وسایل ارتباط جمعى کارکرد گوناگونى دارد و جهت ارتقاى علوم مختلف از آن بهره مىبرند. مطبوعات نیز وسیلهاى ارتباطى بوده و اولین نشریه در دوران محمدشاه قاجار در ایران منتشر شد و بتدریج توسعه یافت. اما جز مقطع کوتاهى در مشروطه، مطبوعات فقط در چارچوب تعریف شده حاکمان فعالیت داشتند و با روى کار آمدن رضاخان بساط مطبوعات آزاد بر چیده شد و در دوران محمدرضا نیز تقریبا همین وضع حاکم بود مگر در شرایط خاص که مطبوعات فضایى مىیافتند و فعالیتى داشتند، جامعه ارتباطى کشور اکثر اوقات از آزادى عمل لازم براى فعالیت سالم و آزاد مطبوعاتى برخوردار نبودند.
مطبوعات دوران محمدرضاشاه وسیلهاى جهت کسب مشروعیت رژیم در بین مردم و مجامع بینالمللى شده بود و چارهاى جز اجراى سیاستهاى اعلام شده حاکمیت نداشتند. بسته شدن فضاى انتقاد از حاکمیت، به ویژه شاه و دربار، نخستوزیران و کابینه آنان، مفاسد و مظالم مجریان امور و نهادهاى امنیتى و اطلاعاتى و ممنوع شدن فعالیت احزاب و گروههاى سیاسى، چنان جوّى از ارعاب و استبداد و خفقان به وجود آورده بود که مطبوعات آزاد و نویسندگان آزاده، مجالى براى ابراز وجود نداشتند و مجبور به کنارهگیرى از فعالیت مطبوعاتى مىگردیدند.
رژیم پهلوى براى پیشبرد اهداف مختلف سیاسى، فرهنگى و اجتماعىاش، مطبوعات و نویسندگان دربارى را به استخدام درآورد و سرمایهگذارى زیادى براى عملى شدن سیاستهایش نمود. در این بین افراد فاسد و طماع، از این فرصت استفاده کرده و بهعنوان نویسنده و روزنامهنگار به ایفاى نقش در نمایشنامه رژیم در صحنه مطبوعات پرداختند، که در این بین روزنامه مرد مبارز و مدیر مسئول آن از موقعیت خاصى برخوردار بود. در این قسمت ابتدا به معرفى خلیل اسعد رزمآرا و سپس به صورت گذرا به عملکرد روزنامه مرد مبارز اشاره مىشود.
الف: سوابق خلیل اسعد رزمآرا:
1ـ تحصیلات :
خلیل اسعد رزمآرا، فرزند شفیع در سال 1300 ه ش. در شهرستان ملایر به دنیا آمد. وى تحصیلات ابتدایى را در ملایر و مقطع متوسطه را در دانشسراى عالى ملایر و همدان به پایان رساند. نامبرده عامل موفقیت خود و برادرانش را سفارش رضاخان مىداند و در این باره مىنویسد:
«به مناسبت دوستى پدرم با رضاشاه کبیر در مأموریت همدان، در سال 1306 رضاشاه کبیر در شهر ملایر به منزل ما آمد و شب را منزل ما بود و براى بهبود امور تحصیلى من و برادرانم دستور اکید و اوامر صریح صادر فرمودند.»
2ـ مشاغل :
با دستور اکید و صریح رضاخان، مقدمات پیشرفت خلیل اسعد رزمآرا مهیا گردید و به سرعت پیشرفت نمود و در سلسله مراتب حاکمیت نردبان ترقى را پشت سر گذاشت.
او ابتدا در سال 1320 بهعنوان ناظم و مدیر دبستان سلطانى به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و سپس به سمت دبیرى دبیرستان پهلوى ملایر ارتقا یافت. سایر مسؤولیتهاى وى به شرح ذیل بود :
1ـ رئیس فرهنگ شهرستان تویسرکان، در سال 1324
2ـ رئیس فرهنگ شهرستان نهاوند، در سال 1325
3ـ رئیس اداره اوقاف ملایر، در سال 1328
4ـ رئیس اداره اوقاف تویسرکان.
