مقدمه - کتاب پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک

«سوابق»

«پرویز خسروانى» در فروردین 1301ه ش در شهر تهران بدنیا آمد.[1] پدرش «میرزامحمد هاشم محلاتى»از مالکین و متنفذین محلات بود که چهار پسر دیگر به نام‌هاى؛ «شهاب‌الدین»[2] «مرتضى»[3] «خسرو»[4] «عطاءاللّه‌»[5]، نیز داشت.

 

تحصیلات:

پرویز خسروانى پس از اتمام تحصیلات مقدماتى، دوره متوسطه را در دارالفنون گذراند، سپس به دانشکده‌ى افسرى رفته و پس از فارغ‌التحصیلى در آنجا استخدام گردید. فعالیت عمده‌ى خسروانى در ژاندارمرى بوده است به طورى که وى به ترتیب: فرمانده دسته در گردان 3 رشت، فرمانده دسته 4 در گروهان 2 هنگ امیرکبیر، فرمانده منطقه یک مرکز و معاونت ژاندارمرى را عهده‌دار بود. با این وجود وى مسئولیت‌هاى دیگرى نیز داشت که مهم‌ترین آن عبارت بودند از:

1ـ مؤسس و رئیس باشگاه تاج

2ـ معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنى در دولت هویدا

3ـ آجودان محمدرضا پهلوى

همان‌گونه که در بالا اشاره شد پرویز خسروانى مناصب ادارى  مهمى را عهده‌دار بود و در وزارتخانه‌ها و ادارات رژیم پهلوى، به خاطر نزدیکى‌اش به باندهاى قدرت نفوذ فوق‌العاده‌اى داشت: از این‌رو هر از چند گاهى خبرى از مسئولیت جدید وى منتشر مى‌گردید، با این وجود به دلیل ضعف شخصیت اعتماد به او مشکل، و سران رژیم از سپردن مقاماتى چون وزارت به وى تردید داشتند.

 

ازدواج و بهائیت پرویز خسروانى

هنگامى که پرویز خسروانى دانشجوى دانشکده افسرى بود، خود و خانواده‌اش تمول چندانى نداشته‌اند، به همین خاطر وى به دنبال زن پولدارى براى بهبود وضعیت اقتصادى‌اش مى‌گشت، با چنین ذهینتى بود که با دخترى پولدار از یک خانواده بهائى به نام «ملیحه نعیمى» آشنا گردید. پدر این دختر که از بزرگان فرقه بهایى و بسیار متمول بود در یک باغ 5 هزار مترى و در یک ساختمان مجلل زندگى مى‌کرد فردوست داستان این آشنایى را به این صورت نوشته است:

«پرویز خسروانى از زمان دانشکده افسرى به دنبال زن پول‌دارى بود که توسط او وضعش را روبه‌راه کند....» پرویز هر روز عصر با دوچرخه از دانشکده افسرى راه مى‌افتاد و به عنوان تمرین دوچرخه‌سوارى از مقابل خانه دختر مى‌گذشت و نامه عاشقانه رد مى‌کرد. خانواده دختر با ازدواج این دو مخالف بودند...»[6]

على‌رغم مخالفت خانواده نعیمى، به علت سماجت پرویز این ازدواج در تاریخ 19 / 9 / 1321 انجام و در دفاتر بهائیت ثبت گردید.[7] از این تاریخ خسروانى به خانه‌ى نعیمى نقل مکان کرده و در خانه‌اى که پدر زنش براى او در مجاورت خودش ساخته بود به گذران زندگى پرداخت.

در اسناد ساواک در این مورد آمده است :[8]

«طبق اطلاع خانم تیمسار سرلشکر پرویز خسروانى معاون ژاندارمرى کل کشور جزو بهائیهاى متعصب بوده و سرلشکر خسروانى اداره‌کننده یک «لجنه» بهائى است. مرکز جلسات لجنه هم هفته‌اى یک بار در منزل سرلشکر خسروانى تشکیل مى‌شود و آقاى عطاءاللّه‌ خسروانى (وزیرکار) دکتر راسخ و دکتر ایقانى در جلسات مذکور شرکت مى‌کنند و به وسیله وزیر کار با تیمسار سپهبد ایادى پزشک دربار شاهنشاهى مربوط هستند و از وى اخذ دستور مى‌نماید.[9]»

در جایى دیگر درباره نحوه پذیرش مسلک جدید توسط خسروانى چنین آمده است:

«دختر آقاى نعیمى که زن سرلشکر خسروانى است در چند سال قبل توانست به طور محرمانه شوهرش (سرلشکر خسروانى) را به دین بهایى گرایش دهد. سرلشکر خسروانى در حضور آقاى دکتر على محمد ورقا استاد دانشگاه که از بهائیان متعصب و یکى از روحانیون بهائیان است، با حضور آقاى نعیمى رسما به دین بهایى گرویده و قرار براین شده که از لحاظ پرستیژ و شئون نظامى و بعضى پست‌هایى که به وى محول گردیده، بهائى بودن وى از چهارچوبه دیوار خانگى تجاوز نکند.[10]»

با راه‌یابى «دکتر عبدالکریم ایادى» به دربار پهلوى به عنوان پزشک مخصوص شاه، موقعیت بهایى‌ها به صورت غیرقابل تصورى پیشرفت کرد. فردوست در این مورد مى‌نویسد:

«در زمان حاکمیت ایادى بود که بهائى‌ها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ایران بهائى بیکار وجود نداشت. در دوران قدرت ایادى تعداد بهایى‌هاى ایران به سه برابر رسید.[11]»

وى همچنین معتقد است:

«سرلشکر خسروانى نیز ترقى و توفیق خود را در امور ادارى و نظامى مرهون اقدامات زنش مى‌داند و شایع است بنا به توصیه خانم نعیمى سرلشکر خسروانى موظف مى‌باشد که در کارهاى ادارى افراد و درجه‌داران و افسران بهائى را به طور غیرمحسوس بیش از سایرین مشمول لطف خود قرار دهد.[12]»

همین کار را برادرش عطاءاللّه‌ در وزارت کار انجام مى‌داد. او عده زیادى از بهائیان شاغل در وزارت کار را که سمت مهمى در آن وزارتخانه نداشتند به مرور تغییر پست داده و امور مهم وزارت کار را به آنان سپرد «مهندس مجد» معاون فنى وزارت کار و «پرتو اعظم» مدیرکل امور اجتماعى وزارت کار، از جمله‌ى این افراد بودند.[13] در سندى از ساواک سابقه‌ى جاسوسى خانواده‌ى همسر خسروانى به این صورت آمده است:

«اسم کوچک نعیمى عبدالحسین است و نام‌برده پسر نعیم شاعر معروف بهائى‌ها است و به همین جهت در میان بهائى‌ها محبوبیت و مقام بزرگى داشته و حالیه نیز دارد.

