مقدمه - کتاب چپ در ایران - رضا روستا به روایت اسناد ساواک

همانطور که فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى در واپسین سال‌هاى قرن بیستم تأثیرى شگرف بر روند تحولات سیاسى و فرهنگى جهان بر جا گذاشت، شکل‌گیرى آن در سال‌هاى آغازین قرن حاضر نیز تاریخ جهانى را تحت الشعاع خود قرار داد، اگر چه مدت‌ها پیش از این اندیشه‌هاى مبتنى بر سوسیال دمکراسى و کمونیسم در میان اندیشه‌هاى مترقى اواخر قرن 19 جایگاه خود را یافته بود و در ایران آن روزگار نیز پیروانى داشت، اما با تشکیل حکومت بلشویکى اتحاد شوروى گروه‌ها و احزاب کمونیست در سراسر جهان، حامى قدرتمندى یافتند که نه تنها در دگرگونى‌هاى سیاسى داخلى پشتیبان آنان بود، بلکه در ارتباطات جهانى و بین‌المللى نیز براى احزاب کمونیست جایگاهى ویژه در نظر داشت.

در اواخر قرن 19 نمونه‌هاى پراکنده‌اى از توجه ایرانیان به تحولات روسیه در کتب عصر ناصرى و خاطرات رجال آن دوره آمده است که پرداختن به آن خارج از حوصله این بحث است.[1]

اما نخستین نشانه‌هاى اندیشه سوسیالیسم در ایران را مى‌توان در آثار نویسندگانى همچون میرزا آقاخان کرمانى، و ملاقات على اکبر دهخدا در صوراسرافیل و از همه مهم‌تر آثار و افکار محمد امین رسول‌زاده جستجو کرد و شاید بتوان فرقه اجتماعیون ـ عامیون (کمیته سوسیال دمکرات ایران) را نخستین تشکل ایرانیان قفقاز دانست که در 1905 تشکیل شد و شاخه‌اى از حزب همت شمرده مى‌شد. حزب همت که در 1904 تشکیل شد و دکتر نریمان نجف اوغلو نریمانف در ایجاد آن نقش بسزایى داشت خود تابعى از حزب سوسیال دمکرات قفقاز بود که از نیرومندترین تشکیلات مسلمانان قفقاز به شمار مى‌رفت و سایر ملیت‌ها همچون گرجیان و ارامنه نیز در واکنش به حذف ملیت‌هاى غیرروسى دولت تزارى و از در مخالفت با حکومت روسیه به عضویت آن در آمدند.

حزب سوسیال دمکرات قفقاز نخست تابعى از حزب سوسیال دمکرات کارگران روس بود که در سال 1898 تشکیل شد، اما پس از انحلال دوماى اول که بعد از انقلاب 1905 تشکیل شده بود و ادامه  سیاست‌هاى حذف ملیت‌هاى غیرروس از مراکز تصمیم‌گیرى دولت تزارى و کنار گذاشتن نمایندگان مسلمانان آسیاى مرکزى و قفقاز در دوماى دوم، مستقلاً به فعالیت پرداخت و حزب همت شاخه اصلى آن به شمار مى‌رفت. گروه ایرانى اجتماعیون عامیون که از 1905 وابسته به همت بود تحت تأثیر دمکرات‌هاى تُرک و مسلمان قفقاز (کمیته مساوات) در 1916 نام عدالت برخود گرفت. آنچه مسلم است آن که در این دوران شکل‌گیرى، ایرانیان بیش از هر چیز متأثر از سوسیال دمکراسى و ناسیونالیسم حاکم بر احزاب قفقاز بوده‌اند که در برابر سیاست‌هاى روسیه تزارى مقاومت مى‌کرد، و در فاصله 1917 تا 1920 با اتحاد دمکرات‌هاى ترک و مسلمان قفقاز به ایجاد جمهورى‌هاى سه گانه و مستقل ارمنستان، گرجستان و قفقاز منتهى شد، اما پس از انقلاب اکتبر 1917 و پشت سرگذاشتن دوران انتقالى، سیاست «روسى ساختن» سرزمین‌هاى تحت حاکمیت تزار دوباره در شکلى جدید آغاز شد. در 1918 حزب سوسیال دمکرات روسیه با پیشنهاد لنین به حزب کمونیست تغییر نام یافت و در 1920 با کودتاى روسى ـ سویتى حکومت مساوات و مساواتیان در قفقاز از میان برداشته، و در بادکوبه جمهورى سویت اعلام شد.

حضور ارتش سرخ نیز حکومت جدید روسیه در قفقاز و سپس گرجستان (مارس 1921) و ارمنستان (آوریل 1921) را پشتیبانى کرد، به این ترتیب رهبران جمهورى‌هاى سه‌گانه یا گریختند و یا دستگیر، تبعید و سر به نیست شدند. و دقیقا در پى همین تحولات است که در 1299 ش، (1921 مه) حزب کمونیست ایران که قبلاً حزب عدالت نامیده مى‌شد، این چنین تغییر نام مى‌دهد دوران فعالیت کمونیستى ایرانیان در شکل و چارچوبى رسمى و سازمان یافته آغاز مى‌شود، از این زمان به بعد کمونیست‌هاى ایران با تکیه بر رهنمودها و حمایت‌هاى اتحاد جماهیر شوروى نیروهاى خود، به ویژه در میان کارگران که دوران سوسیال دمکراسى را نیز تجربه کرده بودند را در اتحادیه‌ها و سندیکاهاى کارگرى دوباره سازماندهى کردند، اما این چندان چند نپایید و با روى کار آمدن رضاخان سردار سپه موج دستگیرى فعالین کمونیستى که از 1308 تا 1316 ادامه یافت، سبب شد که بیشتر چهره‌هاى قدیمى و سرشناس تا هنگام سقوط رضاشاه یا در زندان و یا در کنج خلوت خویش و منزوى از کار و تلاش سیاسى روزگار خود را سپرى کنند.

در شهریور ماه 1320 که ایران توسط متفقین اشغال شد و رضاشاه از حکومت کناره گرفت، با اعلام عفو عمومى زندانیان سیاسى نیز از زندان آزاد شدند و هر یک به طریقى فعالیت مجدد خویش را آغاز کردند.

حزب توده نیز یکى از همین گروه‌هاى سیاسى بود که در مهرماه 1320 با حضور بازماندگان گروه 53 نفر و برخى دیگر از فعالین کمونیستى ایران در منزل سلیمان میرزا اسکندرى تشکیل شد و از همان زمان فعالیت سیاسى خود را آغاز کرد. درباره چگونگى شکل‌گیرى حزب توده، عناصر اصلى تشکیل دهنده و عملکرد آن تاکنون مطالب بسیارى منتشر شده است و ما را سر آن نیست تا درباره آن داورى کنیم. فقط به اقتضاى موضوع کتاب حاضر درباره پیشینه جنبش کارگرى و سیاست و عملکرد شوراى متحده مرکزى و رضا روستا از رهبران و سازمان دهندگان آن توضیح مختصرى ارائه خواهیم داد.

