مقدمه - کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک

در سال 1343 در حاشیه جاده‌اى که تهران را به شمیران متصل مى‌ساخت در منطقه‌اى به نام چالهرز عده‌اى از متدینین در ایام سوگوارى به رسم مألوف چادرى برافراشتند و حسینیه‌اى برپا کردند.

بانیان این حسینیه مایل بودند از آن دسته از روحانیون براى وعظ و تبلیغ دعوت به عمل آورند که «سخن روز» بگویند و مصایبى که جهان «اسلام در آن روزگار با آنها دست به گریبان بود را براى مستمعین گوشزد کنند.» از جمله آن افراد که براى وعظ و خطابه دعوت شد آیت‌اللّه‌ مرتضى مطهرى بود.

سخنانى که آیت‌اللّه‌ مطهرى در زیر آن چادر ایراد مى‌کرد اگرچه مقبول برخى از شنوندگان که تلقى سنتى از حسینیه داشتند واقع نشد اما بانیان و اقشار تحصیل کرده را چنان مجذوب ساخت که وى سخنران اصلى و دائمى حسینیه شد.

شاید سنت شکنى و عمق سخنان مطهرى که از تار و پود آن چادر عبور کرده و به درون جامعه رسوخ مى‌کرد، بانیان حسینیه را مصمم ساخت تا با احداث بناى مناسب، حسینیه را گسترش داده و به عنوان اولین مؤسسه دینى به ثبت برسانند.

محمد همایون بخش عمده سرمایه لازم براى خرید زمین در همان حوالى و احداث ساختمان را متقبل شد.

ناصر میناچى مقدم که دکتراى حقوق داشت تدوین اساسنامه و آئین‌نامه مؤسسه را عهده‌دار شد.

او به على رهنما گفت : «کوشیدم تا ساختار حقوقى‌اى براى ارشاد فراهم کنم که جلوى هر مانع‌تراشى دولت، افراد و یا سازمان‌ها را بگیرد» [1]

مؤسسه براى ثبت قانونى نیازمند فرد سومى نیز بود. به دعوت میناچى آقاى دکتر عبدالحسین على‌آبادى که استاد حقوق دانشگاه و دادستان کل کشور و استاد وى بود به این جمع دو نفره پیوست.

برابر با اطلاعیه مندرج در روزنامه رسمى کشور مؤسسین حسینیه‌اى که اینک «مؤسسه خیریه تعلیماتى و تحقیقات علمى و دینى حسینیه ارشاد» نام گرفته بود عبارت بودند از آقایان :

«محمد همایون ـ دکتر عبدالحسین على آبادى و ناصر میناچى مقدم».

و اعضاء هیئت‌مدیره مرکب بود از آقایان محمد همایون رئیس هیئت‌مدیره، مرتضى مطهرى نائب‌رئیس، ناصر میناچى مقدم خزانه‌دار، سید على شاهچراغى و محمدتقى جعفرى اعضاء على‌البدل از تاریخ 26 / 9 / 45 براى مدت چهار سال.

ترکیب هیئت‌مدیره و سخنرانان ارشاد و همچنین بناى باشکوه آن از همان بدو تأسیس توجه ساواک را به خود جلب کرد و ارشاد را به عنوان یکى از اهداف جمع‌آورى ساواک قرار داد و مقرر شد منابع ساواک «به طور کامل در حسینیه فوق‌الذکر نفوذ نموده و گزارش جلسات متشکله این حسینیه را به طور مستمر منعکس نمایند.»[2]

این در حالیست که گزارشات اولیّه ساواک لحنى حمایت‌آمیز از تأسیس حسینیه مى‌داشت خصوصا آنکه بنیان‌گذاران بر غیرسیاسى بودن حسینیه تأکید کرده بودند و این در کاستن مزاحمت‌هاى ساواک مؤثر افتاده بود.

اولین گزارشى که از ساواک در مورد ارشاد در دست است به تاریخ 22 / 6 / 44 باز مى‌گردد که مربوط است به سخنرانى مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقى فلسفى.

گزارشگر ساواک در این گزارش مدعى شده است که سابقا آیت‌اللّه‌(امام) خمینى(ره) در این حسینیه سخنرانى‌هایى مى‌کرده است.