نعیمى از ابتداى خدمت خود در سفارت انگلستان در تهران خدمت مى‌کرده و مدت‌هاست که دیگر کار نمى‌کند و تنها کار ادارى او همان خدمت در سفارت انگلستان بوده است...[14]»

در سند دیگرى در همین باره آمده است:

«برابر اطلاع واصله نعیمى پدر خانم سرلشکر خسروانى که در منزل خود خسروانى اقامت دارد هر سال چند بار براى رسیدگى به کار تشکیلاتى بهائى‌ها که در لندن وجود دارد به خارج و لندن مى‌رود و مبلغین و جاسوسان مخصوص براى سراسر جهان تربیت مى‌کند و دختران او علاوه بر میهمانى‌ها در لباس قمار و شب‌نشینى رجال شرکت مى‌نمایند و در این میهمانى‌ها اخبار و اطلاعات لازم کسب نموده آن را در اختیار نعیمى قرار مى‌دهند...[15]»

همانگونه که گفته شد همسر خسروانى از بهائى‌هاى بانفوذ و از مأمورین سازمان‌هاى اطلاعاتى انگلستان بوده است، در سند دیگرى از ساواک به این موضوع صراحتا اشاره شده است که به خاطر اهمیت آن قسمت‌هایى از آن را در اینجا نقل خواهیم کرد:

«... خانم نعیمى دختر آقاى عبدالحسین نعیمى که اکنون عیال تیمسار سرلشکر خسروانى مى‌باشد یکى از بهائیان متعصب و بانفوذ فرقه بهائیان ایران است. آقاى عبدالحسین نعیمى در سال‌هاى 1320 الى 1324 رئیس کمیته محرمانه سفارت انگلستان در تهران بوده و با همکارى دبیر اول سفارت انگلیس در امور سیاسى خارجى و داخلى ایران نقش مؤثرى داشته و خانم لمبتن LEM.TUNE که یک دوشیزه  / 80 ساله انگلیسى است و در جنگ جهانى ریاست کمیته اینتلیجنت سرویس انگلستان را در تهران به عهده داشته و کلیه امور و بازى‌هاى سیاسى داخلى را به نفع انگلستان رهبرى مى‌نمود یکى از دوستان و همکاران مؤمن آقاى عبدالحسین نعیمى بوده و آقاى نعیمى در سال 1325 و 1326 از سفارت انگلیس کنار رفته و همکارى خود را در امور سیاسى به طور مخفیانه و غیرمحسوس با سرویس اطلاعات سفارت انگلیس در تهران ادامه مى‌داده است...

خانم نعیمى نیز از چندى قبل در انجام وظایف پدرش با سرویس‌هاى اطلاعات سفارت انگلیس و مقامات انگلیس است و خانم نعیمى در سال چند مرتبه به اروپا و انگلستان مسافرت و در کنفرانس‌هاى بهائیان جهان که در لندن و واشنگتن و کانادا تشکیل مى‌گردیده از طرف زنان بهائى ایران شرکت مى‌نماید و در انجام
وظایف خود در مورد ترویج و توسعه نفوذ بهائیان جدیت و از خودگذشتگى نشان داده و اکنون مقام اول را در بین ایران دارا مى‌باشد...

خانم نعیمى بوسیله پدرش (عبدالحسین نعیمى) با دیپلمات‌هاى انگلیسى و آمریکایى آشنایى دارد و در لندن نیز با زنان و مردان نمایندگان مجلس و وزارت امورخارجه آشنایى داشته و به منزل آنان رفت و آمد دارد....[16]»

پرویز خسروانى پس از جدایى از همسرش به بهایى بودن وى و ارتباط بهائیان با یهودیان تصریح داشته و مى‌گوید:

«ما الآن چند ماه هست که از زنم جدا شدیم و تنها اختلاف ما هم همین بود و کلیمى‌ها، اغلب بهائى هستند و زن من هم بهائى بوده و اکثر اوقات باهم تماس دارند.[17]»

ثمره ازدواج پرویز خسروانى با ملیحه نعیمى، دو دختر و یک پسر بود که در ادامه به آن‌ها نیز خواهیم پرداخت.

 

مفاسد اخلاقى خانواده خسروانى

یکى از موضوعات قابل ذکر درباره خسروانى و خانواده‌اش فساد افسارگسیخته آنان بوده است اگر چه بیان همه‌ى ابعاد گسترده بى‌بندوبارى خسروانى‌ها به حدى است که قلم از ذکر آن شرم دارد، اما از آنجایى که این فساد در مراجع رسمى، نهادها، سازمانها و وزارتخانه‌هایى که تار و پود دستگاه پهلوى را تشکیل مى‌دادند تنیده شده بود، لاجرم بیان گوشه‌اى از آن مفاسد در دوره پهلوى و دستگاه حاکم خالى از فایده نخواهد بود. براین اساس در ادامه به بررسى این مفاسد خواهیم پرداخت.

 

سرلشکر پرویز خسروانى

پرویز خسروانى نمونه‌ى رجال فاسد دربار پهلوى است. وى به تمام انحرافات اخلاقى و جنسى آلوده بود و با سوءاستفاده از موقعیت خود هر عمل خلاف اخلاقى را بدون واهمه انجام مى‌داد. اگرچه نامبرده از دوران طفولیت به اعمال رذیله شهرت داشت و این مسئله اشتهار پیدا کرده بود ولى دامنه آن بعدها به نوعى دیگر ادامه یافت. سندى از ساواک اشتهار خسروانى به فساد را چنین بیان کرده است:

«در اتاق آقاى مصطفوى ضمن مذاکره با آقاى عترت که در دوره قبل نماینده مجلس شوراى ملى بوده، درباره خانواده خسروانى صحبت مى‌کرد، آقاى مصطفوى که هم کلاس پرویز خسروانى در دبیرستان دارالفنون بوده درباره وضعیت اخلاقى ایشان مى‌گوید: یک روز در ساعت درس زنگ زده شد آمدیم بیرون از کلاس، مدیر و ناظم بودند پس از جمع شدن شاگردان مدیر گفت آقایان من شرمنده و خجل هستم موضوع را بگویم فقط این آقاى خسروانى را به علت فساد اخلاق از مدرسه اخراج مى‌کنم. بعد معلوم شد که در ساعت درس خسروانى را با یک نفر که از خیابان آورده بود در یکى از مستراح‌هاى زمین شمالى دارالفنون مفعول واقع بود که دستگیرشان مى‌کنند که شخص فرار مى‌کند حالا خسروانى سپهبد است و این مشاغل را تا به حال احراز کردند.[18]»

دیگر گزارش‌هاى ساواک نیز صراحتا به این موضوع اشاره کرده‌اند.[19]

تجاوز به عنف و نوامیس مردم و هتک حرمت و حیثیت دختران جوان در «باشگاه تاج» و زنان کارمند زیر دست از جمله مفاسد آشکار خسروانى است، او هیچ حریمى را از تجاوز و انحراف مصون نگذاشته و با زنان متعددى ارتباط نامشروع داشت. در یکى از این موارد که صورت رسانه‌اى نیز به خود گرفت تجاوز به دختر جوانى به نام «شادى‌بیگى» بود. خسروانى با این بهانه که قصد دارد دختر را به عنوان مربى همسر «غلامرضا پهلوى» نزد او ببرد، به باغى در کرج برده و با بستن دست و پاى دختر به او تجاوز مى‌نماید. وى ابتدا براى اینکه دختر پیگیرى قضایى ننماید به او وعده ازدواج مى‌دهد سپس به او پیشنهاد گرفتن پول و صرف‌نظر کردن از موضوع را مى‌نماید که با مخالفت دختر مواجه و نهایتا موضوع به مطبوعات کشیده مى‌شود.[20]

وى در موردى دیگر با یکى از کارمندان متأهل باشگاه تاج ارتباط نامشروع برقرار و به او قول ازدواج مى‌دهد. عدم تحقق این وعده‌ى خسروانى باعث اختلاف میان آن دو و سرانجام افشاى این موضوع مى‌شود گزارش‌هاى متعدد ساواک از شنود مکالمات خسروانى حکایت از آن دارد که وى اکثر اوقات از محل کار خود ـ مرزبانى با زنان و دخترانى که در سالهاى قبل با آنان آشنا شده صحبت و معاشقه نموده است.[21]