 

جنبش کارگرى در ایران

همانطور که پیشتر اشاره کردیم ایرانیان از اندیشه سوسیال دمکراسى مدت‌ها پیش انقلاب اکتبر 1917 آگاهى یافته بودند. چگونگى این آشنایى نیز از دو سوى بود، نخست ایرانیانى که در قفقاز زیسته و جنبش سوسیال دمکراسى و ناسیونالیسم آنجا را تجربه کرده بودند و دیگر کسانى که مستقیما از منابع اروپایى بهره برده و بیشتر تحصیل کرده آلمان و فرانسه بودند. و در این میان باید از دولتمردانى که در خارج از کشور زیسته بودند نیز یاد کرد که در بین هر دو گروه فوق عده‌اى از آنها نیز حضور داشتند و در گزارش‌هاى خود به دولت شرح فعالیت‌ها و تحولات سیاسى ـ اجتماعى محل مأموریت خود را نوشته‌اند. اما از این میان تحولات روسیه تزارى و قفقاز از اهمیت بیشترى برخوردار است زیر بر اثر همسایگى و نزدیکى با ایران و از همه مهم‌تر تعداد نسبتا زیاد ایرانیان مقیم آنجا اخبار تحولات آن زودتر و گسترده‌تر از سایر نقاط جهان در ایران انعکاس داشت و از سوى دیگر ماهیت استبدادى هر دو نظام حکومتى در ایران و روسیه و میزان مقاومت آنان در برابر تحولات داخلى، تأثیرى شگرف در اذهان عمومى و سرنوشت حکومت هایى از این نوع داشت ؛ چنان که در بررسى زمینه‌هاى انقلاب مشروطیت شکست روسیه از ژاپن و انقلاب 1905 این کشور را یکى از سرفصل‌هاى مهم دانسته‌اند.

در چنین حال و هوایى بود که انقلاب مشروطیت ایران شکل گرفت و همه اقشار اجتماعى که از استبداد، ستم و ناامنى به جان آمده بودند، در آن شرکت کردند. اصناف نیز در غالب انجمن‌ها و تشکل‌هاى صنفى با آن همراه شدند و حتى از میان خود نمایندگانى را به مجلس اول فرستادند.

در این میان اتحادیه کارگران چاپخانه‌هاى تهران که در 1906 (1322 ق) و اتحادیه کارگران برق تهران که در 1907 (1323 ق) با هدایت حیدرخان عمو اغلى تشکیل شد را مى‌توان از نخستین نمونه‌هاى بارز اتحادیه و یا سندیکاى کارگرى دانست که با اعتصاب خود براى یک روز تعطیل در هفته و حقوق از کارافتادگى در حین کار، اولین خواسته‌هاى صنفى را آشکار کردند. همزمان با این اتحادیه‌هاى کارگرى، در شهرهاى دیگر بویژه مشهد، رشت، انزلى و تبریز اتحادیه‌هاى اصناف گوناگون شکل گرفت اما این وضعیت چندان نپایید با کودتاى محمد على شاه و دوران استبداد صغیر بساط آنها نیز برچیده شد. شروع جنگ جهانى اول و اشغال ایران نیز از عوامل رکود فعالیت این اتحادیه‌هاى نخستین بود. دوره دوم فعالیت اتحادیه‌هاى کارگرى و پس از استبداد صغیر با تشکیل مجدد اتحادیه کارگران چاپخانه‌هاى تهران و اعتصاب آنان براى تقلیل ساعات کار به 8 ساعت در روز آغاز شد (1918) این دوران که حمایت حکومت انقلابى شوروى نیز پشتیبان فعالیت گروه‌هاى کارگرى و معتقدین به سوسیالیسم بود با همه فراز و نشیب هایش ادامه یافت و تا پیش از به قدرت رسیدن رضاخان به اوج شکوفایى خود رسید. تقریبا در تمامى شهرهاى بزرگ اتحادیه‌هاى کارگرى با هدایت احزاب و اشخاص سوسیالیست (حزب دمکرات، حزب سوسیالیست سلیمان میرزا اسکندرى و حزب کمونیست ایران) تشکیل شد.

شرایط ایران آن روزگار نیز بیش از هر عامل دیگرى در رشد و شکوفایى جنبش کارگرى نقش داشت. پس از جنگ اول جهانى که در هر گوشه ایران قیام و جنبش و نهضتى برپا بود و قدرت حکومت مرکزى در درگیرى با همسایگان خارجى و گروه‌هاى داخلى تضعیف شده بود ؛ نهضت جنگل و اتحاد آن با شوروى، قیام کلنل در خراسان، شیخ محمد خیابانى در آذربایجان، شیخ خزعل در خوزستان، و... دیگر فرصتى براى دولت باقى نماند که به جنبش کارگرى بپردازد. از سوى دیگر این آشفته بازار سیاسى موجب شد تا مطبوعات بتوانند با خیالى نسبتا آسوده آراء و افکار گوناگون را منتشر سازند بدون آنکه از چوب و فلک دولتى هراسى داشته باشند، اما این روند با کودتاى 1299 دگرگون شد و رفته رفته رو به کاهش نهاد.

در این دوران دو واقعه مهم، یکى شکست نهضت جنگل و دیگرى روى کار آمدن رضاخان و تغییر سیاست‌هاى اتحاد جماهیر شوروى و دفاع آن از حکومت کودتا اتفاق افتاد و همین امر در نهضت کمونیستى و به تبع آن جنبش کارگرى ایران تأثیرى بسزا داشت. نخست آنکه حمایت شوروى از رضاخان موجب بروز اختلاف نظر میان فعالین کمونیستى ایران شد که برپایى کنگره دوم حزب کمونیست (کنگره ارومیه 1306 ق) بیشتر براى پاسخگویى به حل این اختلاف‌ها بود. دیگر آنکه در فاصله بین کودتا تا تغییر سلطنت (1304 ـ 1299) سیاست رضاخان در قبال فعالیت‌هاى کمونیستى تا آنجا که این تلاش‌ها به کار در میان کارگران و تشکیل اتحادیه‌هاى کارگرى خلاصه مى‌شد، سیاست مسامحه، چشم پوشى و گاه همکارى بود چنانچه در واقعه جمهوریت رضاخانى نمونه آن را مشاهده مى‌کنیم، اما پس از تغییر سلطنت این سیاست نیز دگرگون شد و به ممنوعیت و حبس و محاکمه انجامید و همین امر بود که نیروهاى سرخورده و مأیوس از خط مشى غلط حزب کمونیست را در کنگره دوم بر آن داشت تا در اعلامیه‌هاى شدیداللحنى که منتشر کردند خواهان اتحاد توده‌هاى کارگر و دهقان براى سرنگونى نظام حاکمه جدید شوند و در پى آن تشکیلات و شبکه‌هاى حزبى نیز شناسایى شده بودند. شاید بتوان تنها دستاورد بزرگ این دوره از فعالیت‌هاى کمونیستى را تأسیس و توسعه اتحادیه کارگران صنعت نفت جنوب دانست که اعتصاب معروف 1308 را سازماندهى کرد. این اعتصاب براى دولت دستاویز مناسبى شد تا به وسیله آن همه فعالین کمونیستى و کارگرى ایران را در شهرهاى مختلف دستگیر و زندانى کند.