نامبرده در سال 1332 به تهران منتقل گردید و تا سال 1334 که از خدمت دولت، به دلیل فعالیتهاى مطبوعاتى مستعفى شد، در سازمان اوقاف مشغول کار بود.[1]
3ـ مفاسد :
یکى از ویژگىهاى مهم رژیم پهلوى فساد آن بود. مجموعه سیستم، از شاه و دربار گرفته تا وزراء، نمایندگان و استانداران و... غرق در فساد بودند. در سلسله مراتب رژیم پهلوى فساد قبحى نداشت، بلکه گاهى سلامت اخلاقى، باعث حساسیت رژیم نسبت به فرد مىگردید و در اسناد دیده شده در بعضى پىنوشتهاى رؤساى ساواک، در گزارشهایى که از مفاسد مدیران دستگاهها توسط کارشناسان تهیه مىشد، اعمال غیراخلاقى را طبیعى دانستهاند.
مثلاً در تشکیلات احزاب، عضو مرکزى حزب با اعمال نظر، افراد نزدیک خود را نامزد نمایندگى مىکرد و یا به دلیل دوستى همسر یکى از اعضا با رؤساى حزب، شوهرش بهعنوان کاندیداى نمایندگى معرفى مىگردید. براى نمونه، خلیل اسعد رزمآرا در یکى از مقالات روزنامه مرد مبارز درباره این نحوه عمل حزب ملیون، تحتعنوان، تأثیر یکى از سه عامل نیرومند «زگانه» یعنى زر و زور و زن، درباره نقش زن مىنویسد: عامل سوم نقش بیشترى در اعزام بعضى از افراد به بهارستان داشته است. از شهرستانهاى غربى تا شرق و از جنوب تا شمال، فراوانند کسانى که به وسیله زن یا زنان دوست به جایگاه مؤتمنالملک و مدرس راه یافتهاند. بنازم دست ظریف جنس لطیف را که راحتتر و سریعتر از پنجه نیرومند زور و حتى نقش دلفریب زر، موانع و مشکلات را یکى پس از دیگرى از میان برمىدارد، چه بسا درهاى بسته پولادین که در برابر زوربازوى پهلوانان و حتى حرارت آتش، به شدت مقاومت مىکنند، ولى در برابر نگاه نافذ و سوزان پریرویان، نه تنها خود به خود باز، بلکه آب مىشود.[2]
با این توصیف مشخص مىگردد که فساد در دستگاه پهلوى در تمام ارکان آن بىداد مىکرد و مسلم این که، افراد فاسد در چنین سیستمى حضور داشته و رشد مىکردند. شخص خلیل اسعد رزمآرا، نمونه مثال زدنى در این زمینه مىباشد. او از کودکى داراى انحرافات اخلاقى بود و این وضعیت در دوران مدیریتش در دبستان سلطانى و دبیرى دبیرستان پهلوى ملایر شهرت پیدا کرد و در ادامه بیشتر شد. در همین راستا چندین پرونده علیه او در دادگسترى ملایر و همدان تشکیل گردید. یکى از اسناد ساواک درباره مفاسد او مىنویسد:
1ـ خلیل اسعد رزمآرا در دادگسترى همدان به اتهام رابطه نامشروع با عیال... که به همین مناسبت با داشتن چند اولاد مطلقه گردیده است، در دادگاه همدان محکومیت پیدا کرده است.
2ـ در دادسراى ملایر به شکایت میرزامحمد و حسن، کارگران، حمام مدنى به ایراد ضرب از ناحیه خلیل اسعد رزمآرا و کارگر مزبور توضیح دادهاند که زنى در یکى از نمرات مشغول استحمام بوده و رزمآرا قصد دخول به نمره مزبور را داشته و چون از وى جلوگیرى کردهاند، کار به کتککارى و داد و فریاد آن زن رسیده است.
