.

داریوش همایون جهت نزدیکى بیشتر با حکومتمداران پهلوى با هما زاهدى  ـ دختر سرلشکر فضل‌اللّه‌ زاهدى عامل کودتاى 28 مرداد ـ ازدواج نمود و تبلیغات وسیعى پیرامون این وصلت راه انداخت و با بهره‌گیرى از نفوذ خود به عنوان یک روزنامه‌نگار، خبر ازدواجش را در تمام جراید ایران چاپ کرد و سعى نمود تا از حضور فرح پهلوى و دیگر بستگان شاه در این مجلس به سود خود بهره‌بردارى نماید مجله اطلاعات بانوان در این زمینه مى‌نویسد :

«ازدواج خانم زاهدى نماینده مجلس شوراى ملى با آقاى داریوش همایون، مدیرعامل روزنامه آیندگان که در حضور علیاحضرت فرح پهلوى شهبانوى ایران برگذار شده از خبرهاى جالب هفته گذشته بود.[90]

 

4ـ جاسوسى داریوش همایون براى سازمان سیا :

همان طور که سابقا ذکر شد داریوش همایون از اواسط دهه 1320 با عضویت در احزاب و گروههاى مرموز و ناشناخته از جمله «افق آسیا» عملاً جاسوس کشورهاى استعمارى گردید و جزء تحصیلکردگان هارواردى و نفوذى سازمان سیا در جبهه ملى بود و با فروپاشى نظام ظالم پهلوى و اعترافات تکان دهنده سران آن حکومت پرده‌ها کنار رفت و ماهیت این احزاب و گروهها در وابستگى به کشورهاى بیگانه مشخص گردید. از جمله این سازمان‌ها مؤسسه فرانکلین میباشد.

اسناد ساواک درباره ماهیت این مؤسسه مى‌نویسد :

«... عموما کارمندان فرانکلین معتقدند که عده‌اى از افراد این مؤسسه مستقیما از طرف سازمان سیا حمایت مى‌شوند عده‌اى بدون سر و صدا از طرف فرانکلین و با خرج این مؤسسه به اروپا و آمریکا مى‌روند و بدون اینکه کسى آگاهى پیدا کند تمام مخارجشان از طرف فرانکلین پرداخت مى‌گردد. داریوش همایون پس از استخدام در فرانکلین به عنوان یکى از پنج خبرنگار برجسته سال از طرف آمریکایى‌ها انتخاب و بورس یک ساله «نیمن» به وى اعطا مى‌شود. داریوش همایون پس از بورس نیمن در عرض سه سال 21 سفر به خاورمیانه و خاور دور انجام داد و در بسیارى از حوادث جهانى حضور داشت. از جمله در ایامى که اندونزى دستخوش بحران و حوادث شوم بود، او بدین کشور سفر کرد و به دوستانش مى‌گفت براى رسیدگى به امور فرانکلین بدین کشور سفر مى‌کند در حالى که گذرنامه‌اش روزنامه‌نگارى بود و در اندونزى خود را خبرنگار معرفى مى‌کرد. پس از سقوط سوکارنو، روزنامه اطلاعات به نقل از خبرگزارى‌هاى خارجى نوشت که در سقوط سوکارنو 480 مأمور جاسوس آمریکا شرکت داشتند. نامبرده همچنین چند روز قبل از آغاز جنگ شش روز اعراب و اسرائیل به مقصد اروپا از کشور خارج شد و سر از اسرائیل در آورد.»[91]

اسناد لانه جاسوسى آمریکا در خصوص داریوش همایون مى‌نویسد :

«من با داریوش مکالمات جالبى در جریان ماههاى اخیر و در ارتباط با به راه‌انداختن روزنامه آیندگان توسط او داشته‌ام.... او یک لیبرال است و به عنوان رئیس سندیکاى روزنامه‌نگاران وى ممکن است که در عین حال نفوذ فزاینده‌اى داشته باشد. همایون که تحصیل کرده آمریکاست علاقمند به حفظ تماس با ما مى‌باشد. من معتقدم که او بسیار فراتر خواهد رفت. به هر صورت او یک هم صحبت بسیار جالبى است.»[92]