ابتدا کمونیست‌هاى متشکل در جمعیت فرهنگ رشت (فروردین 1309)، سپس شبکه‌هاى اردبیل، آستارا، تبریز، تهران و... یکى پس از دیگرى شناسایى و تحت تعقیب قرار گرفتند. برخى در زندان جان سپردند و برخى دیگر تا پایان حکومت رضاخان در زندان و تبعید روزگار گذراندند و در اواخر شهریور 1320 با اعلام عفو عمومى آزاد شدند.

سوم شهریور ماه 1320 با هجوم قواى متفقین به ایران و استعفاى اجبارى رضاشاه از سلطنت، فضاى سیاسى ایران پس از یک دوره طولانى استبداد سیاه، عقده گشایى کرد. احزاب و جمعیت‌هاى سیاسى شکل گرفت و هر یک از این گروه‌ها با انتشار یک یا چند نشریه آراء و دیدگاه‌هاى خود را منتشر مى‌کردند. بحران عمومى ناشى از حضور نیروهاى متفقین و دخالت‌هاى آنان در امور داخلى در کنار آشوب‌ها و حرکت‌هاى جدایى خواهانه در آذربایجان و کردستان و سایر نقاط کشور ؛ کمبود مواد غذایى، بیکارى و تورم را دامن زده بود و در چنین وضعیت و فتورى که کشور بدان دچار بود شوروى و انگلیس با بهره‌بردارى از شرایط، دولت مرکزى را تحت فشار قرار دادند و در باج خواهى یکى امتیاز نفت جنوب و دیگرى نفت شمال را مطالبه مى‌کرد و با فشارهاى سیاسى آنان کابینه‌ها یکى پس از دیگرى سقوط مى‌کرد.

در چنین فضایى جریان‌هاى عمده در عرصه سیاسى ایران را مى‌توان به چند گروه کلى تقسیم کرد، ابتدا گروه قدرتمند دربار که با در اختیار داشتن وزارت جنگ و شهربانى با اتکاء به پشتیبانى و راهنمایى انگلیس سعى در تجدید سلطه خود بر ارکان کشور داشت و در بسیارى از حوادث این دوران نقش آفرین بود، دیگرى نیروهاى ملى که اگر چه فاقد انسجام و یکپارچگى یک حزب سیاسى بودند اما با تشکیل جبهه ملى و ائتلاف با احزاب و گروه‌هاى دیگر در مجلس و عرصه سیاسى کشور حرف خود را به پیش مى‌بردند، سوم جریان چپ سنتى که در حزب توده و تشکل‌هاى وابسته به آن خلاصه مى‌شد و چهارم گروه‌هاى مذهبى که بیشتر دغدغه دین داشتند و همّ خود را صرف مبارزه با بهائیت، حزب توده و سایر فرقه‌هاى ضاله مى‌کرد.

حزب توده در سپیده دم چنین دورانى بوجود آمد (مهر 1320) و از آن پس به عنوان یکى از پردوام‌ترین تشکل‌هاى سیاسى ایران مطرح شد. بررسى تاریخ و عملکرد حزب توده ایران با همه فراز و نشیب هایش کارى است بس سترگ که جز با انتشار اسناد و خاطرات فعالین و مرتبطین با این حزب به سامان نمى‌رسد. گذشته از این، آشنایى و احاطه بر تحولات تاریخ سیاسى ـ اجتماعى پنجاه ساله اخیر ایران از ضروریات چنین تحقیقى به شمار مى‌رود و ما حتى اگر بخواهیم فهرست‌وار تأثیر جنبش چپ و بویژه حزب توده را در ایران برشماریم به ناچار به مسائلى برمى‌خوریم که در حوصله این مقدمه نمى‌گنجد، اما چند نکته اساسى در تاریخ این حزب همیشه در پیش روى نقادان و مدافعان آن قرار داشته است؛ نخست کارنامه نه چندان درخشان حزب توده در تحولات 20 تا 32 و عملکرد آن در نهضت ملى شدن صنعت نفت که مسئله وابستگى به سیاست خارجى شوروى و یا به تغییر ایرج اسکندرى «روابط دوستانه و برادرانه»[2] با شوروى و تأثیر آن بر معادلات سیاسى داخل و خارج کشور را در پى داشته است. حزب توده در پرتو عنایات شوروى بوجود آمد، تشکیلات آن سازماندهى شد و در غائله جدایى خواهانه آذربایجان و دولت پیشه‌ورى نقش فعال داشت، به گونه‌اى که دولت قوام به نشانه حسن نیت خود به اتحاد جماهیر شوروى براى تخلیه مناطق اشغال شده ایران چند تن از رهبران توده‌اى را در کابینه خود به وزارت گماشت و از نظر گستردگى طیف اعضاء و هواداران یکى از بزرگترین و منسجم‌ترین احزاب سیاسى ایران بشمار مى‌رفت، اما مهر وابستگى به دولت بیگانه را بر پیشانى داشت و حتى کنگره سوم (1330) خود را به علت مخالفت شوروى با مصوبات آن ملغا اعلام کرد به گونه‌اى که نه در اسناد و نه در خاطرات سران آن نمى‌توان نشانه‌اى از آن یافت و همین امر مسئله‌اى شد که بعدها جریان‌ها و گروه‌هاى سیاسى یکى از شرایط مبارزه جویى و انقلابى بودن را به نوع نگاه و مرزبندى افراد و گروه‌هاى دیگر با حزب توده مشخص کنند.