اسناد دیگرى نیز به ایجاد مراکز فساد توسط هاشم خسروانى برادر پرویز در کرج و رفت و آمد زنان و مردان فاسد به آن جا در دست مى‌باشد.[22]

 

ملیحه نعیمى:

ملیحه نعیمى، همسر خسروانى نیز فساد اخلاقى شدیدى داشته است. او اگرچه شوهرى رسمى داشت اما معشوقه‌هاى او به یک یا چند نفر خلاصه نمى‌شدند و افراد زیادى با او ارتباط نامشروع داشتند. کنترل تلفن منزل پرویز خسروانى توسط ساواک موید این است که یکى از کارهاى متداول ملیحه، تماسهاى غیر شرعى و غیراخلاقى بوده است. جالب‌تر آن که وى در گفتگوهاى تلفنى‌اش از اینکه به این روابط نامشروع اذعان کند هیچ ابایى نداشته است. یکى از معروفترین دوستان این زن هوس‌باز «جلال آهنچیان» بود که خسروانى نیز از آن مطلع، و بارها قضیه را به زنش گوشزد نموده بود، وى سرانجام از شوهرش طلاق گرفته و با جلال آهنچیان زندگى مى‌کرد. دامنه روابط نامشروع ملیحه نعیمى، با مردان به درجه‌اى از شهرت رسیده بود که حتى معشوقه‌هاى خسروانى نیز از آن اطلاع داشته و در مواردى این مسئله را به خسروانى گوشزد مى‌کردند[23]، در یک مورد ملیحه در مذاکره‌ى تلفنى با یکى از آشنایانش از شوهرش گلایه مى‌کند که چرا موضوع ارتباطش با جلال آهنچیان را در مجامع گوناگون بیان مى‌کند، خسروانى در بعضى جلسات قماربازى که در منزلش تشکیل مى‌شد به طور علنى و در حضور میهمانان دلیل ارتشبد نشدن خودش را به بى‌آبرویى ملیحه نسبت مى‌داده است.[24]

 

شهرزاد خسروانى

متأثر از بى‌بندوبارى والدین، فرزندان خسروانى راه پدر و مادر در فسق و فجور را در پى گرفتند، و تا آنجایى افراط کردند که آنها را به ستوه آوردند. بى تردید فرزندان خسروانى اعمال و رفتار پدر و مادر را الگوى خود قرار داده و از آنجایى که در خانوده‌اى به لحاظ هنجارهاى اجتماعى و مذهبى منحرف پرورش یافته بودند در فساد اخلاقى و بى‌بندبارى شدیدى گرفتار شدند که در نوع خود کم سابقه بوده است.

شهرزاد خسروانى دختر بزرگ خانواده، عاشق پسرى به قول پرویز خسروانى معتاد، شد و حتى به خاطر او دست به خودکشى زده و از خانه پدرى فرار کرد. این موضوع چنان بر خسروانى گران آمد که با ناراحتى از آن یاد کرده و از فلاکت و نگون بختى‌اش نزد ملیحه چنین شکوه کرده است:

«تا به حال چه کسى دلش به حال من سوخته، آن دختر بزرگم شهرزاد است که خاطرخواه یک پسر معتاد و مفعول شده و مى‌خواهد با او ازدواج کند.[25]

و مادر دختر نیز زار، نالان و نگران به منزل اقوام و آشنایان زنگ مى‌زند و پرس‌وجوى دختر مى‌باشد که به کجا رفته و در چه وضعى بسر مى‌برد.»[26]

 

کیوان خسروانى

امام خمینى (ره) در اعتراض به فساد و تباهى رژیم پهلوى و دولتمردان آن، به موضوع بسیار مهم ازدواج دو پسر از امراى ارتش اشاره کرده‌اند که حاکى از سقوط اخلاقى و بى‌بندوبارى عمیق در ساختار رژیم پهلوى مى‌باشد. براساس یکى از اسناد ساواک موضوع فوق در ارتباط با یکى از فرزندان پرویز خسروانى بوده است. این سند جریان مورد نظر را اینگونه بیان مى‌کند:

«موضوع: ازدواج دو پسر

در تمام محافل پایتخت گفته مى‌شود که دو نفر پسر، یکى پسر تیمسار صفارى دیگرى پسر خسروانى با هم عروسى کرده‌اند و کارت عروسى نیز چاپ و توزیع نموده‌اند از قرار معلوم یکى از آنان کارمند نخست‌وزیرى بوده، که [او را] از آنجا بیرون کرده‌اند به طورى که آقاى تقى معزى وکیل مجلس اظهار مى‌داشت این موضوع بین تمام وکلاى مجلس گفتگو بود و مى‌گفتند مخبر روزنامه با یکى از این دو نفر مصاحبه کرده و عروس گفته است که متأسفم از اینکه نمى‌توانم بچه‌دار شوم.»[27]

انحرافات اخلاقى ثبت شده در مورد خانواده‌ى خسروانى در مقابل مواردى که قابل ثبت و ضبط نبوده‌اند بسیار اندک است، با این وجود همین موارد ثبت شده، از سقوط کامل اخلاقى این خانواده و به تبع و رژیم پهلوى حکایت مى‌کند. براى جلوگیرى از اطاله‌ى کلام مفاسد اخلاقى خانواده‌ى خسروانى را که اندک نیز نمى‌باشد به پایان رسانیده و به مفاسد اقتصادى این خانواده مى‌پردازیم.[28]

 

زمین‌خوارى:

رضاخان پس از تصاحب عنوان پادشاهى به ثروت‌اندوزى پرداخت که یکى از مصادیق آن تصرف زمین‌هاى مرغوب مردم بود. او گاهى با زور و گاهى به عنوان پیش‌کش، بسیارى از زمین‌هاى مرغوب کشور به ویژه در شمال را تصاحب و سند آن را به نام خود ثبت مىکرد، بعد از او فرزندانش وارث این زمین‌ها شدند. به طبع درباریان، نخست‌وزیران، وزراء، رؤسا و نمایندگان مجالس ملى و سنا و معاونین و مدیران کل در تمام سطوح، در این تجارت پول‌ساز وارد و با استفاده از نفوذ خود تا توانستند زمین‌هاى ملى و خصوصى را متصرف شدند. پرویز خسروانى از جمله امراى قدرتمند و با نفوذ ارتش بود که زمین‌هاى شخصى و ملى زیادى را تصرف نمود و سند آن را به اسم خود ثبت کرد به نحوى که تهیه فهرستى از اقدامات او در این زمینه لیست بلندبالایى خواهد شد و خود تألیفى مجزا مى‌طلبد.