2ـ آموزگار دبستان سلطانى ملایر بوده و بهعلت فساد اخلاقى، در این دبستان پرونده دارد. و آخر اینکه نامبرده به دلیل تجاوز به محارم، پرونده داشته و تحت تعقیب قرار گرفته است.[3]
4ـ عضویت در احزاب دربارى :
فعالیت احزاب دولتى، اولین بار در سال 1336 تحت فشار آمریکا و با دستور محمدرضا پهلوى آغاز گردید. دو حزب ملیون و مردم به رهبرى دکتر منوچهر اقبال و اسداللّه علم شروع به فعالیت نمودند. کارکرد احزاب دربارى، حمایت از دستگاه حاکمه و نظام شاهنشاهى و تشکیل کابینه به دستور او و عمل در چارچوب تعریف شده از طرف شاه بود. این احزاب اصالت خود را در حمایت از شاه و پیروى هرچه بیشتر از او مىدانستند و به غیر از این فعالیت خاصى نداشتند. فعالیت حزبى و تشکیل دولت در این فضا نمىتواند تأثیر احزاب آزاد و مردمى را داشته باشد، اما رقابتهاى صورى و بىمحتواى این احزاب در نشریاتشان، فضاى سیاسى کشور را در مجامع بینالمللى چنین القا مىکرد، که ایران کشورى دموکرات و احزاب در آن آزادند. عضویت خلیل اسعد رزمآرا در احزاب ملیون، ایران نوین و رستاخیز، براى خدمت به اهداف حاکمیت و رسیدن به پست و مقام بود. نامبرده به دلیل فعالیتهاى مطبوعاتى، نقش ویژهاى در گرما بخشیدن به فعالیت احزاب دربارى رژیم پهلوى داشت. نامبرده درباره فعالیتهاى حزبى خود مىنویسد:
«نزدیک به دو هزار مقاله دربارهى انقلاب سفید و اهداف حزب ایران نوین، رسیدگى مداوم به کمیته حزبى حوزه انتخابیه و بیش از صد سخنرانى در اجتماعات چند هزار نفرى دربارهى انقلاب شاه و مردم و تشویق مردم به عضویت در حزب ایران نوین و تشریح مرامنامه و اساسنامه حزب و...»
رزمآرا در همین راستا و براى تقویت رژیم، در جشنهاى 2500 سالهى شاهنشاهى فعال بود و در برگزارى این جشنها در استان همدان تلاش کرده است. سند ساواک در اینباره مىنویسد:
«اخیرا آقایان بدر صالحیان، طباطبایى، اردلان، رزمآرا، جلالى و برومند، جهت بازدید از چگونگى نحوهى برگزارى جشنهاى 2500 ساله که از طریق حزب ایران نوین در منطقه فرماندارى کل همدان به عمل آمده، به همدان وارد و مشغول بررسى و بازدید مىباشند.»[4]
5ـ نشانهاى اعطایى رژیم به رزمآرا :
رژیم پهلوى در سیاستهاى تبلیغى و فرهنگىاش، از راههاى مختلف به افرادى که در خط و مشى تعریف شدهشان حرکت مىکردند، کمک مىنمود. خلیل اسعد رزمآرا که به اعتراف خودش، صدها مقاله درباره انقلاب سفید در روزنامهاش نوشته بود، با دادن آگهىهاى دولتى، کمکهاى نقدى نوبهاى و سایر امتیازهاى سیاسى و اقتصادى و... قدردانى مىشد. از جمله این اقدامات: اعطاى نشانهاى متعددى بود که به مناسبتهاى مختلف به رجال وابسته اعطا مىگردید. رزمآرا نیز به دلیل کار کرد مثبت در راستاى اهداف رژیم، به نشانهایى به شرح زیر ذیل دست یافت:
1ـ نشان اصلاحات ارضى
2ـ نشان تاجگذارى
3ـ نشان سپاس و دهها بار تقدیر.
6ـ نمایندگى مجلس شوراى ملى :