مى‌دانیم که حزب توده با ایجاد اتحادیه‌هاى کارگرى و سازمان‌هاى زنان، جوانان، نظامى و... یکى از نخستین تشکل هایى بود که زنان را به عرصه فعالیت‌هاى سیاسى وارد کرد، به آموزش حزبى جوانان همت گماشت و به کادرسازى نظامیان پرداخت و با انتشار مجله و روزنامه و... به زمینه سازى فرهنگى اقدام کرد به گونه‌اى که اگر مبالغه نکرده باشیم حتى امروز نیز فرهنگ سیاسى جامعه ما، متأثر از همان اصطلاحات مارکسیستى است. با این همه همواره این پرسش برجاست که چرا در خلاء فرهنگى و سیاسى ناشى از استبداد و در زمانى که مارکسیسم ـ لنینیسم اندیشه‌اى مترقى محسوب مى‌شد و حزب توده منادى و سردمدار تبلیغ آن در ایران بود، بسیارى از روشنفکران، فعالین سیاسى و دردمندان جامعه ایرانى پس از مدتى از حزب کناره گرفتند و گاه به مبارزه با آن پرداختند؟

شاید بتوان یکى از عوامل مهم کناره‌گیرى روشنفکران از حزب توده را خالى بودن جاى کلمه «وطن» در تحلیل‌ها و تئورى‌هاى مبتنى بر انترناسیونالیسم حزب دانست، که نه تنها منجر به جدایى خلیل ملکى و اندیشمندان دیگرى از حزب توده شد، بلکه در دیگر کشورهاى اقمارى شوروى به تجربه تیتو در یوگسلاوى، بهار پراگ در چکسلواکى و وقایع مجارستان انجامید. البته باید متذکر شد که برخى از احزاب کمونیست، همچون حزب کمونیست ایتالیا و یوگسلاوى که منافع ملى خود را در پاى اردوگاه سوسیالیسم قربانى نکرده بودند، همین یک نکته را به عنوان سند افتخار و رمز پایدارى خویش گرامى داشته‌اند.[3]

ذکر این موارد براى داورى کردن درباره عملکرد حزب توده نیست، بلکه به منظور مطرح کردن مسائلى است که مسئولان و مرتبطین با حزب را بر آن دارد تا با پاسخگویى به آنها، البته نه به شیوه‌هاى مبهم پیشین، به روشن شدن گوشه هایى از تاریخ معاصر ایران و سرگذشت حزب توده یارى رسانند.

اکنون با این توضیح مختصر درباره حزب توده به معرفى شوراى متحده مرکزى کارگران و زحمتکشان ایران مى‌پردازیم که در تحولات سال‌هاى 1320 تا 1332 یکى از اهرم‌هاى اجرایى حزب به شمار مى‌رفت.

 

شوراى متحده مرکزى کارگران و زحمتکشان ایران

پس از اعلام عفو عمومى و آزادى زندانیان سیاسى در شهریور ماه 1320 فعالین جنبش کارگرى نیز رهایى یافتند و فعالیت دوباره خود را آغاز کردند در همان آغاز کار سه اتحادیه مهم کارگرى تشکیل شد. یکى در تابستان 1321 بنام اتحادیه کارگران و برزگران ایران که یوسف افتخارى از کمونیست‌هاى قدیمى و فعالین جنبش کارگرى رهبرى آن را برعهده داشت. و از همان ابتدا هدف اساسى خود را پرداختن به امور کارگرى و تلاش براى بهبود شرایط کار و احقاق حقوق کارگران بیان کرد، بیشتر دوران فعالیت این اتحادیه در رقابت با اتحادیه وابسته به حزب توده ایران سپرى شد.[4]

دوم اتحادیه کارگران ساختمان که سلام‌اللّه‌ جاوید رهبر آن بود و سوم اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران وابسته به حزب توده که در مهر 1321 تشکیل شد و اعضاى حزب توده که خود نیز از فعالین قدیمى جنبش کارگرى بودند همچون اردشیر آوانسیان، رضا روستا، على کبارى و دیگران رهبرى و هدایت آن را برعهده داشتند و ابراهیم محضرى رئیس آن بود. این اتحادیه در ابتداى کار به کادرسازى و گسترش حوزه‌هاى فعالیت خود پرداخت اما از آنجایى که آشکارا وابسته به حزب توده بود و بیشتر اعضاى مرکزیت آن از اعضا و سران حزب بشمار مى‌رفتند جهت‌گیرى مواضع آن بیشتر از آنکه کارگرى باشد، سیاسى بود و به عنوان اهرم اجرایى حزب عمل مى‌کرد.

گذشته از این با وجود اتحادیه یوسف افتخارى که پیش از هر چیز دیگر منافع کارگران را در نظر داشت و بدون توجه به موقعیت متفقین، بویژه اتحاد شوروى که به اقتضاى شرایط جنگ جهانى دوم نیازمند نیروى کار و تولیدات صنایع ایران بودند با سازماندهى اعتصاب‌هاى گسترده حقوق پایمال شده کارگران را مطالبه مى‌کرد و رهبر آن نیز با سابقه حضور در میان کارگران نفت جنوب و راه‌اندازى اعتصاب گسترده 1308 و زندانى شدن از پى آن اعتبارى ویژه داشت، از اتحادیه وابسته به حزب توده جز حضورى منفعلانه کارى ساخته نبود. از همین رو شاید بتوان مهمترین نقش این اتحادیه‌ها در این دوره را به جمع‌آورى آراء کارگران در جریان انتخابات مجلس چهاردهم (1322) آن هم در مناطق تحت اشغال شوروى خلاصه کرد، به استثناى حوزه اصفهان که موفقیت کاندیداى حزب توده بیشتر متأثر از شخصیت تقى فداکار، رهبر اتحادیه کارگران اصفهان بود تا سیاست کلى حزب و اتحادیه آن.

چنین شرایطى موجب شد تا رهبران کارگرى حزب توده همچون اردشیر آوانسیان و رضا روستا با پیشینه‌اى که در سازماندهى نخستین اتحادیه‌هاى کارگرى داشتند و از سوى دیگر در میان اعضاى حزب به تندروى مشهور شده بودند، براى گسترش نفوذ خود در میان کارگران، ابتدا قدرتمندترین رقیب خود یوسف افتخارى را با ایجاد بحران و انشعاب در سازمان اتحادیه او از میدان خارج کنند. سپس با تشکیل یک اتحادیه سراسرى رهبرى جنبش کارگرى ایران را بدست گیرند و در این راه با جذب یاران یوسف افتخارى که از چهره‌هاى قدیمى جنبش کارگرى بودند همچون خلیل انقلاب و عزت‌اللّه‌ عتیقه‌چى و دیگران که به جناح اکثریت اتحادیه یوسف افتخارى شهرت یافتند، در اردیبهشت 1323 تشکیل «شوراى متحده مرکزى اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران» را اعلام کردند. و در گام بعدى با بیان این نکته که شوراى متحده متعلق به همه کارگران از هر گروه و صنفى است و به هیچ حزب و دسته‌اى وابستگى ندارد، استقلال ظاهرى خود از حزب توده را اعلام کردند و براى رفع شائبه بى‌دینى از خود، در دفاتر شوراى متحده نمازخانه هایى را در نظر گرفتند. با اینهمه رهبران اصلى شورا از اعضاى حزب توده و کمونیست‌هاى قدیمى بودند و مطلب و بیانیه‌هاى آن ابتدا در روزنامه رهبر، وابسته به حزب توده منتشر مى‌شد.