دانسته نیست که چرا گزارشگر چنین گزارشى داده است.

حضور محمدتقى شریعتى که مؤسس کانون نشر حقایق اسلامى در مشهد بود و از سال 1343 به دعوت مطهرى براى ایراد سخنرانى به ارشاد آمد از دیگر عللى بود که ساواک را نسبت به حسینیه حساس ساخته بود.

حسینیه ارشاد از همان آغاز توانست صدها تن را به سوى خود جذب کند و پایه‌هاى حرکتى عظیم را استوار سازد.

در سال 1346 مرحوم مطهرى در صدد برآمد براى پاسداشت سده پانزدهم بعثت پیامبر گرامى اسلام مجموعه مقالاتى پیرامون زندگانى حضرت محمد(ص) منتشر سازد از این رو از اندیشمندان و صاحب‌نظران خواست که هریک درباره دوره‌اى از حیات پیامبر مقاله‌اى ارائه دهند. دکتر على شریعتى که گهگاه براى دیدن پدر به تهران مى‌آمد نیز مخاطب مطهرى واقع شد.

مقالات ارائه شده در دو مجلد با عنوان «محمد(ص) خاتم پیامبران» انتشار یافت. در این میان مقاله دکتر شریعتى بواسطه برخى مطالب مندرج در آن مجادلات و مناقشاتى را برانگیخت و فشارهائى را به ارشاد وارد ساخت.

حجت‌الاسلام والمسلمین آقاى فلسفى براى کاستن از فشارهاى وارده اظهار مى‌دارد که ارشاد مورد تأیید علماست و حتى یکى از مراجع نامه‌اى به سود ارشاد نوشته است.

اگرچه نامه‌اى از مرجع تقلید مورد اشاره مرحوم فلسفى که براساس نظریه منبع ساواک باید آیت‌اللّه‌ میلانى باشد در تائید ارشاد در آن ایام در دست نیست ولى این اظهارات فشارهاى وارده به حسینیه را بازتاب مى‌دهد که فلسفى مى‌کوشد آن را کاهش دهد خصوصا آنکه در آن ایام در برخى محافل اقداماتى علیه ارشاد صورت مى‌پذیرفته است.

بهر تقدیر مقاله ارائه شده از سوى دکتر شریعتى باعث شد که از وى نیز براى ایراد سخنرانى در ارشاد دعوت به عمل آید.

فعالیت‌هاى حسینیه ارشاد به ایراد سخنرانى محدود و منحصر نمى‌شد. جلب اعانه به نفع زلزله‌زدگان و خصوصا کمک‌هاى مادى به مردم فلسطین از دیگر فعالیت‌هاى ارشاد بود که حساسیت ساواک را بسیار برانگیخته بود بنابراین تلاش مى‌کرد تا از نحوه و میزان جمع‌آورى پول توسط ارشاد و ارسال آن براى مردم فلسطین آگاهى کسب نماید.

روند فعالیت‌هاى حسینیه ارشاد که کم‌کم جنبه‌هاى سیاسى آن روشن‌تر مى‌شد ساواک را روزبه‌روز حساس‌تر مى‌ساخت.

جهت‌گیرى‌هاى سیاسى و ضد رژیم سخنرانان که گاه صریح و گاه در لفاف بیان مى‌شد بر انبوه مخاطبان به تنگ آمده از اختناق و نظام شرک آلود مى‌افزود و لاجرم دامنه مراقبت‌هاى ساواک را افزون مى‌ساخت.

مخالفت برخى از روحانیون با ارشاد خصوصا با نظرات ارائه شده از سوى دکتر شریعتى ارشاد را در وضعیت شکننده و ناامیدکننده‌اى قرار داده بود. در این میان آیت‌اللّه‌ مطهرى مى‌کوشید اوضاع را به سامان کند. آیت‌اللّه‌ على دوانى به یاد مى‌آورد که احتمالاً در نخستین روزهاى سال 1349، آیت‌اللّه‌ مطهرى به همراه ایشان و حجت‌الاسلام هاشمى‌نژاد به دیدار آیت‌اللّه‌ حسن قمى که در کرج دوران تبعید خود را سپرى مى‌کرد رفتند و ایشان را از اوضاع ارشاد آگاه ساختند و در خاتمه از وى تقاضا کردند تا هم با شریعتى گفتگو کند و هم با روحانیون تا شاید اوضاع آرام شود و ارشاد بتواند فعالیت‌هاى خود را با آسودگى دنبال کند موضع‌گیرى روحانیون علیه ارشاد، اختلافات درون هیئت‌مدیره را که از سالیان پیش جریان داشت را شدت مى‌بخشید آیت‌اللّه‌ مطهرى از اینکه علیرغم مسئولیتش در جریان برخى از تصمیمات نیست ناخشنود بود.