مجلس شوراى ملى، میراث مبارزه مردم و روشنفکران به رهبرى علما در دوره قاجاریه بود، اما رضاخان در انتخابات دورهى پنجم مجلس شوراى ملى، با اعمال نفوذ فرماندهان نظامى ایالات و بیرون آوردن اسامى عاملانش از صندوق به عنوان نماینده، شاهد پدیدهاى بودیم که مجلس شوراى ملى به آلت دست رژیم تبدیل شد، که از خود استقلالى نداشت و این وضعیت در دورهى محمدرضا ادامه یافت. در این دوران وابستگى به حاکمیت و دربار و باندهاى قدرت، از عوامل مهم راهیابى به مجلس محسوب مىشد. از دیگر عوامل راهیابى به مجلس، وابستگى به بیگانگان از جمله: انگلیس، آمریکا و اسرائیل بود. عضویت در احزاب دربارى، اعمال نفوذ و سفارش رجال عالىرتبه و خرید نمایندگى نیز از جمله عوامل مؤثر در این زمینه بودند. سند ساواک به خوبى گویاى این مطلب مىباشد: خلیل اسعد رزمآرا اظهار داشته: منصورى نراقى وکیل دادگسترى و مدیر روزنامه ملیون، با نزدیک شدن انتخابات، مبادرت به اخاذى از کاندیداهاى حزبى نموده و از خود وى براى انتخاب از شهرستان ملایر مبلغ 60 هزار تومان و از یکى از کاندیداهاى زنجان مبلغ 80 هزارتومان مطالبه نموده است و به آنان قول داده که از این دو شهرستان به نمایندگى انتخاب خواهند شد.[5]
علىرغم پرداخت رشوه، نامبرده موفق به راهیابى به مجلس نمىشود و از روى ناراحتى افشاگرىهاى مهمى از ساختگى بودن انتخابات رژیم پهلوى مىنماید و در یکى از سرمقالهها، تحت عنوان «اعتبارنامه شرافتمندانه» مىخوانیم :
«انتخابات این روزها، آخرین مراحل مقدماتى خود را طى مىکند و همین امروز و فرداست که باز درب صندوقها باز مىشود. عروسکها به نظارت مشغول مىشوند، آرا دسته دسته در صندوقها ریخته مىشود و به هنگام قرائت نیز آن کس که باید از صندوق نمایندگى خارج شود، نامش خوانده مىشود. انتخابات تمام مىشود و اعتبارنامهى شرافتمندها! به دستشان خواهد رسید. مجلس با بوق و کرنا گشوده مىشود، کُمدى انتخابات به پایان مىرسد و آبها از آسیاب خواهد افتاد و نمایندگان منتخب مردم! براى جبران خسارات وارده به تکاپو مشغول مىشوند. این است حقیقت غیرقابل انکار، که اکثریت، بلکه تمام مردم وطن ما که مىدانند انتخابات چیست و چگونه است، به آن اعتقاد دارند و عقیدهاى استوار و هرکس سواى این مطلب بگوید و بنویسد، ذىغرض است یا مىترسد و یا نفع شخصى دارد، والا عقیدهى باطنىاش همین است که من نوشتم و....»[6]
خلیل اسعد رزمآرا با ادامهى تلاشهایش، در دوره 23 به نمایندگى مجلس شوراى ملى رژیم پهلوى منصوب مىشود، اما باتوجه به سوابق سوء نامبرده، مردم با انتصاب وى مخالفت مىنمایند و طى گزارشى اعتراض خود را به دبیرکل حزب ایران نوین اعلام نمود و با همردیف دانستن نمایندگان مجلس با دزدان و راهزنان و اوباش و افراد بدنام، مىنویسند :
«جناب آقاى منوچهر کلالى، بدینوسیله از محبت شما نسبت به همکاران و دوستان قدیمى ما، جناب آقایان اسلامى ـ محسن دولو ـ آموزگار، بهمن شاهنده، اسعد رزمآرا فرمودهاید و بالاخره از صفوف ما هم به مجلس رفتند، متشکریم. اکبر حاج عابدین ـ محمد شماره 15 ـ بیژن صفارى ـ ذال محمد.»[7]
7ـ عضویت در تشکیلات فراماسونرى :
یکى از سازمانهاى وابسته و عامل استعمار در سطح جهان، تشکیلات فراماسونرى مىباشد. این سازمان توسط قدرتهاى استعمارى تأسیس و دنبال عضوگیرى از افراد سایر کشورها و به کارگیرى آنان در جهت اهداف استعمارىشان مىباشند. این سازمان در ایران نیز شعباتى داشت و با جذب افراد ردهى بالا از طریق آنان به اجراى برنامههایشان در کشور مىپرداختند. تشکیلات فراماسونرى در دوره پهلوى، فعالیت گستردهاى داشت و به نحوى در سیستم سیاسى و اجرایى ایران نفوذ کرده بود اکثر افرادى که در سلسله مراتب سیاسى نردبان ترقى را پیمودند، بدون کمک این نهاد و یا بدون عضویت در این تشکیلات به جایگاه مورد نظر نمىرسیدند. در سال 1348 که اسمعیل رائین با همکارى ساواک و آن هم با اشاره و دستور آمریکاییها اقدام به انتشار اسناد ساواک که در آن اسامى فراماسونهاى انگلیسى ذکر شده مىنماید و در اقدامى تلافىجویانه فراماسونهاى انگلیسى لیست فراماسونهاى امریکایى را منتشر مىنمایند که در این لیست خلیل اسعد رزمآرا به عنوان یکى از فراماسونهاى امریکایى معرفى شده است.[8]