در خرداد ماه 1323 کانون کارگران راه‌آهن نیز به شوراى متحده مرکزى پیوست و پس از کنگره نخستین حزب توده (مهر 1323) که آشکارا بر حمایت و تقویت شوراى متحده مرکزى تأکید کرد، با پیوستن تقى فداکار به شوراى متحده، اتحادیه‌هاى کوچک‌تر نیز از دیگران پیروى کردند و شوراى متحده مرکزى عملاً بزرگترین سازمان کارگرى ایران شد که رهبرى آن را ابراهیم محضرى و رضا ابراهیم‌زاده مشترکا برعهده داشتند (تیرماه 1323) و از چهره‌هاى اصلى و پشت پرده آن یکى اردشیر آوانسیان بود و دیگرى رضا روستا صاحب امتیاز و نویسنده مقالات کارگرى و تئوریک روزنامه ظفر (تاریخ انتشار اول تیرماه 1323) که ارگان رسمى شوراى متحده مرکزى بود و چندى بعد در پى تغییر عناوین رهبرى حزب توده عنوان رهبران شوراى متحده نیز دگرگون شد و از «ریاست مشترک» به دبیر تغییر یافت و رضا روستا به رهبرى آن رسید. (28 خرداد 1324)

نخستین واقعه‌اى که شوراى متحده و حزب توده در آن نقش بسزایى داشتند مسئله امتیاز نفت شمال بود که شوروى آن را مطالبه مى‌کرد، اما با مخالفت دولت و نیروهاى ملى روبرو شد و با تصویب طرح ممنوعیت هر نوع مذاکره درباره امتیاز نفت با هر دولت خارجى تا پایان اشغال ایران که از سوى دکتر مصدق در آذرماه 1323 پیشنهاد شد این بحران خاتمه یافت، اما حمایت فراکسیون حزب از اعطاى امتیاز به شوروى و برپایى و سازماندهى تظاهرات خیابانى از سوى شوراى متحده در تهران و سایر شهرها بویژه شهرهاى شمالى کشور که با حمایت آشکار سربازان روسى برگزار مى‌شد، بیش از هر چیز دیگر بر وجهه سیاسى حزب توده و شوراى متحده مرکزى ضربه زد و به رودررویى دولت با حزب انجامید. بجز برخوردهاى سیاسى شوراى متحده با دولت در حمایت از سیاست‌هاى شوروى در ایران موارد دیگرى همچون رقابت با اتحادیه یوسف افتخارى و دستگیرى و زندانى کردن وى توسط رضا روستا در کلوپ شوراى متحده، نقش اعضاى شوراى متحده در وقایع مازندران، گیلان و آذربایجان و تصاحب کارخانجات دولتى از جمله مواردى بود که رودررویى شوراى متحده و دولت را تشدید مى‌کرد افزون بر اینها مقالات تندى که در روزنامه‌هاى وابسته به حزب توده، بویژه روزنامه ظفر ارگان شوراى متحده، درباره لزوم سرنگونى دولت نوشته مى‌شد عواملى بود که دشمنى دولت با حزب و شوراى متحده را دو چندان کرد و سرانجام به دستگیرى رضا روستا، على شمیده و سایر رهبران شورا منتهى شد (شهریور 1324) و آنان را از حضور در کنفرانس فدراسیون جهانى اتحادیه‌هاى کارگرى بازداشت.

با روى کار آمدن دولت قوام در بهمن 1324 و تلاش او براى حل غائله آذربایجان و خروج نیروهاى شوروى از ایران ؛ روابط دولت با حزب توده نیز بهبود یافت. در ترمیم کابینه سه تن از رهبران حزب به وزارت رسیدند و نه تنها از شدت درگیرى‌ها کاسته شد بلکه در تدوین قانون کار به همکارى و همراهى نیز رسید، اما این دوران آشتى چندان نپایید، پس از خروج نیروهاى شوروى از ایران، دولت دوباره به سیاست سرکوب روى آورد، زمینه آن نیز اعتصاب هایى بود که با هدایت حزب توده و شوراى متحده در مناطق نفتى جنوب کشور براى دستیابى به شرایط کارى مناسب و حداقل امکانات رفاهى برپا شده بود.

مشخصه دیگر این دوران را باید در تغییر روش‌هاى دولت براى مبارزه با حزب توده و قوى‌ترین اهرم اجرایى آن یعنى شوراى متحده مرکزى دانست که با ایجاد اتحادیه‌هاى دولت ساخته نظیر اسکى (اتحادیه سندیکاهاى کارگرى ایران) به رقابت با شوراى متحده مرکزى پرداخت و دامنه این رقابت‌ها به فدراسیون جهانى سندیکایى نیز کشیده شد و عاقبت هیئتى از سوى فدراسیون براى بررسى وضعیت اتحادیه‌هاى کارگرى به ایران آمد نتیجه گزارش این هیئت نیز شوراى متحده مرکزى را به عنوان نماینده کارگران ایران شناخت، این پیروزى پیش از هر چیز ثمره تغییر روش‌هاى شوراى متحده بود که پس از خروج نیروهاى شوروى از ایران، به جاى جهت‌گیرى‌هاى سیاسى که مبناى بیشترین تحریکات آن بود، با بیان شعارها و خواسته‌هاى صرفا کارگرى تشکیلات خود را گسترده‌تر کرد و حتى در مناطق جنوبى کشور که کاملاً در اختیار شرکت نفت بود، با کسب امتیازهایى به نفع کارگران توانست محبوبیت و اعتماد ویژه‌اى بدست آورد. محبوبیتى که حتى راه‌اندازى نمایش‌هاى دولت ساخته در برابر هیئت نمایندگى فدراسیون سندیکایى نیز نتوانست آن را از دید نمایندگان فدراسیون پنهان سازد. اما ضربه اساسى بر شوراى متحده مرکزى هنگام کشف اسناد همکارى شوراى متحده و حزب توده با دولت پیشه‌ورى وارد آمد که این اسناد در 1325 از خانه رضا روستا به دست شهربانى افتاد و در پى آن روستا مخفى، و در 1326 براى بار دیگر دستگیر و زندانى شد (نک سند شماره 22).