اسناد این مجموعه موارد متعددى از تصرف، دعواى حقوقى، تقسیط، فروش، حصارکشى یا تصاحب و نهال‌کارى زمین‌هاى ملى را نشان مى‌دهد که در نوع خود کم‌نظیر است، در زیر مواردى از این اقدامات غیرقانونى خسروانى براى مزید اطلاع آورده مى‌شود:

1ـ تصرف زمینى به وسعت 37000 متر در کرج و صیفى‌کارى در آن[29]

2ـ غصب زمین‌هاى هرمز آرش و پرى آگاهى از هم‌مسلکان بهایى خود در مجیدیه تهران[30]

3ـ زمینى به وسعت ده هکتار بین راه کرج و حصارک و باغ کارى در آن[31]

4ـ تصرف زمین‌هاى مردم در روستاى سرودار بین کرج و چالوس[32]

5ـ تصرف ده هزار متر زمین در اراضى اطراف شهر آراء[33]

6ـ تصرف 4000 متر از زمین‌هاى مرحوم فیروزگر عیال ساسانفر در حوالى میدان ونک[34]

7ـ تصرف زمین بیوک صابر در کرج به وسعت 75000 متر و دیوارکشى اطراف آن[35]

8ـ تصرف زمین‌هاى رستم‌آباد به مقدار 7000 متر[36]

9ـ تهدید رئیس اداره حفاظت محیط زیست و تملک 250000 متر زمین در طرشت[37]

10ـ تصرف زمین‌هاى شهردارى و دعواى بین او و شهردارى در تملک زمین‌ها[38]

11ـ چهار هزار متر زمین در ضلع جنوبى خیابان آیزونهاور در جنب پپسى‌کولا[39]

12ـ تصرف زمین‌هاى وحیدیه و نازى‌آباد[40]

13ـ تصرف 8000 متر موقوفه حرمت‌الملوک و 20000 متر زمین در قریه عبداللّه‌خان کرج که زمین اخیر به تدریج اضافه و به 40000 متر تبدیل و افراد ساکن در آنجا با ضرب و شتم اخراج شده‌اند (از جمله ضرب و شتم ابوالقاسم ممهورى) با دستور پرویز خسروانى توسط سروان کاویان رئیس ژاندارمرى کرج[41]

14ـ تصرف زمین در دروس[42]

15ـ تصرف زمین‌هاى اوقافى با شرکت تیمسار اویسى به وسعت 50 هکتار از اراضى سالى که 20 هکتار آن را به نام پسرش و ده هکتار را به نام دخترش ثبت کرد.[43]

16ـ فروش یکى از اراضى به وسعت یک میلیون و چهار صد هزار متر به دولت به قیمت مترى 25 تومان[44]

17ـ 27000 متر زمین مقابل دبستان رازى واقع در جاده پهلوى که 12 میلیون ارزش داشت و تیمسار خسروانى سند جعلى براى زمین مزبور تهیه کرد.[45]

18ـ فروختن قطعه زمینى به مقدار 1500 متر در حوالى الدواردو به مبلغ ده میلیون ریال[46]

میزان زمین‌خوارى خسروانى از حساب و کتاب خارج بود. فردوست در این زمینه مى‌نویسد:

روزى سرهنگ ضرابى، مدیرکل نهم ساواک را احضار و به او دستور دادم درباره اموال خسروانى تحقیق کند و در سطح کشور هر چه به نام خسروانى، زن و 2 دختر اوست و سند صادر شده گزارش نماید. پس از 3 ـ 4 ماه گزارش تحویل شد، با کمال تعجب دیدم که بیش از تصور قبلى‌ام است. در مراکز استان یک یا چند زمین، در مراکز شهرستان‌ها یک زمین، در برخى مراکز بخش یک زمین و در تهران دهها زمین، که همه‌بسیار مرغوب و وسیع بود. به نام خسروانى و خانواده‌اش است. اداره کل نهم ساواک در گزارش خود لیست کاملى از زمین‌ها و تأسیسات خسروانى در سطح کشور ارائه داد که به بیش از 200 رقم مى‌رسید.[47]

در حاشیه یکى از اسناد آمده است:

«گزارش زمین‌خوارى‌هاى پرویز خسروانى به شاه ارائه اما دستور پیگیرى یا اقدام قانونى براى مقابله صادر نشد.»[48]

 

باندبازى و اعمال نفوذ در مراکز قدرت

عمده تلاش پرویز خسروانى و همسرش در کنار کارهاى غیرقانونى و غیر اخلاقى، اعمال نفوذ علیه مخالفان بود. اینان از طریق دوستانشان در مراکز حساس، تلاش بى‌وقفه‌اى جهت ایجاد دردسر براى دیگران به کار مى‌بردند. خسروانى حتى با صمیمى‌ترین دوستانشان نیز صداقت نداشته و بر آن بود تا پستش را به چنگ آورد. اسناد ساواک از پیگیریهاى تیمسار خسروانى براى خلع «نصیرى» و «اویسى» رؤساى ژاندارمرى و جایگزینى خودش به جاى آنان حکایت مى‌کنند.[49] از دیگر اقدامات خسروانى تلاش براى سرنگونى تیمسار حجت بود، وى به همین منظور با به کارگیرى مطبوعات و دادن پول به آنان گزارش‌هایى علیه حجت تهیه و به ایجاد نارضایتى در بین کارکنان سازمان و مقامات مسئول پرداخت.

خسروانى براى موفقیت در برنامه‌هایش سعى داشت به مرکز تصمیم‌گیرى راه یابد، نفوذ در جلسات ملکه مادر و تبانى با دفتر ویژه، از طریق رفاقت همسرش با فرودست، به منظور تخریب «عظیمى» مدیرکل دخانیات از جمله‌ى این موارد بوده است.[50]

پرویز خسروانى براى اینکه اقداماتش مؤثر باشد حتى دیگران را تهدید مى‌کرد. از جمله تکیه کلام وى این بود که مى‌گفت: «من مأمور خوابگاه شاه هستم هرکس فلان کند پدرش را در خواهم آورد»[51] و در واقع مأمور خوابگاه محمدرضاشاه هممسلک او «تیمسار سپهبد ایادى» بود که توسط او اعمال نفوذهاى زیادى کرده و در بسیارى از کارها مأمور انجام اوامر او محسوب مى‌گردید.

سند ساواک در این زمینه مى‌نویسد:

«تیمسار سپهبد دکتر ایادى با نامبرده بالا [خسروانى] تماس حاصل و پس از احوالپرسى تیمسار خسروانى اظهار داشت: قربان امرتان اجرا شد روز بیست و هشتم کمیسیونش است خیالتان راحت باشد، تیمسار ایادى اظهار داشت از این لحاظ متشکرم ولى از لحاظ دیگر خیالم ناراحت است یک کار مهم دیگرى هست که فقط بدست شما حل مى‌شود ولى با تلفن نمى‌توانم بگویم و قرار شد تیمسار خسروانى به منزل تیمسار ایادى برود.[52]»

تیمسار خسروانى با داشتن دوستانى چون ایادى بسیار به خود مى‌نازید و با پشتگرمى و حمایت آنان دیگران را بارها تهدید مى‌کرد، وى مى‌گفت: «بالاخره هرکس با من مخالفت کند نابود مى‌شود.[53]»

از جمله کارهایى که وى با حمایت دوستانش انجام داد؛ گرفتن معافى براى دامادش و معرفى بدون کنکور «پرویز شیخان» جهت تحصیل در رشته حقوق در مقاطع کارشناسى و کارشناسى ارشد در دانشگاه تهران و هم‌چنین انتقال او از ژاندارمرى و تربیت بدنى به وزارت کشاورزى مى‌باشد.[54]

شایان ذکر است که اعمال نفوذهاى خسروانى از شماره خارج و آنچه به آن اشاره شد و مواردى که در اسناد ذکر شده است، تنها معدودى از اقدامات او است که از طریق کنترل منزلش توسط ساواک ثبت گردیده است. اعمال نفوذها و پارتى‌بازى‌هاى وى به حدى بود که هیچ فردى در هر پُست و مقامى از پشت هم‌اندازى‌هاى او مصون نبود.[55]

 

رشوه‌خوارى:

وجود راشى و مرتشى در هر جامعه‌اى نظام ادارى آن را از بین برده و با تخطى از قانون و عدالت، بسیارى به ثروت‌هاى افسانه‌اى و برخى نیز از قوت لایموت خود محروم مى‌شوند. بر کسى پوشیده نیست که رواج رشوه مثل خوره جوامع را بلعیده و نظام سالم اجتماعى و اقتصادى را در هم مى‌ریزد. اگر در کشورى رشوه‌خوارى رواج یابد حرکت هماهنگ و نظامند و سالم اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى درهم ریخته و عده‌ایى با سودجویى از خوان گسترده ملت به نفع خود بهره‌بردارى مى‌کنند. رشوه‌ستانى در رژیم پهلوى به تدریج به یک رویه مسلط تبدیل و بالاترین مقامات رسمى از شاه، نخست‌وزیر، اعضاى کابینه و سایر رجال و دولتمردان گرفته تا پایین‌ترین کارمندان دولت در آن کسب ثروت مى‌کردند.