ب: انتشار روزنامه مرد مبارز
خلیلاسعد رزمآرا در سال 1334 از وزارت کشور درخواست نشر روزنامه مرد مبارز را نمود ولى وزارت کشور با درخواست او براى صدور مجوز نشر روزنامه مخالفت کرد:
آقاى خلیل اسعد رزمآرا کارمند ادارهکل اوقاف بر طبق قانون مطبوعات که در تاریخ دهم مرداد ماه 1334 به تصویب کمیسیونهاى مشترک مجلسین رسیده است، حق انتشار روزنامه نخواهید داشت.[9]
با مخالفت مسؤولین امر براى انتشار روزنامه توسط خلیل اسعد رزمآرا، نامبرده مجبور به استعفاء از اداره اوقاف مىگردد و ادارهکل مطبوعات وزارت کشور، طى مکاتبهاى دیگر به ساواک صلاحیت وى را جهت انتشار روزنامه استعلام مىنماید: سازمان اطلاعات و امنیت کشور:
چون بر طبق بند ه. ماده 3 لایحهى قانونى مطبوعات، مصوب مرداد 1334، کمیسیون مجلسین مقرر است که تقاضاکنندگان امتیاز روزنامه یا مجلات، معروف به درستى و امانت و داراى حسن شهرت و صلاحیت اخلاقى براى روزنامهنگارى باشند، بنابراین مقرر فرمایید نسبت به آقاى خلیل اسعد رزمآرا که تقاضاى ]انتشار] روزنامهى مرد مبارز در تهران را نموده بررسى و نتیجه را اعلام نمایید. ساواک در جواب مکاتبهى فوق مىنویسد: وزارت کشور (اداره کل مطبوعات)
بازگشت به ... انتشار روزنامهى مرد مبارز به مدیریت آقاى خلیل اسعد رزمآرا از نظر این سازمان بلامانع است. در حاشیهى سند نوشته شده: تیمسار معاونت ساواک فرمودند، امتیاز این شخص تأیید شود.[10] رزمآرا براى موافقت مسئولین ساواک با صدور مجوز نشریهى مرد مبارز، تعهد داد که برخلاف شاهنشاه و مصالح کشور مطلبى درج نکند:
«اینجانب خلیل اسعد رزمآرا مدیر روزنامهى مرد مبارز متعهد و ملتزم مىشوم که چنانچه در تاریخ روزنامهنگارى خود مطالبى برخلاف مصالح عمومى کشور و شاهنشاه معظم در روزنامهام درج کردم، سازمان امنیت کشور مجاز است امتیازم را لغو و مانع از انتشار روزنامهام گردد.»[11]
با موافقت ساواک و ادارهکل مطبوعات وزارت کشور، روزنامهى مرد مبارز انتشار یافت و مسؤولین این روزنامه، در ادامهى فعالیتهاى مطبوعاتى موفق شدند با کمک حمید رزمآرا، برادر خلیل رزم آرا که مدیرکل وزارت کشور بود[12] امتیاز این روزنامهى که فقط حق انتشار در ملایر را داشته، به تهران منتقل و با استفاده از امتیاز روزنامهى مرد مبارز، ضمن نشر روزنامه موردنظر و ماهنامهى آینده، ضمیمههاى دیگرى[13] منتشر نمایند.
1ـ فعالیت علیه مبانى دینى :
کشور استعمارى انگلستان با روى کار آوردن رضاخان، دنبال اعمال سیاستهایش در ایران برآمد، از جمله مهمترین سیاستهاى رضاخان در ایران، مقابله با دین و دیندارى بود. او براى اینکه به اربابانش خدمت نماید، مبارزه با اعتقادات مردم را هدف قرار داد و در این زمینه از هیچ کوشش و تلاشى دریغ نکرد. رضاخان در سال 1315 با اعلام و اجراى سیاست کشف حجاب، مبارزه بىامانى را به منظور حذف دین و دیندارى آغاز نمود. تا پس از مدتى، از اسلام و مسلمانى اثرى باقى نگذارد.