پس از ترور شاه در 15 بهمن 1327، دوره دیگرى از فعالیت‌هاى کارگرى حزب توده آغاز مى‌شود. در این دوره بعد از آنکه به بهانه دخالت حزب در ترور شاه، فعالیت‌هاى آن غیرقانونى و سران حزب دستگیر شدند، به علت وجود شرایط ویژه، به دستور کمیته مرکزى حزب توده شوراهاى ایالتى با اختیارات بیشتر به سندیکاهاى مستقل کارگرى در شهرستان‌ها تبدیل شدند که در شهریور 1330 و در پى برگزارى کنفرانس عمومى سندیکاهاى تهران در خانه صلح شوراى عالى سندیکاهاى کارگران کارخانجات و اصناف تهران بوجود آمد که زیر نظر حزب توده فعالیت مى‌کرد و رضا روستا رهبرى آن را برعهده داشت، و رضا ابراهیم‌زاده دبیر دوم و ابراهیم محضرى دبیر سوم آن بودند. و این امر از سویى موجب تحرک جنبش‌هاى کارگرى محلى و از سوى دیگر سبب بروز برخى ناهماهنگى‌ها در جنبش سراسرى کارگرى ایران شد این وضعیت که تا 1332 ادامه داشت با کودتاى 28 مرداد 1332 به پایان رسید و از آن پس دوران خفقان سیاسى و اجتماعى آغاز شد. در این دوران روزنامه ظفر ارگان شوراى متحده مرکزى نیز توقیف شد و از آن به بعد روزنامه‌هاى «به سوى آینده» و «شهباز» دیدگاه‌هاى کارگرى حزب توده را منتشر کردند.

پس از کودتاى 28 مرداد بجز چند اتحادیه دولت ساخته در زمینه‌هاى کارگرى فعالیت نداشتند که البته رژیم خودکامه آنها را هم تحمل نکرد و پس از چندى بساط آنان برچیده شد. از بدو تشکیل حزب توده اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران و بعد از آن شوراى متحده مرکزى تا 1332 یکى از زیرمجموعه‌هاى آن به شمار مى‌رفت، اگر چه به ظاهر داعیه استقلال داشت، اما از همان آغاز مسئولین آن در کمیته مرکزى حزب توده مقام و مسئولیت داشتند، این مسئولیت‌ها گاه آشکار بود و گاه پنهان. حسین جودت، عزت‌اللّه‌ عتیقه‌چى، نورالدین الموتى و... از جمله رهبران پنهان شوراى متحده مرکزى در حزب بشمار مى‌رفتند.

دوران دوازده ساله 1320 تا 1332 با همه فراز و نشیب‌هاى آن در عرصه جنبش کارگرى همچون عرصه حقوق سیاسى و دمکراسى پارلمانى، یکى از دوره‌هاى قابل تعمق و علاقه مى‌باشد. و اگر چه عملکرد حزب توده و شوراى متحده مرکزى بر این تحرک اجتماعى سایه افکنده است نباید از نظر دور داشت که این حرکت برآمد خواست کارگران و نارضایتى آنان از شرایط رقت بار و پررنج آنها بود که اگر چه تندروى و خطاهاى بسیار داشت و برخى از رهبران آن به جاسوسى و خیانت به وطن شهرت یافتند، اما به سهم خود نیز دستاوردهاى مثبتى به بار آورد. مهمترین حاصل این تلاش‌ها احیاء روح همیارى و مشارکت جمعى براى رسیدن به خواست‌هاى اساسى کارگران بود که در پرتو آن نخستین قانون کار ایران با همه کاستى‌ها و موانع آن به تصویب رسید. حق اعتصاب، بیمه و بیمه بیکارى و داشتن اتحادیه براى آنان به رسمیت شناخته شد و در پایان نکته‌اى که به علت سنگینى سایه وقایع ملى شدن نفت کمتر به آن توجه شده، آنکه در دوران نهضت ملى شدن نفت براى نخستین بار هیئت‌هاى حل اختلاف تشکیل شد و در آن نماینده کارفرما، دولت و کارگران بر سر میز مذاکره نشستند، هر چند که استبداد و استعمار مجال آن ندادند تا این نهال‌ها به بار بنشینند.

 

مختصرى از زندگینامه رضا روستا

رضا روستا فرزند محمد معروف به محمد عمو در 1280 شمسى در قریه ویشکا از توابع رشت بدنیا آمد، پدرش از رعایاى سردار صمد یکى از خوانین رشت و پدر مرتضى ویشکایى بود، دوران کودکى او در محیط سرد و پر تنش خانواده طى شد. مدتى در قهوه‌خانه روستا به شاگردى پرداخت و سرانجام در یازده سالگى با همراه عموى خود راهى رشت شد و در آنجا با حمایت «غلوش بیک» نامى که اهل قفقاز و از بستگان حیدرخان عمو اوغلى بود. در مدرسه فردوسى رشت که زیر نظر على اصغر کرمانشاهى اداره مى‌شد، به تحصیل پرداخت و در همین دوران با حسین جودت، معلم خود آشنایى و دوستى یافت و به واسطه این آشنایى در انجمن فرهنگ رشت شرکت کرد و با همکارى و نظارت حسین جودت که عضو وزارت معارف بود در انتشار نشریه‌اى محلى و گروه تئاترى که زیر نظر «دایى تبریزى» مشهور به «دایى نمایشى» اداره مى‌شد به فعالیت پرداخت.

کسانى همچون اسماعیل شبرنگ ؛ کریم کشاورز ؛ حسین جودت و حسن ناصر که از مترجمین مشهور آن دوره بودند با انجمن فرهنگ همکارى داشتند و تأثیر بسزایى در رشد و اعتلاى فرهنگ عمومى جامعه از خود برجاى گذاشتند. این انجمن در 1340 ق به دستور دولت تعطیل شد.

آغاز نهضت جنگل را باید نقطه شروع فعالیت سیاسى رضا روستا دانست. زیرا با رها کردن تحصیل همراه با معلم خود میرزا حسین خان جودت به انقلابیون گیلان پیوست و در آنجا حیدرخان عمو اوغلى در رشد سیاسى روستا سهم عمده داشت. پس از شکست نهضت جنگل (1301 ش) به اتحاد شوروى رفت و در مدرسه زحمتکشان شرق تحصیل کرد. در 1302 به ایران بازگشت و با حزب سوسیالیست سلیمان میرزا اسکندرى همکارى کرد و به علت انتشار اعلامیه‌هاى پنهانى و برگزارى تظاهرات در مسجد شاه تحت تعقیب شهربانى قرار گرفت و به اصفهان گریخت. در آنجا با سید محمد رضا اسماعیلى (سید محمد تنها) رهبر اتحادیه کارگران چاپخانه‌ها همکارى کرد، پس از آن به کرمان رفت و در آنجا به استخدام اداره تجارت روس درآمد و با روزنامه بیدارى که با مدیریت سید محمد هاشمى منتشر مى‌شد همکارى کرد. همچنین براى ایجاد اتحادیه‌هاى کارگرى جلساتى تشکیل داد، اما در موج اول دستگیرى فعالین کمونیستى (9 ـ 1308) عزت‌اللّه‌ سلیمى، شوهر خواهر رضا روستا بازداشت شد و او نیز نام رضا روستا را بر زبان آورد و در پى آن وى در کرمان دستگیر و به زندان قصر تهران منتقل شد، از این گروه که به دسته رشتى‌ها مشهور بودند، برخى تا شهریور ماه 1320 در زندان ماندند و برخى دیگر تبعید شدند.