همچنین حمیدهمایون نیزبه ارتباط وجاسوسى پسرعمویش داریوش همایون براى سازمان سیا مى‌گوید:

داریوش همایون عضو سیا (C.I.A) سازمان اطلاعات مرکزى آمریکا در ایران است ضمنا آقاى داریوش همایون تحت‌الحمایه آقاى اردشیر زاهدى است که برادر همسر داریوش همایون مى‌باشد.»[93]

داریوش همایون به خاطر خدمتش به دستگاههاى جاسوسى در سلسله مراتب قدرت تا پست وزارت هم پیش رفت ولى دولت آمریکا و دستگاه اطلاعاتى آن «سیا» او را به عنوان مهره‌اى جانشین کسب مقام نخست‌وزیرى در نظر داشتند. در اسناد لانه جاسوسى مى‌خوانیم :

«آقاى داریوش همایون، از روزنامه آیندگان که در خلال سالهاى زیادى در نظر کارمندان سفارت معروف بوده است. او بدون شک یکى از روزنامه‌نگاران جوان با استعداد ایرانى است و به طور قابل توجهى از داشتن شهرت در محدوده ایرانیهاى جوان «ملى‌گرا» لذت مى‌برد... او به طور واضح بایستى از جمله کسانى باشد که در لیست دعوتى سفارت باقى بماند. چرا که او به طور قطع وزیر مطلوبى است و مى‌تواند یک روزى تا حد نخست‌وزیرى برسد.»[94]

 

5ـ دوران وزارت داریوش همایون :

داریوش همایون تا قبل از رسیدن به مقام وزارت در مناصب و موقعیت‌هاى مختلف خدمات زیادى به حکومت پهلوى نمود و همان طور که سابقا ذکر شد، طراحى، تشکیل و فعالیت در حزب رستاخیز که دبیرکل آن جمشید آموزگار بود، از جمله آن مى‌باشد. پس از برکنارى عباس هویدا از نخست‌وزیرى در مرداد 1356 جمشید آموزگار بعنوان نخست وزیر معرفى شد. او نیز داریوش همایون را ـ که از همفکران آمریکایى خود بود را به وزارت اطلاعات و جهانگردى برگزید تا وى در موقعیت مهمتر و حساسترى به دستگاه پهلوى و آن هم در بحرانى‌ترین دوران آن رژیم خدمت نماید.

داریوش همایون در آغاز کار جهت موجه جلوه دادن خود در نزد مطبوعات، سیاست سانسور قبل از چاپ نشریات را کنار گذاشت اما با اتخاذ سیاست «خود سانسورى» کار را بر نشریات مشکل ساخت. در قسمت‌هایى از بخشنامه سیاست «خود سانسورى» همایون مى‌خوانیم :

«باید خود مطبوعات مسئول سانسور خود باشند؛ یعنى سیاست‌هاى دولت را که برایشان تشریح شده است اجرا کنند... با اصول فکرى حزب رستاخیز ملت ایران نظام شاهنشاهى قانون اساسى و انقلاب شاه و ملت و اصول 17 گانه آن با احترام رفتار شود و اگر انتقادى هست نه درباره خود آن اصول بلکه ـ درباره شیوه‌هاى اجرا باشد.   ...مقامات مسوول درجه یک، مقاماتى که شخص شاهنشاه آنها را منصوب مى‌کنند مستقیما مورد اتهام و حمله قرارنگیرند.»[95]

اسماعیل پوروالى که خود یکى از خدمتگزاران حکومت پهلوى در عرصه مطبوعات بود به این روش داریوش همایون انتقاد نموده، مى‌نویسد :

«از ابتکاراتى که همایون در همان هفته اول آغاز کار خود [وزارت اطلاعات و جهانگردى] نشان داد. این بود که طى یک نامه رسمى که براى روزنامه‌ها فرستاد، موارد سانسور را به آنها یادآور شد و سردبیران روزنامه‌ها را مأمور اجراى آن کرد و به جاى اینکه سانسورچیان را به سراغ روزنامه‌ها بفرستند، خود روزنامه‌ها را مجبور به «خود سانسورى» کرد و بعد هم مدعى شد که حکومت جدید که جانشین حکومت هویدا شده، کار خود را با برداشتن سانسور از مطبوعات شروع کرده است.»[96]

این حرکت داریوش همایون باعث موضع‌گیرى عده‌اى از مطبوعاتى‌ها گردید و با نوشتن مقاله و طومار به مخالفت بااین سیاست پرداختند که داریوش همایون نیزعده‌اى ازآنها راممنوع‌التحریرنمود.