با اشغال ایران در سال 1320 و برکنارى رضاخان و روى کار آمدن فرزندش محمدرضا، این سیاست در حجم گستردهترى دنبال گردید. از این زمان به بعد فساد و بىبندوبارى و مبارزه با اعتقادات مردم به وضوح در تمام سیاستهاى اجتماعى و فرهنگى رژیم ظاهر شد، از جمله این اقدامات، در عرصههاى مختلف عبارت بود از: تلویزیون، سینما و نشریات و مجلات. به طورى که نشریات و روزنامههاى دههى بیست چنان در این باره افراط کردند که افراد دلسوزى همچون، جلال آل احمد این نشریات را بدلیل فساد و بىبندوبارى به مسخره گرفته است.[14] این روند بعد از کودتاى 28 مرداد سال 1332 سرعت بیشترى به خود گرفت. مطبوعاتچیان وابسته به دربار، براى عملى کردن سیاستهاى غیر اسلامى رژیم، برکشیده شدند و به عنوان صاحب امتیاز و مدیر نشریه به انتشار روزنامه و مجله پرداختند. رژیم فاسد حکومت پهلوى به افرادى مثل خود احتیاج داشت تا به عملى کردن سیاستهاى خانمانسوزش در ایران بپردازند. خلیل اسعد رزمآرا با انتشار روزنامهى مرد مبارز، از خیل نویسندگان مطلوب رژیم بود، که در دو زمینه به مبارزه با مبانى اسلام و قرآن پرداخت، یکى به مسخره گرفتن اعتقادات اسلامى و دیگرى اشاعهى فساد و فحشا با نشر تصاویر زننده و مقالات تحریکآمیز و رُمانهاى غیراخلاقى.
یکى از محورهاى مورد تعرض اینگونه نشریات، القا و ابراز شک و تردید دربارهى وجود امام زمان (عج) بود. سند ساواک به نقل از روزنامهى مرد مبارز مىنویسد: این روزنامه در شماره 4 / 3 / 49 خود مطلبى در مورد غیبت امام زمان (عجلاللّه تعالى فرج) نوشته و در این اعتقاد دینى ابراز شک و تردید کرده است که این موضوع مورد انتقاد علماى خرمشهر قرار گرفته است.[15]
روزنامهى مرد مبارز در مقالهاى دیگر به ساحت مقدس قرآن کریم بىاحترامى کرده و تحت عنوان «چرا ماء» مىنویسد: روى اتومبیلهاى سازمان آب تهران نوشته شده «کل شىء حىّ من ماء» یعنى تمام چیزها زنده به آب هستند. من از این شعار تعجب کردم، زیرا اگر جنبهى تبلیغى داره که باید عرض کنم، نتیجه معکوس مىگیرند، معنى ندارد در کشورى که براى حفظ زبان و آدابش بسیارى از دانشمندان زجرها کشیدهاند، اکنون ما بیاییم و باز هم یک شعار عربى را براى سازمانى دولتى انتخاب کنیم، وانگهى این جمله نه علمى مىآموزد و نه زیبایى چشمگیرى دارد. هر کودک شش سالهاى هم مىداند که اگر آب نباشد حیات از بین مىرود. اگر هم غرض تظاهر است که، همه مردم مىدانند بسیارى از وزراء و مدیران کل و رؤساى ادارات ما نه فقط نماز نمىخوانند، بلکه....[16]
در زمینهى چاپ تصاویر ضداخلاقى نیز این نشریه معمولاً تصاویر زننده، تحریکآمیز و مقالات و داستانهاى مغایر با فرهنگ و مذهب اسلام را به تصویر مىکشید و باعث به فساد کشیدن جوانان مىگردید و در هر شماره این روزنامه و ماهنامههاى آن، مىتوان چنین تصاویر و مناظرى را مشاهده نمود.[17]
2ـ اخاذى مطبوعاتى :
مطبوعات دوران پهلوى در این باره پروندهاى سیاه دارند. نشریات و مطبوعات به همراه مدیران و نویسندگانشان به منزلهى تُجّارى بودند که به تجارت مىپرداختند، اما تجارت اینان، کالا و جنس نبود، بلکه آنان به فروش راستى، حقیقت و آزادگى پرداخته و با استفاده از دروغگویى و تهمت و افترا در عوض کسب پول، مقام و شهرت در بازار مکاره حکومت پهلوى، چاپلوسى را به جاى حقیقتگویى تبلیغ کردند و شرافت و آزادگى را پایمال مىکردند. مجلات و نشریات دربارى با زدوبند و تبانى با مدیران فاسد و نالایق، در عوض دریافت رشوه برخلاف واقع، به تحریف و تمجید از آنها پرداخته و صفحات سفید و تمیز کاغذ را با سیاهى، دزدى و چپاول، سیاه نمودند.