«محمدرضا پهلوى» و «سرلشکر طوفانیان» در معاملات سلاح، بزرگترین رشوه‌ها را دریافت مى‌کردند و از کارخانه‌ى جیپ و سایر کارخانه‌هاى بزرگ حق سهمى به عنوان رشوه دریافت مى‌داشتند. نمایندگان مجلس که عمده وظیفه‌ى‌شان قانون‌گذارى و کنترل و حسابرسى از دولت بود خودشان شریک دزد و غارتگر اموال عمومى شده بودند و دائما دنبال زدوبند و رشوه‌گیرى با هدف ثروت‌اندوزى از این بانک و آن بانک و از این کارخانه و آن کمپانى خارجى و دریافت حق سهم خود بودند.

در رژیم فاسدى چون حکومت پهلوى که از صدر تا ذیل همگى در رشوه‌گیرى و رشوه‌ستانى دست داشتند، براى افرادى مثل خسروانى که قدرت تحکم و زور و سلاح و نظام‌گرى را نیز یدک مى‌کشیدند کارى سهل بود که از این راه کسب ثروت کنند. و از آنجایى که خسروانى و زنش به پول زیادى جهت انجام قمار نیاز داشتند لذا براى تهیه‌ى پول عیاشى‌هایشان دست به هرکارى مى‌زدند.

شیوه‌ى رشوه دادن و رشوه گرفتن خسروانى در نوع خود نیز جالب بود. سند ساواک رشوه دادن خسروانى به شاه را چنین ثبت نموده است:

«خسروانى با بیگلو (کارمند دربار) صحبت کرد و بیگلو گفت دوچرخه، مورد پسند اعلیحضرت واقع شده، البته من فکر کردم دوچرخه را براى علیاحضرت فرستاده‌اید ولى شاهنشاه فرمودند خیر براى خودم سفارش داده‌ام، خسروانى اضافه کرد که من کادویى براى شما و آقاى پورشجاع تهیه کرده‌ام خواهش مى‌کنم یک نفر را به باشگاه تاج بفرستید که من آن را براى شما بفرستم.[56]

در موردى به روایت اسناد ساواک او براى فرح پهلوى نیز ابزار اسکى مى‌فرستاده است. وى حتى به برادر شاه نیز رشوه مى‌داده است:

«گویا دیروز والاحضرت غلامرضا در حدود 30 هزار تومان براى رفتن به بانکوک از ما پول مى‌خواهد تیمسار اظهار داشت بایستى یک کارى بکنیم زیرا باید او را نگهداریم.[57]»

خسروانى از آنجایى که با سازمان ثبت سروکار زیادى داشت تا زمین‌هاى متصرفى را قانونى و سندش را اخذ کند با دادگسترى و شعب مربوطه ارتباط نزدیکى برقرار و تا با دادن رشوه کارهایش را انجام مى‌داد.

اهدا یک جاسویچى طلا به یکى از وکلاى تهران از دیگر موارد رشوه دادن خسروانى مى‌باشد در سندى که به این موضوع اشاره دارد آمده است:

«در هفته اخیر تیمسار خسروانى از بودجه تربیت بدنى یک جاسویچى تمام طلا با مارک تربیت بدنى براى هوشنگ شمیرانى وکیل دادگسترى تهیه و ارسال نموده است که هم‌اکنون مورد استفاده وى قرار گرفته است.[58]»

خسروانى گاهى اوقات با انتقال فردى از سازمانى به نهاد یا وزارتخانه‌اى بالاتر فرد را وامدار خود مى‌کرد و یا در عزل و نصب فرماندهان ژاندارمرى در سایر نواحى کشور نظر رجال معروف و یا نمایندگان آن مناطق را لحاظ و آنها را به خود نزدیک مى‌کرد.

 

قاچاق کالا و مواد مخدر:

فساد مالى و ادارى حوزه‌اى وسیع دارد که در رژیم پهلوى حد و مرزى برآن متصور نبود. همانگونه که گفته شد اساس کارها در رژیم پهلوى بر زدوبند و اعمال خلاف قانون استوار شده بود و اگر رؤساى دولت‌ها، وزراء، مدیران و معاونان و از همه مهم‌تر درباریان و شخص شاه و وابستگان او از سلامت نفس برخوردار بودند دیگر کسى جرأت انجام کارهاى غیرقانونى را به خود نمى‌داد. متأسفانه زنان و دختران رضاخان از جمله «اشرف» و «شمس» از سال 1316 به بعد دست به تجارت کالا که مهمترین آن اتومبیل بود زدند و با استفاده از معافیت گمرکى، خودروهاى وارداتى را در بازار با سودهاى کلانى به فروش مى‌رساندند. امتیاز ورود اجناس لوکس نیز به درباریان تعلق داشت. از آنجایى که مبادى ورود کالا در مناطق بندرى و تجارى در دست نیروهاى ژاندارمرى بود این مهم فرصتى به خسروانى داد که به عنوان یکى از فرماندهان ارشد ژاندارمرى دست به قاچاق کالا زده و از این راه درآمد سرشارى به جیب بزند. وى با نپرداختن حق گمرکى این کالاها قیمت را چند برابر بالا برده و با فروش این اجناس در فروشگاه «فردوسى» سود هنگفتى را نیز نصیب خود مى‌کرد.

در یک مورد ملیحه همسر خسروانى به کویت رفت تا با وارد نمودن خودرو از آن کشور و نپرداختن حق گمرک سود قابل ملاحظه‌اى کسب کند.[59]

در زمینه مواد مخدر رژیم پهلوى با هدف بهره‌بردارى تبلیغاتى در مجامع بین‌المللى، مبارزه صورى در جهت ممنوعیت قاچاق مواد مخدر و مبارزه با اعتیاد انجام داد و تعداد زیادى از قاچاقچیان خرده‌پا را به چوبه دار سپرد که هدف از آن کسب وجهه در میان دول غربى بود.