از جمله خیانت‌هاى دیگر داریوش همایون در دوران وزارتش مقالاتى بود که به اجبار دستور چاپ آنها را به سر دبیران نشریات مى‌داد. از جمله مهمترین آنها، مقاله مجعول رشیدى مطلق تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» است. این مقاله به دستور وى در مورخه 17 دى 1356 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. در این مقاله با بى‌شرمى تمام به بزرگ مرجع تقلید، رهبر و مقتداى ملت مسلمان حضرت امام خمینى(ره) توهین شده بود. انتشار این مقاله آتش خشم مردم غیرتمند ایران را شعله‌ور ساخت.

مردم شریف قم در عکس‌العمل به این بى‌حرمتى رژیم به خیابان‌ها ریختند و با اهداى خون ده‌ها شهید و مجروح شدن تعداد بسیارى از مرد و زن حماسه تاریخى 19 دى را آفریدند. بعد از قم مردم شهرهاى تبریز، یزد، مشهد، اصفهان و سایر شهرها به صورت جدى وارد میدان شده، با تظاهرات جانانه خود شیرازه رژیم را درهم ریختند.[97] هر چند این مقاله با دستور شاه تهیه شده بود ولى هویدا و همایون از مجریان دیگر این سناریو، جهت انتشار آن در روزنامه اطلاعات بودند. اقدامى که شاه به وسیله آن تخریب شخصیت حضرت امام(ره) و تضعیف پایگاه ایشان را در بین مردم از آن انتظار داشت ولى برخلاف اهداف مجریان نه اینکه هیچ تزلزلى به موقعیت ایشان در بین مردم نگردید، بلکه باعث شروعى مجدد براى حرکت انقلاب اسلامى و حتى تسریع آن گردید. با اوج‌گیرى انقلاب شکوهمند اسلامى ایران، لحظه به لحظه به نگرانى آمریکایى‌ها و اسرائیلى‌ها افزوده مى‌شد. و مأموران سیا جهت مقابله با حرکت انقلاب قصد داشتند با اقداماتى از سرعت حرکت انقلاب بکاهند لذا ماموران سیا با بررسى‌هاى به عمل آمده به این نتیجه رسیدند که یکى از راه‌حل‌هاى آرام ساختن مردم دستگیرى افراد منفورى چون «داریوش همایون» مى‌باشد و با اعلام جرم سندیکاى نویسندگان و خبرنگاران علیه همایون در انتخاب وى به عنوان یکى از چهره‌هاى منفور تأثیر داشتند.

داریوش همایون پس از روى کار آمدن دولت‌هاى شریف امامى و ازهارى با اوج‌گیرى انقلاب اسلامى و با برنامه‌ریزى عوامل سیا جهت کُند کردن انقلاب اسلامى جزء افراد فاسدى بود که توسط دولت دستگیر و زندانى گردید و عامل تمام گرفتاریهاى رژیم معرفى شدند و حتى حکومت پهلوى قصد اعدام آنها را داشت ولى این اقدام رژیم نیز نتوانست مانع پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن شود و داریوش همایون با استفاده از موقعیتى که برایش پیش آمد به همراه زندانیان سیاسى از زندان آزاد شد و پس از چند ماه زندگى مخفى از طریق ترکیه به فرانسه رفت و جهت بازگرداندن حکومت پهلوى، با فعالیت‌هایش علیه انقلاب مجددا به سلطنت‌طلب‌ها پیوست.