عدهاى از روزنامهنگاران و نویسندگان، به قصد کسب منافع و اغراض شخصى به این گروه پیوستند و روزنامهنویسى براى آنها یک دکان و ناندانى بود، و به همین جهت مردم، این روزنامهها را روزىنامه مىنامیدند.
روزنامهى مرد مبارز در این زمینه بسیار فعال بود و در کلاشى و زدوبند، فقط روزنامهاى مثل فرمان با او برابرى مىکرد. این نشریه به عناوین و بهانههاى مختلف، دنبال کسب پول بود و به همین دلیل باعث اعتراض مؤسسات و ادارات مختلف مىگردید، مسؤول فروشگاه فردوسى، از دست کلاشىهاى او به رئیس انجمن مطبوعات ایران شکایت برده و مىنویسد: محترما به استحضار مىرساند: روزنامهى مرد مبارز یکى از روزنامههاى کم تیراژ مىباشد که فروشگاه فردوسى از نظر مساعدت به اینگونه جراید ماهیانه بهطور مستمر و به موجب توصیه، وجوهى بابت درج آگهى به نامبرده پرداخت مىنمود. لکن چون روزنامهى مزبور در تاریخ 16 / 12 / 49 شماره 31 مقالهاى درج و بدون هیچگونه دلیل حملات بىاساس و تهمتهاى ناروایى به مدیران این فروشگاه وارد نموده، این شرکت ناگزیر به قطع سهمیه روزنامهى مورد نظر گردید.
سندى دیگر درباره اخذ رشوه توسط خلیل اسعد رزمآرا مىآورد: شایع است که آقاى اسعد رزمآرا در مورد آسفالت جاده ملایر و توره، توسط شرکت داس ضمن تبانى که با مدیرعامل شرکت مذکور از یک طرف و آقاى شالچیان وزیر راه از طرف دیگر داشته، مبلغ زیادى علاوه از قرارداد قبلى از طرف وزارت راه تعهد پرداخت به شرکت یاد شده گردیده است و در نتیجه 000 / 240 ریال سهم رزم آرا و 000 / 500 ریال سهم وزیر راه و بقیه به نفع شرکت داس تمام شده است و ضمنا کار احداث جاده مزبور خیلى زود از موعد مقرر به اتمام رسیده است و همه جا صحبت از سوءاستفاده آقاى رزمآرا مىباشد. در ادامهى گزارش در قسمت نظریهى شنبه در تکمیل خبر فوق مىنویسد: اخیرا نیز کسب اطلاع گردید که آقاى رزمآرا به وسیلهى شخصى به نام غلامشاهى که کار خبرنگارى کیهان در شهرستان مذکور را انجام مىدهد، براى هرکدام از نمایندگان روزنامههاى اطلاعات، کیهان و مرد مبارز 000 / 5 ریال حواله نموده و متذکر شده که خبرى علیه شرکت داس داده نشود. این موضوع مىرساند که آقاى رزمآرا دخالتهایى در کار شرکت داس داشته است.[18]
در سند دیگر صحبت از تشکیل باندى توسط رزمآرا به همراه ناصر رنجبین، مهدى سعید و شرفشاهى، مخبرین جراید و چند نفر دیگر مىنماید که با ارعاب اشخاص، اخاذى مىنمایند.[19]
3ـ مرد مبارز و رژیم صهیونیستى :
با حمایت و اعمال نفوذ قدرتهاى استعمارى در مجامع و سازمانهاى بینالمللى، از جمله سازمان ملل متحد در سال 1948. م، رژیمى به نام اسرائیل با پایمال کردن حق مردم فلسطین در منطقه شکل گرفت. اما این رژیم در منطقه منزوى و از طرف کشورهاى مسلمان و عربى تحریم گردید. در این میان رژیم پهلوى برخلاف تمام مظالم رژیم اسرائیل غاصب، اولین بار در سال 1327 ش. آن را به صورت دوفاکتو[20] به رسمیت شناخت و با آن رژیم رابطه سیاسى برقرار کرد.