سران رژیم با بهانه اینکه قصد ریشه‌کن کردن مواد مخدر را دارند کشت خشخاش را ممنوع اعلام و ترانزیت آن را از افغانستان به کنترل در آوردند و ظاهرا با قاچاقچیان به مبارزه پرداختند، اما در واقع این اقدامات سبب شد تا امتیاز این تجارت پُر سود به درباریان و همدستان آنان در ارگانهاى نظامى از جمله ژاندارمرى اختصاص یابد تا از این راه سرمایه‌هاى میلیاردى بیاندوزند «اشرف پهلوى»، خواهر دوقلوى شاه به همراه «حمیدرضا» و «محمودرضا» و «غلامرضا» ـ برادران شاه ـ از مهمترین افرادى بودند که امتیاز کشت خشخاش را در انحصار داشتند. در ژاندارمرى نیز بسیارى از تیمساران از جمله اویسى در این کار با آنان شریک بودند. حتى رئیس مجلس شوراى ملى ـ سردار فاخر حکمت نیز با استفاده از مصونیت دیپلماتیک با ماشین شخصى از جنوب کشور به تهران تریاک حمل مى‌کرد و در بازار پُرسود تهران به فروش مى‌رساند. علاوه بر اویسى، تیمسار خسروانى نیز در این تجارت دست داشت. به همین خاطر مرزهاى کشور در شرق و غرب، به روى کاروانهاى مواد مخدر باز بود. در داخل نیز در صورت دستگیرى محموله‌هاى مواد مخدر، به نفع اشرف و سایر رؤسا ضبط و به فروش مى‌رسید. اما آنچه راجع به خسروانى مى‌توان به آن اشاره کرد این بود که او در فرماندهى منطقه یک مرکز، همکارى نزدیکى با قاچاقچیان داشت و در این تجارت پرسود با آنها شریک بود.[60]

«احمد راه‌آهنى از قاچاقچیان معروف، با هماهنگى خسروانى با وارد نمودن تریاک از ترکیه تریاک تهران را تأمین مى‌کرد و در این تجارت پول‌ساز با خسروانى شریک بود.[61]»

خسروانى قاچاقچیان معروف دستگیر شده با دهها کیلو تریاک را آزاد، و در عوض ضمن شریک شدن در مواد مخدر مکشوفه، از آنها رشوه نیز دریافت مى‌کرد.[62]

 

قماربازى

درآمدهاى هنگفت و بى‌شمارى که از راه‌هاى غیر شرعى و غیر قانونى به دست مى‌آمد لاجرم نیاز به محلى براى صرف کردن نیز داشت؛ ساختن کاخ‌هاى متعدد، سپرده‌گذارى در بانک‌هاى خارجى، عیاشى و لهو و لعب و زن‌بارگى و... از جمله راه‌هاى متداول خرج کردن این پولها بود. قماربازیهاى مستمر و ملیونى که در جلسات شبانه درباریان و رجال رژیم پهلوى یک پاى ثابت خوش‌گذارنى بود و معمولاً در کنارش انواع و اقسام کارهاى خلاف شرع نیز انجام مى‌شد چنان قبول عام افتاده بود که حتى شاه و درباریان را نیز براى برباد دادن دارایى‌ها مملکت به پاى میز قمار مى‌کشاند.[63]

یکى از معروفترین جلسات قماربازى در منزل پرویز خسروانى برگزار مى‌شد که در آن چندین وزیر و وکیل و عده دیگرى از مسئولین عالیرتبه حضورى همیشگى داشتند و مبالغ میلونى بُرد و باخت مى‌شد.[64] در نتیجه یکى از این باختها خسروانى به دلیل اینکه مبالغى سنگین باخته بود مجبور مى‌شود تا به زور اسلحه، چکى را که به طرف بَرنده داده پس بگیرد. در نتیجه‌ى این جنجال، موضوع مورد بررسى ساواک قرار گرفت و تعدادى از آنان احضار و مورد بازجویى قرار گرفتند. یکى از وزرا در جواب ساواک گفته بود که براى سرگرمى به این کار اقدام کرده است و قبل از انجام نیز مجوز آن را از شاه دریافت داشته است. شاه به این شخص گفته بود که قماربازى موضوعى شخصى است و ایرادى ندارد. اسناد حکایت از دلشمغولى دایمى تیمسار پرویز خسروانى در این زمینه دارند. وى تمام فکر و ذکرش قمار و تخته نرد بوده است.[65] در واقع مى‌توان گفت خسروانى زندگى‌اش را روى قمار گذاشت موضوعى که همسرش نیز آن را تأیید کرده است. او دائما بدهکار بود و با فروش املاک و کارخانجات و رشوه‌گیرى و رشوه‌دهى به دنبال تهیه پول براى پاس کردن چک‌هاى برگشتى‌اش بود. جلسات قمار منزل خسروانى و مبالغ بُرد و باخت، در آن تنها گوشه‌اى از فساد رجال و دولتمردان عصر پهلوى را هویدا مى‌کند.[66] اگر بگوییم که جلسات قمار منزل خسروانى تاریخ قابل تأمل رژیم پهلوى، و اسناد کتاب خسروانى نمونه‌اى کامل از فساد مکنون در ارکان رژیم سراسر بى‌بندوبار و غارت‌گرى پهلوى است سخنى به گزاف نگفته‌ایم.

اسناد کتاب خسروانى هر خواننده و محققى را از هر منبع و مأخذ دیگرى در این زمینه بى‌نیاز خواهد کرد.[67]

 

خسروانى و سیاست‌هاى رژیم پهلوى

الف: دفاع از محمدرضا پهلوى

پرویز خسروانى از جمله رجال جان نثار شاه و رژیم پهلوى بود که حیات و ممات خود را در حمایت از شخص شاه و رژیم پهلوى مى‌دید. وى به همین لحاظ بهترین پُست براى خدمت به رژیم را شغل‌نظامى‌گرى مى‌دانست، رفتن به ژاندارمرى را باید در همین چارچوب مورد امعان‌نظر قرار داد.

از آنجایى که در دوران رضاشاه و سپس محمدرضا نظامیان همه کاره حکومت بودند، شغل نظامى‌گرى سکوى پرشى براى رسیدن به مناصب مهم به حساب مى‌آمد. خسروانى از یک سو با پذیرش مسلک بهائیت که پیروانش فعال مایشاء در عرصه‌هاى سیاسى، نظامى و اقتصادى بودند، تلاش کرد براى ارضاء جاه‌طلبى‌هایش راه میانبرى را در پیش گیرد و با استفاده از اهرم قدرت و نفوذ بهائیان به مناصب بالایى برسد، وصلت با خانواده نعیمى‌ها به دنبال این هدف بود.

خسروانى مشاغل مهمى را تصاحب کرد که نسبت به موقعیتش از اهمیت زیادى برخوردار بودند، وى که از درجه‌دارى آغاز کرده بود روزى به معاونت نخست‌وزیرى نیز رسید و این براى او جایگاه بسیار مهمى بود بى‌تردید خسروانى این پیشرفت خود را مدیون شاه مى‌دانست، لذا براى حفظ این سیستم هرآنچه که در توان داشت انجام مى‌داد.

یکى از اقدامات او در این زمینه تأسیس «باشگاه تاج» بود. او با تأسیس باشگاه تاج، قصد مطرح کردن شاه و خاندان سلطنت در صحنه‌هاى مختلف داخلى و خارجى را داشت. وى با احراز مدیریت این باشگاه، از یک سو کمک‌هاى زیادى از شاه و وزارتخانه‌ها و نهادهاى رسمى دریافت مى‌کرد و از سوى دیگر هرگونه مخالفت با خود را مخالفت با سلطنت و شاه تعبیر کرده و شخص را تحت فشار قرار مى‌داد.

 

ب : خسروانى و کودتاى 28 مرداد 1332:

فردوست در خاطراتش درباره نقش خسروانى در این دوره مى‌نویسد:

خسروانى در زمان مصدق باشگاه ورزشى تاج را داشت و در آن تعداد زیادى از ورزشکاران و باج‌گیران سرشناس تهران (مانند شعبان بى‌مخ) را جمع کرده بود.