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى روزنامه آیندگان، ج 1، مورخ 31 / 4 / 1346

[2]- رجال عصر پهلوى، داریوش همایون، مرکز بررسى اسناد تاریخى، ص 25

[3]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى روزنامه آیندگان، ج 1، مورخ 14 / 3 / 46

[4]- همان، مورخ 31 / 6 / 46

[5]- همان، مورخ 25 / 4 / 46

[6]ـ همان، مورخ 2 / 5 / 46

[7]- همان، مورخ 31 / 4 / 46

[8]- همان، مورخ 12 / 5 / 46

[9] . همان ، مورخ 22 / 7 / 46

[10] . راهنمای مطبوعات ایران، 1304 – 1357، سید محمد صدری طباطبائی نائینی ،ص 37

[11] . اسناد ساواک ، پرونده موضوعی روزنامه آیندگان ، ج 1 ، مورخ 29 / 9 / 46

[12] . همان ، مورخ 5 / 10 / 46

[13] . همان ، مورخ 6 / 10 / 46

[14] . همان ، مورخ 4 / 10 / 46

[15] . همان ، مورخ 21 / 3  / 48

[16] . همان ، مورخ 4 / 10 / 46

[17] . بازیگران عصر پهلوی ، از فروغی تا فردوست ، محمود طلوعی ،ج 2 ، ص 795

[18] . اسناد ساواک ، پرونده موضوعی روزنامه آیندگان ، ج 3 ، مورخ 1 / 5 / 1357

[19] . همان ، ج 2 ، مورخ 11 / 10 / 48

[20] . همان ، مورخ 8 / 7 / 57

[21] . همان، ج 3، مورخ 8 / 7 / 57

[22] . همان، مورخ 22 / 10 / 1355

[23] . خاطرات من و فرح پهلوى، اسکندر دلدم، ج 1، ص 277

[24] . اسناد ساواک، پرونده موضوعى روزنامه آیندگان، ج 1، مورخ 2 / 11 / 46

[25] . همان، مورخ 12 / 7 / 47

[26] . همان، مورخ 16 / 3 / 47

[27] . اسناد ساواک، پرونده موضوعى روزنامه آیندگان، ج 1، مورخ 8 / 12 / 46

[28] . همان ،ج 1، مورخ 12 / 7 / 47

[29] . theodore Herzl

[30] . نفوذ صهیونیسم بر رسانه‌هاى خبرى و سازمانهاى بین‌المللى، فؤادبن سید عبدالرحمن الرفاعى، مترجم حسین سرو قامت صص 7ـ 10

[31]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى روزنامه آیندگان، ج 1، مورخ 17 / 8 / 48

[32]- هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامى،بخش خاطرات بنیاد تاریخ، زیر نظر : غلامرضا کرباسچى، ج 1، ص 297

[33]- هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامى، ج 1، پدیدآورنده : بخش خاطرات بنیاد تاریخ انقلابى اسلامى ایران زیر نظر غلامرضا کرباسچى ـ صفحه 295

[34]- خاطرات من و فرح پهلوى، اسکندر دلدم، ج 1، صص 378 و 379

[35]- ر. ک : روزنامه آیندگان ـ مورخ 26 / 9 / 46، ص 3

[36]- ر. ک : همان، اسفند ماه سال 1346

[37]- همان، مورخ 5 / 10 / 46 ص 7

[38]- همان مورخ 24 / 12 / 46، ص 2

[39]- ر. ک : همان، اسفند 1346

[40]- همان مورخ 15 / 12 / 46، ص 7

[41]- خاطرات من و فرح پهلوى، اسکندر دلدم، ج 1، صص 379، 378

[42]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى روزنامه آیندگان، ج 1، تاریخ 2 / 11 / 46

[43]- خاطرات من و فرح پهلوى، اسکندر دلدم، ج 1، صص 380

[44]- روزنامه آیندگان، مورخ 7 / 9 / 1351، ص 2

[45]- صحیفه امام، ج 10، ص 93

[46]- نگرش بر نقش مطبوعات وابسته در روند انقلاب اسلامى ایران اداره کل مطبوعات و نشریات وزارت ارشاد اسلامى، ج 1، ص 109

[47]- همان، ص 21

[48]- همان، ص 22

[49]- ر. ک : به روزنامه آیندگان، مهر ماه 1357

[50]- همان، مورخ 14 / 6 / 57، ص 24

[51]- نگرشى بر نقش مطبوعات وابسته در روند انقلاب اسلامى ایران، وزارت ارشاد اسلامى، اداره کل مطبوعات و نشریات، ج 1، ص 40