ایران دوران پهلوى پایگاهى مهم و استراتژیک براى صهیونیستها جهت جاسوسى از کشورهاى عربى مسلمان محسوب مىگردید. با برقرارى روابط اقتصادى گسترده، ایران اولین کشور تأمینکننده نفت آن رژیم به ویژه طى جنگهاى رژیم غاصب با کشورهاى عربى مسلمان بود. در همین رابطه بکارگیرى رسانههاى داخلى ایران علیه اعراب نیز مورد توجه قرار گرفت و مطبوعات در حجمى وسیع، مُبلّغ رژیم صهیونیستى شدند، به ویژه طى جنگهاى اعراب و رژیم صهیونیستى با چاپ تصاویر پیروزیها و ارائه گزارش و تحلیل له صهیونیسم و علیه اعراب، صف خودشان را از عامه مردم مسلمان ایران جدا نمودند. نویسندگان فرصتطلب دربارى از این موقعیت براى تصدى پست و مقام و زراندوزى بهره بردند و به چاپ مطالبى له اسرائیل پرداختند تا نمایندگى سفارت اسرائیل در تهران، سفارش آنان را به سردمداران رژیم بنماید و گاهى اوقات با دریافت مبالغى از نمایندگى اسرائیل، به مزدشان رسیدند.
انتشار روزنامه به نفع صهیونیستها در ایران، چنان بىدغدغه هم نبود و مردم مسلمان ایران را به واکنش وامىداشت، که نمونهى آن نامهایست اعتراضى که توسط یکى از خوانندگان روزنامهى مرد مبارز در مقابل مقالهاى لَه صهیونیستها به مدیر روزنامه ـ رزمآرا ـ نوشته است:
«یادداشت هفته آن جریده را چند بار خواندم و بسیار خندیدم. حقیقتا هم خنده داشت، یک سرى جفنگ را سرهم کردن و به نام سرمقاله به خورد مردم دادن، واقعا که خنده دارد. خوب است تمام آن را به محله یهودیان ببرید و براى اینکه دوستان یهودى از مطالب مفید آن برخوردار گردند، قیمت آن را به کیلویى یک ریال تنزل دهید و اگر یک نسخه از آن را براى بنگورین ارسال دارید، بیش از اندازه شاد شده و این خوشرقصى را بىپاداش نخواهد گذاشت.»
اقدام دیگر مدیران نشریات، سفر به اسرائیل و سپس مراجعت و تبلیغ از آن رژیم بود که این مسئله تبعات خاص خودش را داشت، از طرفى قبح ایجاد رابطه بین ملل مسلمان و رژیم صهیونیستى را مىشکست و آن رژیم از انزوا بیرون مىآمد و از طرفى باعث تنفر مردم ایران و سایر کشورهاى مسلمان به این افراد مىگردید.
خلیل اسعد رزمآرا چندین بار به اسرائیل سفر کرد و موضعگیریهایى داشت که باعث اعتراض مردم و کشورهاى عربى گردید: نامبرده در سال 1344 ضمن مسافرتى که به اتفاق پنج تن از روزنامهنگاران به اسرائیل مىنماید، بیاناتى ایراد کرده که باعث تحریک احساسات جراید و حتى ملل عرب گشته و روزنامه الرأىالعام به قلم یوسف مساعید نیز شدیدا به آنها حمله مىنماید.
[1]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، بدون تاریخ
[2]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى، مورخ 25 / 11 / 1339
[3]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، بدون تاریخ
[4]- همان، مورخ 13 / 7 / 50
[5]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى مورخ 7 / 3 / 1339
[6]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى، مورخ 27 / 10 / 1339
[7]- همان، مورخ 5 / 5 / 1350
[8]- همان، مورخ 14 / 2 / 1348
[9]- همان، مورخ 5 / 7 / 1334
[10]- همان، مورخ 29 / 3 / 1346
[11]- همان، مورخ 7 / 2 / 1336
[12]- همان، ج 2 موضوعى، مورخ 6 / 5 / 1342
[13]- همان، مورخ 18 / 8 / 1342
[14]- سرمقاله، جلال آلاحمد، ص 36
[15]- همان، مورخ 7 / 4 / 49
[16]- همان، موضوعى ج 2، مورخ 25 / 1 / 1347
[17]- مجله آدینه مرد مبارز، شماره اول، سال اول، عکس روى جلد.
[18]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى، مورخ 1 / 6 / 1351
[19]- همان، مورخ 11 / 7 / 1345
[20]- گونهاى از شناسایى کشورها در عرصه بینالمللى است که براساس آن، دو دولت عملاً داراى روابط اقتصادى و تجارى هستند. در مقابل آن، شناسایى دوژور رسمى و اعلامى قرار دارد که طى آن مناسبات سیاسى ـ دیپلماتیک بین دو دولت برقرار مىگردد.