سرهنگ خلعتبرى دادستان وقت ارتش براى رضا روستا تقاضاى اعدام داشت، اما او پس از پنج سال حبس به دامغان تبعید شد و در آنجا با تدریس شبانه زبان فرانسه روزگار گذراند. هنوز اندکى از تبعید او نگذشته بود که سرهنگ خلعتبرى ترور شد و به اتهام دخالت روستا در این ترور دوباره وى را همراه با پدر و برادر و خواهرش دستگیر کردند و پس از ده ماه زندان به ساوه تبعید شد و در آنجا نیز همزمان با دستگیرى گروه پنجاه و سه نفر (1316) دوباره دستگیر شد و دو سال و نیم در زندان بود، پس از آزادى نیز چند بار براى مدتى کوتاه زندانى شد که مرتبه آخر آن در 1320 بود و تا شهریور ماه همان سال ادامه یافت.

پس از اشغال ایران و برکنارى رضاشاه، رضا روستا از زندان رهایى یافت، به تهران آمد و همراه بازماندگان گروه 53 نفر جزو تشکیلات برگزیده شد و به همین مناسبت مسافرت هایى را به سراسر کشور داشت تا شعبه‌هاى حزب را در شهرهاى گوناگون دایر کند.

وى همچنین در تشکیل اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران که در مهر 1321 ایجاد شد نقش بسیار داشت و به همراه اردشیر آوانسیان از رهبران پنهان اتحادیه شمرده مى‌شدند که در رقابت با اتحادیه‌هاى دیگرى که توسط یوسف افتخارى و سلام‌اللّه‌ جاوید برپا شده بود، سازماندهى و هدایت اتحادیه حزب توده را برعهده داشت، نقطه اوج این رقابت در 1323 بود که اتحادیه کارگرى حزب توده با بحران سازى و ایجاد انشعاب ابتدا خلیل انقلاب (آذر)، عزت‌اللّه‌ عتیقه‌چى و رضا ابراهیم‌زاده که به جناح اکثریت اتحادیه کارگران و برزگران ایران شهرت یافتند را از یوسف افتخارى جدا کرد و سپس با پیوستن اتحادیه کارگران ساختمان به رهبرى سلام‌اللّه‌ جاوید، «شوراى متحده مرکزى کارگران و زحمتکشان ایران» را بنا نهاد و رضا روستا به دبیرى آن انتخاب شد (اردیبهشت 1323).

در مسائل داخلى حزب توده نیز رضا روستا نقش عمده‌اى داشت، یکى از این موارد مسئله عضویت عبدالصمد کامبخش در حزب توده بود. بیشتر بنیانگذاران حزب به سبب نقش کامبخش و اعتراف‌هاى او در زندان که منجر به دستگیرى و مرگ دکتر تقى ارانى شد با عضویت وى مخالفت کردند، اما با میانجیگرى اردشیر آوانسیان، رضا روستا و على اوف کاردار شوروى در تهران کامبخش از این اتهام مبرا شد و نهایتا به عضویت کمیته مرکزى حزب پذیرفته شد. اما نکته مهم آن است که رضا روستا بعدها علیرغم حمایت اولیه خود از کامبخش، در دشمنى با او برخلاف وى به گروه 53 نفره اعتراف کرد و مدعى شد که اسنادى را در این زمینه منتشر خواهد کرد (نک سند شماره 118).

نقش دیگر رضا روستا در سازماندهى و ایجاد بلواهاى خیابانى بود که با عناوین و بهانه‌هاى مختلف عده‌اى از کارگران را به خیابان‌ها کشانده و از آن براى دستیابى به منافع فردى و حزبى بهره مى‌برد، این روشى بود که در انتخابات مجلس چهاردهم (1322) بویژه در شهرهاى شمالى کشور بکار گرفته شد و نتیجه مثبت داشت و بعدها به هنگام درخواست امتیاز نفت شمال از سوى شوروى و یا ظهور غائله آذربایجان و دولت پیشه ورى بکار گرفته شد، و در گیلان و مازندران به تصاحب کارخانه‌هاى دولتى توسط کارگران عضو شوراى متحده و تصمیم به تجزیه گرگان و مازندران انجامید که رضا ابراهیم‌زاده رهبرى شوراى ایالتى آنجا را برعهده داشت (نک سند شماره 10).

عملکرد حزب توده در پیوستگى با منافع اتحاد شوروى به خودى خود دشمنى دولتمردان و رجال سیاسى را برانگیخته بود و شوراى متحده مرکزى در رویارویى با دولت بر سر نمایندگى در فدراسیون جهانى سندیکایى (نک اسناد 3 و 7) زمینه‌هاى لازم را براى دستگیرى او فراهم آورد (1324) اما با وساطت سفارت شوروى پس از مدتى از زندان آزاد شد و به صورت نیمه مخفى به فعالیت خود ادامه داد، در همین دوران مخفیانه به شوروى رفت و پس از بازگشت از آنجا در سیاست‌هاى شوراى متحده بازنگرى کرد و بجاى مواضع آشکار جانبدارانه از شوروى به اتخاذ سیاست‌هاى کارگرى روى آورد چرا که با پایان یافتن جنگ دوم جهانى و خروج نیروهاى شوروى از ایران شرایط دگرگون شده بود. دولت که تاب تحمل حزب توده را از دست داده بود از هر فرصتى براى ضربه زدن به آن استفاده مى‌کرد و بهبود روابط با شوروى و رفع غائله آذربایجان از سویى و فشار دولت انگلیس براى جلوگیرى از فعالیت شوراى متحده و حزب توده در میان کارگران شرکت نفت از سوى دیگر زمینه‌هاى سیاسى آن را فراهم آورد.

حضور هیئت نمایندگى فدراسیون جهانى سندیکایى و تلاش دولت براى جلوگیرى از معرفى شوراى متحده به عنوان نماینده کارگران ایران در مجامع بین‌المللى نیز از جمله عواملى بود که عرصه را بر فعالیت شورا و رهبران آن تنگ‌تر کرد در چنین شرایطى بود که رضا روستا به بهانه ایجاد اغتشاش تحت تعقیب قرار گرفت و با کشف اسناد همکارى او با دولت پیشه‌ورى و از آن جمله نظر کارشناسى روستا درباره صلاحیت و درجه اعتماد به افسران نظامى تبعیدى به کرمان به دست فرماندارى نظامى افتاد و در پى آن روستا دستگیر و زندانى شد (نک سند شماره 22) و در آذر 1326 با قید ضمانت از زندان رهایى یافت.