[52]- همان، ص 40

[53]- همان، ص 30

[54]- همان، ص 49

[55]- ر. ک : روزنامه آیندگان، مهر، آبان و شهریور 1357

[56]- اسناد ساواک. پرونده موضوعى روزنامه آیندگان ج 2، مورخ 22 / 1 / 49

[57]- مردى براى تمام فصول اسداللّه‌ علم و سلطنت محمدرضا پهلوى، مظفر شاهدى، موسسه مطالعات وپژوهشهاى سیاسى ص605ـ 606

[58]- همان، ص 608

[59]- ر. ک : همان، ص 611

[60]- زندگى و خاطرات امیرعباس هویدا، اسکندر دلدم، ص 291

[61]- مجله آینه پژوهش، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامى، شماره 36، مقاله : سید جمال‌الدین اسد آبادى و مطبوعات ص 4

[62]- فصلنامه رسانه ـ شماره 2 سال چهارم ـ 1374 ـ مهدى بهشتى‌پور ـ ص 41

[63]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى، روزنامه آیندگان، مورخ 9 / 1 / 47

[64]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى روزنامه آیندگان ج 1، ص 303

[65]- همان، ج 2، مورخ 17 / 9 / 49

[66]- همان، مورخ 15 / 6 / 54

[67]- همان، ج 1، تاریخ 24 / 1 / 48

[68]- ر.ک : نگرشى بر نقش مطبوعات وابسته در روندانقلاب اسلامى،وزارت ارشاد اسلامى،اداره کل مطبوعات ونشریات، ج 1صص 9ـ10

[69]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى روزنامه آیندگان جلد 3، مورخ 8 / 8 / 1357

[70]- همان، ج 3، مورخ 8 / 8 / 1357

[71]- همان، مورخ 17 / 8 / 57

[72]- تحلیلى برانقلاب اسلامى، دکتر منوچهر محمدى، انتشارات امیرکبیر، سال انتشار 1370، صص 123 و 124

[73]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، ج 1، ص 3

[74]- روزنامه کیهان، نیمه پنهان سیماى کارگزاران فرهنگ و سیاست، مورخ 9 / 4 / 77، ص 8

[75]- اسناد لانه جاسوسى آمریکا، ج 17، ص 18

[76]- رجال عصر پهلوى، داریوش همایون، مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات ص 132

[77]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، ج 1، ص 3

[78]- ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج 1، موسسه اطلاعات و پژوهشهاى سیاسى ص440 ـ 441

[79]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، ج 1، صص 189 ـ 193

[80]- مخفف «سوسیالیسم ملى کارگران ایران»

[81]- ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، ص 140

[82]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، ج 1، ص 25

[83]- نخست وزیران ایران از سید ضیاء تا بختیار، مسعود بهنود، ج 1، صص 621 ـ 622

[84]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، ج 1، ص 75

[85]- همان، مورخ 8 / 12 / 48

[86]- از سید ضیاء تا بختیار، مسعود بهنود، صص 620 ـ 621

[87]- مجله پیام امروز، شماره 14، مهر 1375، ص 91

[88]- روزنامه کیهان، نیمه پنهان سیماى کارگزاران فرهنگ و سیاست، مورخ 9 / 4 / 77، ص 8

[89]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، ج 1، ص 277

[90]- مجله اطلاعات بانوان، شماره 761، مورخ 6 / 10 / 1350

[91]- رجال عصر پهلوى، داریوش همایون، مرکز بررسى اسناد تاریخى، کتاب اول، صص 22 ـ 23

[92]- اسناد لانه جاسوسى رابطین خوب آمریکا، انتشارات پیام آزادى، ج 17، ص 18

[93]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، ج 3، تاریخ 22 / 10 / 1355

[94]- اسناد لانه جاسوسى رابطین خوب، انتشارات پیام آزادى، ج 17، ص 40

[95]- رجال عصر پهلوى، داریوش همایون، مرکز بررسى اسناد تاریخى، ج 1، صص 33 ـ 34

[96]- روزنامه کیهان، نیمه پنهان سیماى کارگزاران فرهنگ و سیاست، مورخ 11 / 4 / 77، ص 7

[97]- رجال عصر پهلوى. داریوش همایون، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1، صص 35 و 36

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.