او هر طرف که باد مى‌آمد بدان سو مى‌رفت. در زمان مصدق ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار مى‌داد. یا در 9 اسفند به طرفدارى از شاه شعار مى‌داد، ولى وقتى شاه از ایران فرار کرد پنج هزار تومان براى تعمیر ساختمان پان ایرانیست‌ها پرداخت و نام تاج را از باشگاه حذف و اسم مصدق را برشگاه نهاد، با جلب همکارى از طرف اشرف پهلوى به همراهى و همکارى با او در جهت کودتا گام گذاشت و باشگاهش را محل جمع‌آورى اوباش قرار داد و از آنان به عنوان مخالفان مصدق استفاده کرد و ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شعار داد. فردوست مى‌گوید یک بار همین موضوع را به محمدرضا گفتم، پاسخ داد بى‌اشکال است، حال که به نفع من عمل مى‌کند.[68]

 

ج: خسروانى و واقع 15 خرداد

پس از قیام حضرت امام خمینى (ره) و حمایت علما و مردم از این قیام که به سرکوب و کشتار خونین 15 خرداد 1342 منجر شد، بهائیان که در قتل و غارت سابقه‌اى طولانى داشتند، تنها 5 روز بعد از این واقعه، ضمن ابراز خوشحالى از این کشتار وحشیانه در قالب نامه‌اى از پرویز خسروانى فرمانده ژاندارمرى ناحیه مرکز به‌عنوان یکى از سردامداران این جنایت تشکر کردند، در سندى در این مورد آمده است:

«سرتیپ پرویز خسروانى فرماندهى ژاندارمرى ناحیه مرکز تاریخ یکصد و بیست ساله جهان بهایى، بخصوص در ایران همواره مشحون از شهادت نفوس و تاراج دارایى و اموال آنان به دست اراذل و اوباش و به تحریک ارباب عمائم و یا افرادى نادان بوده است، اما در خلال صفحات این تاریخ همواره ستاره‌هاى درخشانى در مقامات دولتى وجود داشته‌اند که باتوجه به وظایف اساسیه وجدانیه و اجتماعى خود نوع‌دوستى و عدالت‌گسترى نموده و به کرات مانع تجاوز رجاله و یا علماى بد عمل شده‌اند. در اثر همین حسن تشخیص و میهن‌دوستى و نوع‌پرورى واقعى آنان در واقع آبروى کشور مقدس ایران تا اندازه‌اى محفوظ مانده و از سوء شهرتى که دیگران ایجاد نموده‌اند کاسته شده است.

زحمات و خدمات و سرعت عمل نیز در جلوگیرى از تجاوز اراذل و اوباش و رجاله کرارا در سنین اخیر. در این محفل مذکور شده است بخصوص در این ایام که بحمداللّه‌ اولیاى امور نیز به رأى‌العین سوءعمل جمله‌اى معروف به علماء را مشاهده کرده و هر دیده منصفى، رذالت و جهالت و پستى فطرت این افراد را گواهى مى‌دهد.

یقین است عموم دوستداران مدنیت و علم و اخلاق و دیانت زحمات را بادیده و احترام و تقدیم نگریسته و تاریخ امر بهایى آن جناب را در ردیف همان چهره‌هاى درخشان حافظ و نگهبان مدنیت عالم انسانى ثبت و ضبط خواهد نمود.

با رجاى تایید

[20 / 3 / 1342] منشى محفل[69]

 

د: خسروانى و رژیم صهیونیستى

رژیم پهلوى در سال 1328 ه ش رژیم صهیونیستى را به صورت «دو فاکتو»[70] به رسمیت شناخت و کنسولگرى ایران در سرزمین‌هاى اشغالى شروع به فعالیت نمود. هر چند این به رسمیت شناختن هرگز به مرحله‌اى نرسید که رژیم بتواند به صورت رسمى با اسرائیل رابطه داشته باشد، با این وجود در طول دوره حکومت محمدرضا این مشکل همواره گریبانگیر رژیم پهلوى بود. محمدرضا شاه به منظور فشار بر دول اسلامى و با اشاره‌ى کشورهاى غربى خصوصا امریکا و انگلیس قصد اعلام رسمى روابط سیاسى با رژیم صهیونیستى را داشت اما به دلیل مخالفت افکار عمومى داخلى و طرفدارى مردم از فلسطین و هم‌چنین حساسیت کشورهاى عربى، هیچ‌وقت نتوانست روابط رسمى با رژیم صهیونیستى برقرار نماید. اگر چه روابط گسترده‌اى بین دو رژیم برقرار بود اما رژیم پهلوى جرأت علنى کردن رابطه با آن رژیم را نداشت. از طرف دیگر رژیم صهیونیستى تمایل بیشترى براى علنى شدن روابط بین دو رژیم را داشت و به انحاء مختلف، مى‌کوشید تا روابط وسیع و استراتژیک‌اش با رژیم پهلوى را اعلام کند و هر بار از طرف وزارت خارجه رژیم پهلوى تکذیب گردید.

دو رژیم براى اینکه تحولى در روابط اسرائیل با کشورهاى عربى ایجاد نمایند به این توافق رسیدند که حداقل سطحى از روابط رسمى و علنى شود و براى این منظور روابط فرهنگى و تشکیل سازمانها و نهادهاى غیردولتى را راهى براى این منظور تلقى و سعى کردند با رفت و آمد رسمى خبرنگاران ایرانى و اسرائیلى به سرزمین‌هاى اشغالى و بالعکس به تدریج اذهان را براى رسمى شدن روابط آماده نمایند.

گام بعدى در این زمینه تبادل تیم‌هاى ورزشى بود. سفر تیم‌هایى از اسرائیل به ایران و یا بالعکس مى‌توانست آمادگى لازم را در این زمینه ایجاد نماید ترفندى که در پوشش آن، دو رژیم برنامه‌هایشان را اجرایى کنند.

پرویز خسروانى که به پیوند مستحکم میان بهائیت و صهیونیست‌ها وقوف کامل داشت و حتى تمام کلیمى‌ها را بهایى مى‌دانست رسالت خاصى براى خود قائل بود. از طرفى وى براى خدمت به دربار پهلوى کوشید تا براى عملى شدن سیاست خارجى رژیم پهلوى در تقویت صهیونیست وارد عمل شده و از باشگاه تاج در این زمینه نهایت استفاده را کرد و تیم‌هاى اسرائیلى به دعوت باشگاه تاج براى برگزارى مسابقه به ایران دعوت شده و تیم تاج نیز به سرزمین‌هاى اشغالى سفر مى‌کرد.[71]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]- در یکى از اسناد، نام برادران پرویز خسروانى به این ترتیب آمده است: شجاع‌الدین، شهاب‌الدین، مرتضى و خسرو که از نفر اول آنها، «شجاع‌الدین» و از تعداد خواهران او اطلاع چندانى در دست نیست. بنابر اظهارات «شهاب خسروانى» ایشان داراى چند برادر ناتنى هم بوده‌اند.

[2]- «حسین فرودست»، شهاب خسروانى را از چهره‌هاى سیاسى سالهاى 1320 ـ 1332ه ش که با دکتر محمد مصدق روابط حسنه داشت، معرفى مى‌کند. باقر عاقلى نیز در مورد وى مى‌نویسد: پس از مرگ پدر، شهاب که ارشد اولاد ذکور بود به نگهدارى و حفظ املاک پرداخت و چند شرکت مقاطعه‌کارى دایر کرد وى در دوره‌هاى 15 و 16 و 17 از محلات به مجلس شوراى ملى راه یافت. در مجلس هفدهم جانب مصدق را گرفت. بعد از کودتاى 28 مرداد براى مدتى بیکار گشت تا اینکه وابسته اقتصادى و بازرگانى و نماینده دولت ایران در ژنو شد. او مغز متفکر خسروانى‌ها و واسطه‌ى ترقى برادرانش بوده است. شهاب خسروانى در شماره 3 مجله مهر دوره سیزدهم به معرفى و نقل خاطرات خود پرداخته که ساواک تنها دو برگ از این نوشته را در سابقه عطاءاللّه‌ خسروانى بایگانى و روى آن به اشتباه نوشته است: «مربوط به حاج شهاب محلاتى پدر نامبرده مى‌باشد.» شهاب در سال 1280 ش متولد شده است.