به گفته آیت‌اللّه‌ خامنه‌اى دو جلسه چهار ـ پنج ساعته‌اى در تابستان 1349 در مشهد با حضور ایشان آیت‌اللّه‌ مطهرى، محمدتقى و على شریعتى برگزار شد و درباره مسایل ارشاد گفتگو شد.

اما این گفتگوها راه به جایى نمى‌برد. آیت‌اللّه‌ مطهرى خواهان تغییراتى در ساختار ادارى و مدیریتى ارشاد بود ولى مقاومت‌هایى که در برابر خواست ایشان به عمل مى‌آمد مانع از این تغییرات شد.

ارشاد که در نزد مخاطبان کانون امید به شمار مى‌رفت ـ اکنون در چنبره اختلافات درونى گرفتار آمده بود.

با رایزنى‌هایى که به عمل آمد «هیئت تعیین ضوابط» براى سخنرانان ایجاد گردید. اما تشکیل این هیئت نه تنها از مشکلات نکاست بلکه آن را افزون ساخت.

سوءاستفاده دستگاه از این اختلافات نگرانى‌هایى را به وجود آورده بود. مرحوم فلسفى نظرش این بود که «این موضوع از طریق مسالمت‌آمیز بین روحانیون و گردانندگان حسینیه ارشاد حل شود و به روحانیون توصیه مى‌کرد که حتى‌الامکان سعى کنند علنا با حسینیه مخالفت نکنند زیرا ممکن است دولت از این موقعیت استفاده کرده و براى اینکه خودش از لحاظ سیاسى راحت بشود طرفین متخاصم را به نحو غیرمستقیم به جان یکدیگر بیاندازد و از این اختلاف و دوئیت به نفع خود بهره‌بردارى کند که این کار به هیچ‌وجه به مصلحت نمى‌باشد».

[گزارش ساواک 12 / 10 / 50]

آیت‌اللّه‌ مطهرى که احساس مى‌کرد اهدافش را در حسینیه نمى‌تواند پى گیرد رنجیده خاطر از سخنرانى‌هاى خود در ارشاد کاست و در نامه‌اى به هیئت‌مدیره ناخرسندى خود را از تصمیم‌هایى که بدون اطلاع او گرفته مى‌شد آشکار ساخت و حتى از ایراد سخنرانى در شبهاى تاسوعا و عاشوراى سال 1350 در حسینیه استنکاف ورزید.

اگرچه بسیار تلاش شد تا مطهرى بار دیگر به ارشاد باز گردد اما سیر حوادث سرنوشت دیگرى براى ارشاد رقم زد و آیت‌اللّه‌ مطهرى از اسفند 1350 رابطه خود را بکلى از ارشاد برید و به مسجد الجواد روى آورد.

شاید رفتار ناشایست برخى از جوانانى که براى استماع سخنرانى شریعتى به ارشاد آمده بودند با آیت‌اللّه‌ مطهرى(که آیت‌اللّه‌ دوانى شاهد و راوى آن است) در آزردگى و قطع کامل ارتباط ایشان با حسینیه بى‌تأثیر نبوده باشد.

بهر تقدیر با خروج مطهرى از ارشاد دیگر روحانیون که در حلقه دوستان و یاران او بودند نیز تدریجاً حسینیه را ترک کرده و به مسجد الجواد روى آوردند.

با رفتن روحانیون از ارشاد اینک شریعتى فرد محورى حسینیه شده بود و همین فرصتى فراهم آورد تا مخالفین ارشاد دور تازه‌اى از حملات خود علیه ارشاد را آغاز کنند.