در کنگره دوم حزب (1327) به عضویت کمیته مرکزى درآمد اما به علت شرایط ویژه همراه با اردشیر آوانسیان به دستور کمیته مرکزى و با همکارى سفارت و کنسولگرى شوروى از کشور خارج شد (نک اسناد شماره 55 تا 61) و پس از اقامتى کوتاه در روسیه، به پراک و ورشو رفت و با توصیه نامه هایى که از حزب داشت به عنوان نماینده کارگران ایران در فدراسیون جهانى سندیکایى پذیرفته شد (نک سند شماره 44)، سپس دوباره به شوروى رفت و در آنجا فعالیت خود براى سازماندهى و تشکل ایرانیان پناهنده به شوروى را در چارچوب حزب آزاد ایران ادامه داد[5] که از ماهیت، عملکرد و زمان تشکیل این حزب اطلاع چندانى در دست نیست.

پس از واقعه 15 بهمن 1327 و ترور شاه که در پى آن فعالیت حزب توده غیرقانونى و رهبران آن دستگیر شدند، روستا غیابا به اعدام محکوم شد و به همین علت بجز چند سفر کوتاه و مخفیانه دیگر به ایران نیامد. در این دوران فعالیت‌هاى بخش کارگرى حزب توده نیز تغییرى اساسى یافت. بنا به تصمیم کمیته مرکزى شوراى متحده مرکزى منحل شد و بجاى آن فعالیت شوراهاى ایالتى با اختیاراتى گسترده‌تر و مستقل از مرکز بنام سندیکاى کارگران ایالتى ادامه یافت، سندیکاى ایالتى کارگران تهران نیز به رهبرى رضا روستا، ابراهیم محضرى و رضا ابراهیم‌زاده تشکیل شد که با فرار رضا روستا رهبرى آن به دکتر حسین جودت واگذار و کنفرانس عمومى آن در شهریور ماه 1330 در خانه صلح برگزار شد و در آن 21 سندیکاى کارگرى شرکت داشتند.

زندگى رضا روستا در دوران مهاجرت فراز و نشیب بسیار داشت، که دامنه آن از سازماندهى تشکیلات کمیته صلح جهانى تا تجارت خاویار و قاچاق اسلحه را در بر مى‌گیرد (نک اسناد شماره 4 ـ 91) گذشته از آن با هزینه حزب و کمک اتحاد شوروى در کنفرانس‌ها و مجامع بین‌المللى بنام رهبر شوراى متحده مرکزى اتحادیه کارگران ایران که از سال 28 رسما وجود خارجى نداشت، شرکت مى‌کرد. مارس 1953 میلادى (اسفند 1332 ش) پس از مرگ استالین و اعدام بریا مرد آهنین ک. گ. ب، شایعه دستگیرى رضا روستا به علت همکارى وى با بریا منتشر شد، اما درباره صحت و سقم این شایعه اطلاعى در دست نیست، در 1956 (1335 ش) روستا در دانشگاه زحمتکشان شرق (کوتو) پذیرفته شد و به تحصیل پرداخت و اندکى بعد با انتقال مرکزیت حزب را با نام شوراى متحده مرکزى اداره مى‌کرد. مدتى نیز در رادیو پکن به فعالیت پرداخت، اما با شروع درگیرى‌هاى شوروى و چین کار در رادیو پکن را رها کرد و دوباره به همان فعالیت کارگرى پرداخت و سرانجام در 30 / 11 / 1346 به علت بیمارى کلیوى و غلظت خون در برلن شرقى درگذشت.

درباره مواضع سیاسى و آگاهى تئوریک رضا روستا اعضاى حزب توده سخنان بسیار گفته‌اند و در مجموع وى را در زمینه دانش تئوریک ضعیف دانسته‌اند که بیشتر نیروى خود را صرف سازماندهى و تشکیلات حزبى مى‌کرد. او از این نظر مورد اعتماد کامل مقامات شوروى بود. در دوران مهاجرت نیز با اعضاى فرقه دمکرات آذربایجان و غلام یحیى دانشیان روابطى صمیمانه داشت. وى در برابر مقامات حزب کمونیست شوروى فردى مطیع و در برابر دیگر اعضاى حزب مغرور و جاه‌طلب بود که حتى تشکیلات کارگرى را به گونه‌اى مستقل از کادر سیاسى حزب مى‌دانست. مقالات او در روزنامه‌ها نیز در مقایسه با دیگر نوشتجات حزبى آگاهى چندانى در اختیار ما قرار نمى‌دهند و آنچه که تحت عنوان «تاریخچه پیدایش سندیکاهاى ایران» نوشته، بیشتر متکى بر خاطرات وى و برخى شعارهاى کلى حزبى است.

به جز این کتابچه و چند سخنرانى، وى در نشریات وابسته به حزب توده مقالاتى از خود به یادگار گذاشت که بیشتر آنها را در روزنامه‌هاى بشر، مردم، سیاست، شهباز و رهبر با نام مستعار، رسا، محمدزاده و فرهاد نوشته است، همچنین سردبیر و صاحب امتیاز روزنامه ظفر ارگان شوراى متحده بود که در تیرماه 1323 آن را منتشر کرد و چندین بار به علت توهین به مقامات کشورى و تبلیغ براى سرنگونى دولت توقیف شد.

حاصل دو بار ازدواج رضا روستا سه فرزند بود، دو دختر و یک پسر. همسر اول او عفت حاتمى نام داشت که در 1327 از وى جدا شد و همسر دوم او وژینا اهل روسیه بود.

شوکت روستا، خواهر وى نیز از فعالین قدیمى جنبش کمونیستى بود که پیش از پادشاهى رضاخان در روسیه تحصیل کرده بود و از اعضاى فعال سازمان زنان حزب توده بشمار مى‌رفت. عزت‌اللّه‌ سلیمى شوهر خواهر روستا نیز از اعضاى قدیمى حزب کمونیست ایران و فعالین جنبش کارگرى بود که در 1308 ش به علت تحریک کارگران راه‌آهن به اغتشاش و اعتصاب دستگیر و زندانى شد.

 

مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]- براى آگاهى بیشتر نک به اعتماد السلطنه، روزنامه خاطرات صص 957 ـ 956، الماثر والاثار ص 238 ؛ ناظم الاسلام کرمانى، تاریخ بیدارى ایرانیان بخش اول ص 6 : آدمیت فریدون، فکر دمکراسى اجتماعى و ایدئولوژى نهضت مشروطیت، صص 8 ـ 6.

[2]- تهران مصور، شماره 22، اول تیرماه 1358، صفحه 39.

[3]- برگرفته از متن سخنرانى ماسیمو دالما در نشست سراسرى حزب دمکراتیک چپ ایتالیا در فوریه 1998

[4]- اسناد مربوط به این اتحادیه و رهبر آن یوسف افتخارى در مجلدات دیگر همین مجموعه منتشر خواهد شد.

[5]- طیرانى، بهروز ؛ اسناد حزب سیاسى ایران 1320 تا 1330، ج 1 ص 13، سازمان اسناد ملى ایران.

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.