[3]- مرتضى خسروانى متولد 1284 ش از رجال نظامى رژیم پهلوى بود که پس از اتمام دوره دانشکده افسرى، در فرانسه دوره هواپیمایى را طى دوره‌هاى تکمیلى هواپیمایى را در کشورهاى ایتالیا و انگلیس گذراند. وى به ترتیب در سال 1334 سرتیپ، 1338 سرلشکر، 1340 ریاست دادرسى ارتش و در سال 1342 به درجه سپهبدى ارتقاء یافت.

[4]- خسرو خسروانى متولد 1293 ش پس از طى تحصیلات مقدماتى و متوسطه به انگلستان رفته و از «دانشگاه بیرمنگام» دکتراى زمین‌شناسى گرفت. وى در سال 1319 مجددا به ایران بازگشت و مدت یک سال را در اداره کل معادن که وابسته به وزارت پیشه و هنر بود کار کرد و سپس به وزارت خارجه منتقل گردید. مشاغل مهم وى عبارت بودند از؛ دبیر اولى سفارت ایران در واشنگتن، دبیر اول در سازمان ملل متحد، معاونت وزارت اقتصاد ملى در دولت مصدق و مدتى نیز کفالت آن وزارتخانه را برعهده داشت، وزیر مختار ایران در واشنگتن، سفیرکبیر شاهنشاه ایران در مصر و سفیرکبیر ایران در امریکا از جمله مشاغل دیگر او بوده است. خسرو خسروانى در سال 1321 امتیاز مجله افکار ایران را گرفت که عطاءاللّه‌ خسروانى آن را منتشر مى‌کرد.

[5]- سال تولد عطاءاللّه‌ خسروانى در برخى از اسناد ساواک 1299ه ش ضبط شده است.

[6]- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج اول، تهران، مؤسسه‌ى اطلاعات سال 1369 صص 268 و 269.

[7]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى پرویز خسروانى، مورخ 19 / 9 / 2113

[8]- خاطرات فردوست، پیشین، ج 1، ص 249.

[9]- همان اسناد، مورخه 9 / 8 / 1344.

[10]- سند مورخه 10 / 7 / 1345

[11]- خاطرات فردوست، پیشین، ج 1، ص 202 و 203.

[12]- سند مورخه‌ى 10 / 7 / 1345

[13]- سند مورخه 19 / 8 / 1344

[14]- سند مورخه‌ى 21 / 6 / 1345 در همین مجموعه

[15]- سند مورخه‌ى 30 / 6 / 1345 در همین مجموعه

[16]- سند مورخه‌ى 1 / 7 / 1345 در همین مجموعه

[17]- سند مورخه 6 / 11 / 52

[18]- همان، مورخه 12 / 7 / 1350

[19]- همان، مورخهاى 8 / 9 / 1349 و 16 / 9 / 1349

[20]- همان، مورخه 14 / 9 / 1350 و 24 / 1 / 1347 و 24 / 7 / 1346

[21]- همان، مورخه 20 / 11 / 1350

[22]- همان، مورخه 24 / 2 / 1345.

[23]- همان، مورخه 14 / 9 / 1350

[24]- همان، مورخه 16 / 9 / 1349

[25]- همان، مورخه 28 / 7 / 1354

[26]- همان، مورخه 30 / 5 / 1351

[27]- همان، مورخه 24 / 7 / 1347

[28]- براى آگاهى از بى‌بندوبارى اخلاقى خسروانى و خانواده‌ى وى رجوع شود به اسناد مندرج در همین مجموعه.

[29]- همان، مورخه 28 / 7 / 1347

[30]- همان، سند ص 40

[31]- همان، مورخه 25 / 11 / 1344.

[32]- همان، مورخه 24 / 1 / 1346.

[33]- همان، مورخه 28 / 3 / 1347.

[34]- همان، مورخه 20 / 4 / 1347.

[35]- همان، مورخه 6 / 7 / 1347.

[36]- همان، مورخه 6 / 5 / 1347.

[37]- همان، مورخه 18 / 2 / 4813

[38]- همان، مورخه 6 / 12 / 1347.

[39]- همان، مورخه 7 / 12 / 1347.

[40]- همان، مورخه 10 / 7 / 1348.

[41]- همان، مورخه 9 / 7 / 1348.

[42]- همان، مورخه 26 / 8 / 1349.

[43]- همان، مورخه 17 / 6 / 1350.

[44]- همان، ص 388.

[45]- همان، مورخه 9 / 6 / 1349

[46]- همان، مورخه 23 / 11 / 1351

[47]- خاطرات فردوست، پیشین، صص 267 تا 269.

[48]- اسناد، مورخه 27 / 11 / 1348

[49]- این اسناد همچنین به دشمنى خسروانى و عدواتش با تیمسار نصیرى اشاره مى‌کنند. وى معتقد بود گزارش‌هاى ساواک مانع از ارتقاء درجه وى شده است. همان، ص 1. همچنین نگاه شود به سند مورخه 15 / 12 / 1340

[50]- همان، مورخه 11 / 7 / 1344

[51]- سند مورخه 7 / 2 / 1347

[52]- همان، مورخه 2 / 8 / 1350.

[53]- همان، مورخه 3 / 11 / 1349.

[54]- همان مورخه 19 / 6 / 1351

[55]- سند مورخه 1 / 10 / 1347

[56]- همان، مورخه 9 / 1 / 1352 خسروانى همچنین هتل بزرگ مشهد را به مبلغ 6 میلیون خرید و پول هتل را او و نیک‌پور مدیرعامل بانک پارس پرداخت و علم را هم شریک کردند.

[57]- همان، مورخه 25 / 8 / 1349

[58]- همان، مورخه 22 / 11 / 1348

[59]- همان، مورخه‌هاى 14 / 2 /  و 30 / 3 / 1351

[60]- همان، مورخه 23 / 12 / 1341

[61]- همان، مورخه 9 / 1 / 1344

[62]- سند مورخه 25 / 12 / 1343

[63]- براى آگاهى از قاچاق مواد مخدر در دوره‌ى پهلوى ر ک: فصلنامه مطالعات تاریخى، شماره 25، تابستان 1388، مواد مخدر و رژیم پهلوى، على‌اکبر علیمردانى صص 112 تا 147.

[64]- سند مورخه 24 / 10 / 1352

[65]- سند مورخه 27 / 11 / 1347

[66]- سند مورخه 11 / 8 / 1350

[67]- سند مورخه 27 / 11 / 1347

[68]- فردوست، پیشین، ج 1، ص 269. هم‌چنین براى اطلاعات بیشتر رک: سند مورخه 23 / 12 / 1341

[69]- الهیارى، احمد، نیمه پنهان، جلد 31، بهائیان در عصر پهلوى، دفتر پژوهش‌هاى کیهان، چاپ اول، تهران 1387، صص 163 و 162.

[70]- به گونه‌اى از شناسایى کشورها در عرصه‌ى بین‌المللى است که براساس آن، دو دولت عملاً داراى روابط اقتصادى و تجارى هستند. در مقابل آن، شناسایى دوژور رسمى و اعلامى قرار دارد که طى آن مناسبات سیاسى، دیپلماتیک بین دو دولت برقرار مى‌گردد.

[71]- اسناد مورخه‌ى، 18 / 12 / 1337 و 17 / 3 / 1343

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.