در این ایّام ارشاد با چالش دیگرى نیز روبرو شده بود. زیرا پایان دهه چهل و آغاز دهه پنجاه، با ظهور و بروز فعالیت‌هاى مسلحانه و چریکى علیه حکومت پهلوى مصادف بود.

کنش‌گران فعالیت‌هاى مسلحانه در آغاز با بى‌اعتمادى و بدبینى به ارشاد و شریعتى مى‌نگریستند و به گمان آنان فعالیت‌هاى ارشاد که برابر دیدگان رژیم صورت مى‌پذیرد براى دور ساختن جوانان از کنش‌هاى انقلابى و مسلحانه است.

عبدالعلى بازرگان به یاد مى‌آورد که روزى محمد حنیف‌نژاد را در کوه‌پیمایى دید و در طى مسیر از فعالیت‌هاى سیاسى و اجتماعى سخن مى‌گفتند و ادامه بحث به ارشاد و فعالیت‌هاى آنجا کشیده شد اما حنیف‌نژاد «بر بى‌فایده، بلکه نابهنگام بودن فعالیت‌هاى فرهنگى در شرایطى که نظام پلیسى، سرکوب خونین را به نهایت رسانده تأکید مى‌کرد و معتقد بود این تلاش‌ها، جوانان را که باید به راه حل مسلحانه به عنوان تنها راه باقى مانده سوق داده شوند، به فعالیتهاى ذهنى مشغول مى‌کند و از مسئولیت‌هاى حساس‌تر باز مى‌دارد.»[3]

حتى احمد رضائى در آذرماه 1350 در مقابل حسینیه ارشاد به دیدن شریعتى رفت و او را به برآوردن منافع حکومت متهم کرد.

علیرغم این مخالفت‌ها، اما ارشاد پاتوقى بود براى انبوه جوانان سیاست‌گرا، که فعالیت‌هاى مسلحانه را مى‌ستودند. توزیع اعلامیه و یا سر دادن شعارهایى به نفع زندانیان سیاسى و سازمان‌هاى چریکى در تالار حسینیه ساواک را به شدت برانگیخته بود از این رو بر هیئت‌مدیره ارشاد فشار مضاعفى وارد مى‌آورد.

اوج‌گیرى فعالیت‌هاى مسلحانه، ارشاد را نیز مکانى براى سربازگیرى سازمان چریکى‌ها تبدیل کرد و البته شریعتى نیز گهگاه در سخنان خویش در لفاف فعالیت‌هاى مسلحانه را مى‌ستود. ساواک که اکنون به وضوح مى‌دید در میان انبوه دستگیرشدگان مذهبى آموزه‌هاى شریعتى نقش بسزایى دارد، تعطیل ارشاد را در دستور قرار داد. در 21 آبان 51 شهربانى شمیرانات این دستور را به میناچى اطلاع داد و شب همان روز مرحوم همایون بازداشت شد. از آن پس ساواک کوشید تا با خلع ید از هیئت‌مدیره ارشاد آن را به سازمان اوقاف واگذارد اما این کار هیچگاه عملى نشد و بدین ترتیب یکى از مؤثرترین کانون‌هاى انقلاب خاموش شد اگرچه انقلاب راه خود را تا وصول به پیروزى ادامه داد و بى‌گمان باید این اظهار منسوب به آیت‌اللّه‌ شهید مرتضى مطهرى که مدتى پس از بستن ارشاد و در حضور آیت‌اللّه‌ بهشتى، ابوالفضل زنجانى، هاشمى رفسنجانى و محمد همایون بیان داشت که «با ملاحظه همه مسائل، ارشاد با موفقیت به رسالت خود جامه عمل پوشانده.»[4] را مقرون به صحت دانست.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . على رهنما. چهره‌نگارى سیاسى على شریعتى، آرمانگرایى اسلامى. مجید نکودوست، انتشارات حسینیه ارشاد ص 347

[2] . سند مورخه 23 / 9 / 46

[3] . عبدالعلى بازرگان. خاطراتى از پیشگامان، شرکت افشار. 1381. ص 56.

[4] . على رهنما، چهره‌نگارى سیاسى على شریعتى. آرمانگرایى اسلامى، مجید نکودوست. انتشارات حسینیه ارشاد. 1381، ص 517.

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.